(۱۴۰۱/۳/۲۴، ۰۱:۵۶ عصر)Targol نوشته است: لیانه صبح دیدم تو تاپیک عکس خونه اخرین پیام برای توئه، فکر کردم رفتین خونه جدید عکسشو گذاشتی. خورد تو پرم 
انشالله به زودی تو خونه رویاییتی
ترگل خواهر دست روي دلم نذار كه خونه
خونه مون فروش نرفته هنوز
پول فروش خونه كوچيكه هم كه توي دستمون مونده بود ديديم دلار و سكه همينجور داره بالا ميره مجبور شديم با همين مقدار كه داريم يه خونه بخريم
پنجشنبه قولنامه كرديم يه خونه ي ١٠٠ متريه ١٠ سال ساخت توي يه برج معمولي توي ميني سيتي
البته توش نميريم منتظريم خونه فروش بره كه بتونيم يه جارو بخريم تازه اونم نه اون لعنتيه رويايي رو
ولي حداعقل يه جاي بزرگتر
توي زندگيه من يه جمله همش تكرار ميشه
چي فكر ميكرديم چي شد
بيشتر اوقات به اين جمله فكر ميكنم
خلاصه كه حال روحي خوبي ندارم
هيچي اونجور كه ميخوام پيش نميره
(۱۴۰۱/۳/۲۴، ۰۲:۰۷ عصر)(کژال) نوشته است: خوووب من هم بعد از مدت ها امروز ساعت 8 شروع کردم که یه خونه تکونی عمیق بکنم
تا الان که ساعت 1 شده فقط نصف میز نهارخوری رو دستمال کشیدم.
یعنی نصف دیگش هنوز خاک داره
شما چجوری با بچه میرسید اینکارارو بکنید؟ واقعا بچتون میمونه روی زمین؟ با اسباب بازیاش بازی میکنه؟ بعد شما جاروبرفی و تی و... میکشید؟
یعنی جیغ نمیزنه؟ نمیخواد بیاد بغل؟ مثل بچه کانگورو همیشه اویزنتون نیست؟؟؟
پس چرا روزگار من اینه؟؟.؟؟
كژال بچه هاي ماهم اخلال ايجاد ميكنن
مثلا در تمام مدت جاروبرقي دنبالم راه ميوفته كمين ميكنه تا با دكمه هاش بازي كنه
يا موقع تي كشيدن مدام بايد گوشزد كنم نري توي آشپزخونه ها. از روي فرش حركت نكنيااااا اسباب بازي بيارم پهن كنم كه سرگرم بشه
موقع سرويس شستن هم مياد پشت در از كاركردن من لذت ميبره يه موقع هايي يه كاسه آب ميذارم جلوي سرويس كه دستشو بكنه توش سرگرم بشه بذاره من به كارم برسم