امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
ندا و بنسای من بهتون افتخار میکنم. من اصلا نمیدونستم کلاس مادر و کودک چی هست و اصلا همچین چیزی وجود داره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • mona70، Nedaaa28
پاسخ
مرسی مونا جون خیلیم لطف کردی گلم
اینجا پست میذاریم که همه نظر بدن وگرنه پست بذارم خودم با خودم حرف بزنم به چه درد میخوره
نه مونا برای من مهمه درسشو خونده باشه طاهر مرتب و پاکیزه و خوشبوی یه پرستار کودک رو داشته باشه ( کاملا بی آرایش) با ناخن های غیر لاک زده کوتاه، لباس تر و تمیز ( ساده کهنه هرچی ولی تمیز)
برام مهمه آشپزی بلد باشه ایده داشته باشه نه اینکه بگه شما بگید چکار کنم
برام مهمه رفتارهای اشتباه رو اصلاح کنه چه تو غذاخوردن چه تو خوابیدن
مودب باشه و مهربون و بچه دوست
بنظر خودم پرونده پرستار رو میبندم با وضعیتی که دیدم
در مورد کار مونا جان من سرایطم فرق داره باید کلا انصراف بدم بحث شرکت خصوصی نیست که بگم دو سال نمیرم بعد برمیگردم کلا باید بیام بیرون
مهد هم متاسفانه زیاد رفتم مهدای ایران واقعا بصورت حرفه ای تخصص شیرخوار ندارن من مهدای خوب و معروفی رو دیدم و با خود مربی هم صحبت کردم از نظر ظاهری و تربیت اکی بودن ولی مشخصا اونی که انتظار داشتم نبودن
ممکنه هم باشه ولی تو محدوده محل زندگی و کار من نبود با فاصله دور هم فایده ای نداره
بیشتر مربی های معروف تخصص بالای دو‌سال دارند و حرفه این اما مناسفانه در مورد شیرخوار اطلاعات بروزی ندارند
کلا اگر پیدا نکنم ترجیحم اینه انصراف بدم و بشینم خونه چون موضوع یکسال هم نیست که بگم مرخصی میگیرم بهرحال بحث بچه دوم هم هست و دور از اخلاق حرفه ایه بیام مرخصی بگیرم بچسبونم به دومی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، Rose
پاسخ
نونا جون حق داری که حساسیت به خرج میدی، من برای مهد که بالاخره چند نفر دائم درحال بررسی و نظارت هستن دقیقا همینطورم... حتی دقت می کنم مثلا لباساشون چیزی نداشته باشه که به بچه گیر کنه یا ناخناشون حتما کوتاه بدون لاک و ژل و این چیزا باشه...

لیانه جون واقعا خدا رو شکر عفونت نبوده... این روزوئلا هم اکثر بچه ها میگیرن... امیدوارم زودی گل پسرت خوب بشه

بن سای جان چرا اینجوری فکر می کنی؟ اتفاقا خیلی هم خوبه بیای و نظرت رو بگی بخصوص که تجربه داری... بخصوص آدم از نگاه مربی ها هم ببینه خیلی خوبه... ما توی گروهمون یکی از بچه ها بود که سابقه ی مربی مهد داشت، خیلی وقتا می گفتم نظرشو بگه و از حرفاش کلی برداشت می کردم و میرفتم دنبالش... همین الان هم درسته که باعث استرس و فشار بیشتر روی خودم شده، ولی خب خیالم به نسبت راحت تره دیگه... به قول معروف دونستن چیز بد بهتر از ناآگاهیه... مثلا من الان دیگه برام مهم نیست توی مهد نهار چی میدن، چون با این هزینه، بعیده که بتونن مثلا گوشت و اینها زیاد بزنن یا کلا به بچه زیاد غذا بدن، سعی می کنم آخر هفته ها برنامه ی غذایی خیلی خوب بذارم، شبها غذاها رو مغذی کنم... میانوعده با اینکه نگرانم که مثلا همه ش رو خودش خورده یا نه، ولی باز سعی می کنم خوب و متنوع بذارم... بالاخره حواسم رو جمع می کنم که چه احتمالاتی هست، و خودم رو براش آماده می کنم... من هم با حرفای شما موافقم... واقعا مربی ساده (نگهدار کودک) به درد ماها نمی خوره و فقط حرص خواهیم خورد... ولی باز مهدها بیشتر آدم می تونه اعتماد کنه احتمالا بخصووووص اگه دوربین آنلاین داشته باشن و دسترسی هم بدن در هر زمان... چون دقیقا مربی ها آموزش دیدن بهرحال، وسائل بازی و اسباب بازی دارن، بچه توی جامعه میره... البته در مورد دختر نونا نمیگم، در مورد پسر خودم و سن پسرم میگم که چه شرایطی داره...

مری جان منم به نظرم دادن آجیل کامل خیلی خطرناکه حتی الان که توی 3 هستیم... و قبلا هم گفتم که با اشاره ی مربی فقط چند باری براش گذاشتم با اینکه می دونم کامل می تونه کنترل کنه توی دهنش چه گیلاس و آلبالو رو، چه مغزیجات رو چه مثلا کشمش و اینها رو... ولی سعی کن بدون نظارت اینچیزا رو براش نذاری... من واقعیتش چند بارم گیلاس دادم بهش، ولی حواسم بوده که در بیاره... و متاسفانه یه چیزی که خیلی برام خاطره ی بدی شده، اینه که همین سری که سفر بودیم، پسرم هسته ی 1 دونه گیلاس رو بهم نداد و ندیدم که انداختش یا نه... و از همون شب مصیبت های ما هم شروع شد... در کل آدم ریسک نکنه بهتره... سعی کن چیزایی که خطر دارن نذاری چون مربی هم یه نفره با یه کمکی دیگه، و می بینی 7-8-10 تا بچه باهم هستن... کنترل و نظارت روی همه شون خیلی سخت میشه... گیلاس رو من 4 قاچ می کردم، امسال که از شانس پای درخت خورد و اینطور شد دیگه اصلا ندادم بهش... از چشمم افتاد... با اینکه ربطی به هم ندارن ولی بدم اومده از گیلاس...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، nona
پاسخ
اره رز دخترم برای مهد کوچیکه
الان برادرزادم قراره از یکسالگی بره مهد ولی مهدای اونور که هستن دولتیه با نظارت بسیار شدید و کادر حرفه ای و با مهارت
اونجا کاملا عادیه بچه رو حتی زیر بکسال بذاری مهد اما من اینجا واقعا تا دو سال و نیم حداقلش پایان دو سال، تو خودم نمیبینم دخترمو بذارم مهد
پرستار که واقعا بقول شما و مونا اینایی که من دیدم از نگهدار کودکم پایینتر بودن خیلی انگار واقعا از تو کوچه خیابون اومده بودن همینطوری متاسف شدم واسه مثلا کارشناسم!

یادم رفت بگم هیچکدوم این چهار نفر نه عملیات هایملیخ میدونستن چجوریه نه احیا بلد بودن
یکی گفت اورژانس باید بیاد گفتم خب عزیزم اون که البته تماس باید گرفته شه اما حدفاصل اومدن اورژانس دور از جون بچه یه اتفاقی براش بیفته شما فقط چند ثانیه فرصت داری برای نجات
دیگه خدایی یکی که مهد کار کرده یا پرستار کودک و سالمنده اینا از نون شب واجبتره براش
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، Rose، خانم فسقلی
پاسخ
نونا جون شما همون تصور رویایی من از پرستار رو داری و من فهمیدم باید بذارمش کنار. من فکر میکردم پرستار میدونه چجوری خواب شب و‌ روز رو درست کنه، میدونه چجوری باید انگیزه برای غذا بده، دقیقا ایده برای غذا داره و … اما واقعا این خبرها نیست. حتی در مورد مهد هم به نظرم احتمالا تصوراتت واقعی نیست و حتی تو مهدهای خارج از کشور هم این خبرها نیست. خیلی بهتر از مهدهای اینجان اما مواردی که از نزدیک دیدم اونها هم گله هایی دارن حتی برای بچه‌های خاص که خیلی حساس تره دیدم که اونقدر نظارتی روی بازی بچه‌ها نیست. یعنی پکیج کاملی نیستن واقعا. همه اینا فقط از یه مادر بسیار آگاه و کامل ممکنه بربیاد که دائم مطالعه کنه و اگه فکر میکنی خودت اون مادر هستی پس به نظرم بهتره بمونی خونه. چون در غیر اینصورت خیلی اضطراب میگیری تو ساعت‌هایی که دور از دخترتی.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، Nedaaa28، nona، Sufii، اركیده، خانم فسقلی
پاسخ
سلام بچه هه
نونا ها اینا که گفتی یعنی چه؟!!!!!!!
خداییش منم مثلا دانشجوی دکترام ولی ازین کارا بلد نیستم شما ماشاءالله پزشک دورو برت زیاد بوده این مهارتها رو می‌شناسی ما مهندس دورو برمون هست تا حالا این چیزا به گوشم هم نخورده
اما واقعا با ترگل موافقم چه مهد چه پرستار فقط در این حد هست که چند ساعت بشینه کنار بچه و نهایتش یه غذا بهش بده تا خودت بیای! منم پرستار نمی‌گیرم تصمیممو گرفتم بچه رو میزارم پیش خواهرم و باید خونمونو عوض کنیم بریم نزدیک اونا اما اگه قرار بود پرستار بگیرم حتی غذاشو خودم درست میکردم واقعا نمیدونم اون چطور درست می‌کنه چه رعایتهایی داره!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، nona، Sufii، Targol، اركیده
پاسخ
نونا جون تو فامیل دور خودت یا همسرت خانمی نیست که قبول کنه بچه پیشش باشه؟ مثلا عمه خودت یا عمه دخترخالت یا زنعموی همسر یا حتی دورتر فقط آشنا باشه و بخاطر بیکاری و حوصله سر نرفتن و دوست داشتن بچه بخواد نگهداری کنه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، nona
پاسخ
با عرض پوزش از بن سای جون منم ازم نظر نمیخوان اما همه جا باید نظر بدم اصلا انگار مجبورم کردن خخخخخخخ
به نظر من یه مربی مهربون و قابل اعتماد که از قبل روش شناخت داشته باشی مثلا مربی یا پرستار فامیل و آشنا بوده باشه حتی اگه مهارت خاصی بلد نباشه از مهد بهتره
اولا که بچه رو که میزاری مهد باید صبح زود ببریش از خوابش میوفته بعدم هر مریضی هر بچه ای بگیره بقیه هم میگیرن خواهر زاده من رو تا ۶ ماه خودش مرخصی بود ۳ ماه هم من نگهش داشتم اون وقتا مجرد بودم بعدش باید برمیگشتم دانشگاه از وقتی گذاشت تا ۶ ماه مریض بود هر روز سرماخورده!!! تا بعد از شش ماه بدنش دیگه مقاوم شد
بعدم تو مهد بچه اگه گریه کنه کسی به دادش نمیرسه یکی دوتا که نیستن!!!
لااقل وقتی پرستار هست بچه رو بغل می‌کنه بازی می‌کنه نمیزاره گریه کنه بخدا من اون وقتا بعد چند ماه برگشتم رفتم بچه رو از مهد گرفتم زمین تاآسمون بابچه ای گذاشتم رفتم فرق میکرد اصلا افسرده بود انگار!!! مهدشم ۵ ستاره بود تو یه باغ خیلی بزرگ بود مثلا!!!!
مهد شهرزاد اگه بشناسین

لیانه جان خداروشکر پسرت بهتره چقدر ناراحت شدم الان پیامهاتو خوندم
یوتاب ترگل و نونا جان تولد قند عسلهاتون مبارک باشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، mona70، nona، Rose، Targol
پاسخ
لیلی جان من احیا و کمک های اولیه رو کلاس رفتم اصلا تو حدود ۲۵ سالگی
حتی برای مهار آتش هم دوره رفتم
ترگل جان اره تصورم رویایی بود واقعا فکر میکردم به دانشم اضافه میشه
نه ولی الان مهد کانادا واقعا این مسخصات رو داره چون خواهرزادم مثلا ده سال پیش از هشت ماهگی رفته کلا توضیه دکترش بود زودتر بره تا دچار مشکل بدغذایی نسه الانم برادرم که پسرشو میخواد بذاره دکترش گفته از یکسالگی بذار بجز بحث زبانش که از محیط اموزش ببینه ( چون خونه باهاش فارسی خرف میزنن درستشم همینه) مشکل بدخوابی و بدغذایی احتمالی نداشته باشه و حل بشه واقعا آموزش دیده ان هم درسشو خوندن هم مهارتشو کسب کردن

سوفی جان من اینجا دو تا خواهر دارم بچه هاشونم بزرگن اما دانشجوان ضمن اینکه اینکار مسوولیت داره که ما تو خانواده چنبین مسئولیتی رو قبول نمیکنیم واقعیت
به کمک خونشونم نمیتونم بسپرم من بحثم فقط این نیست یکی دخترمو نه ساعت نگه داره میخوام درست پرورش بده درست تربیت کنه درست تغذیش کنه
نمیدونم والا حالا الان با برادر بزرگم صحبت مردم گفت ببینم پرستارای مهد بیمارستان چجورین باهاشون صحبت میکنم
اگر خوب نبودن بشین خونه

بعد سوفی جان اینقدر ادمای پدوفیل و کودک آزار حتی تو جنس خودمون هستن که واقعا نمیشه اعتماد کرد بعنی متاسفانه از بس این امار اطلاعات از خانواده اطرافیان به گوشم رسیده به کسی نمیتونم اعتماد صد درصد کنم بحز دایره خواهر برادر و پدر مادر الان خونمون دوربین داره میکروفون تو دستشویی حموم داریم اما من که داخل دستشویی رو نمیبینم خدای نکرده موقع شستن بچه کاری کنه من باید خودمو بکشم رسما Sad
نمیدونم فعلا سردرگمم

ترگل و یوتاب ما امروز واکسن یکسالگی رو زدیم رو دست راست گفت استامینوفن و کمپرس کلا نمیخواد واکسن یکسالگی ( مینو جون کفتن راحته )
گفت روز ۷-۱۴-۲۱ علائم سرماخوردگی ایجاد میشه
گفت اگر دون دون سرخک از فردا ایجاد شد یه درصد سریع مراجعه کنید دکتر
خلاصه که من قورباغمو قورت دادم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، lili_61، liyane، Rose، Sufii، Targol، مینو
پاسخ
نونا جون خوش به حالت زدي و تموم شد مباركه عزيزم
منم از هركس پرسيدم گفت اسون ترين واكسنه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Targol
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 19 مهمان