ارسالها: 1,530
موضوعها: 0
تشکر Received: 5,626 in 1,212 posts
تشکر Given: 1,388
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,224
ندا جون خواب شبش الان چجوریه ؟
دختر من زود میخوابه شبا
ولی تا صبح خیلیبیب بیدار میشه
من خیلی مقرراتی نیستم رو روتینش بارها پیس اومده مهمونی یا شام بیزون رقتیم و دیرتر خوابیده ولی هونه باشیم 10 10ونیم میخوابه
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• liyane
ارسالها: 3,491
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,015 in 2,145 posts
تشکر Given: 4,518
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۱
اعتبار:
8,238
۱۴۰۱/۶/۱۴، ۰۴:۲۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۶/۱۴، ۰۴:۳۲ عصر، توسط Nedaaa28.)
الهام جان شبا ۳ ، ۴ بار رو بیدار میشه
منم رو خواب شبش زیاد حساس نیستم اگه مهمون داشته باشیم و خودش پایه باشه به زور نمیخوابونم چون خیلی دوست داره کسی بیاد خونمون انقدر ذوق میکنه دلم نمیاد
ولی غذاشو سر موقع میدم
پسر من همچنان خیلی شیر میخوره هم روز هم شب
نمیدونم چطوری ۳ وعده بشه کلا
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• liyane
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received: 10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
الهام گلی به نظر من پسرتو حتما مهد بفرست از ٣ روز شروع کن تا کم کم عادت کنه. شما امسال نفرستید سال دیگه پیش ٢ اجباریه انگاری
هزینه های مهد هم اگر میشه بنویس منظورم شهریه اس
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
الهام جان ماشالا دیگه بزرگ شده اره بابا بفرست نگران نباش
بله صنوبر جان الان ویروس دیگه ای نداریم فقط کروناست
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• صنوبر۷۱
ارسالها: 306
موضوعها: 0
تشکر Received: 1,323 in 293 posts
تشکر Given: 1,165
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,325
بچه ها روتین داشتن چه ربطی به بیرون رفتن و مهمونی داره بچه که ربات نیست سر ساعت همه چی باشه باید تعادل برقرار کنید حالا یه روز عصرونه نخوره یا دیرتر بخوابه اشکال نداره که
کژال جان روتین ما از ۱ سالگی تا الان اینجوریه که ۱۰ تا ۱۰ و نیم صبح بیدار میشه صبحانه میخوره بعد ۱ تا ۱ونیم ناهار بین ۳ تا ۴ خوابش میبره که ۱ساعت و نیم میخوابه بیدار شد عصرونه میخوره ۷ تا ۸ وقت شام هست ۹ونیم ۱۰ میان وعده و ۱۲ شب دیگه خوابیده.ما هرجمعه خونه مامانم ایناییم ساعت ناهار وشامشون دیرتر و طبق همون میخوریم با یه روز اصلا تغییری ایجاد نمیشه روتینش.هر یه ماه درمیون هم حتما شمال یا شهر همسرم میریم یه هفته ده روز اونجاییم و روتین میشه ساعتهای اونا خانواده شوهرم که کلا خیلی دیر ناهار و شام میخورن بازم برمیگردیم روتین خودمونا و تغییری ایجاد نمیشه اصلا
یوتاب جون ایشالله زودتر خوب بشید عزیزم همین چند وقت پیش بود فکرکنم گرفته بودید خونه م ش بودی تب سنج نداشتی.زیاد نگذشته که
الهام جون بره مهد صد در صد مریض میشه خیلی عادی این مساله حالا این مدت همش مریض بودن یه کم استراحت بده به خودت بعد بفرست
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• liyane
ارسالها: 2,744
موضوعها: 2
تشکر Received: 9,079 in 2,141 posts
تشکر Given: 5,129
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,097
ساعت ١٠ صبح پسرمو بيدار ميشه ( اگرم خواب باشه بيدارش ميكنم)
١٠:٣٠ صبحانه
١٢ ظهر شير
١٢:٤٥ تا ١:٤٥ خواب سر ظهر
٢ ظهر ناهار
٤ شير
٥ تا ٧ خواب عصرگاهي
٧:٣٠ عصرونه
٩:٣٠ شام
١٢ شير و يك ربع بعدش خواب
ميوه هم هميشه يه بخش از صبحانه و گاها بعد از عصرونه ميخوره
ولي خب متاسفانه من مادر منعطفي نيستم
چون وقتايي كه اين روتين به خطر ميوفته شروع ميكنم خودخوري كردن و احساس بدي به خودم پيدا ميكنم
و گاهي به اطرافيانم فشار وارد ميكنم و مدام ميگم بچم الان بايد خواب بود يا بچم الان وقت غذاش بود كاش خونه مي موندم ، نبايد ميومدم و ... يه سري ازين حرفايي كه ميدونم چرت و پرته ولي روش كنترلي ندارم و ميدونم حتما بايد مشاوره برم براي اين موضوع
علت رو هم خودم ميدونم البته ( پسر من نوزاديه سختي داشت و براي من سخت تر بود . هربار كه از شيرخوردن امتناع ميكرد من ترس ازدست دادنش رو داشتم و اين موضوع بهم اضطراب زيادي وارد ميكرد)
بچه ها يادمه يه بار كه حالم بد بود براي تنوع توي روحيه م رفتم يكي از كلينيكاي زيبايي كه بوتاكس و ژل بزنم
وسط كار همسرم زنگ زد كه بچه گرسنه ست توي ماشين شما نميدونيد من با چه حال بدي از زير دست دكتره با گريه هايي زياد بلند شدم كه برم شير بدم بعد احساس عذاب وجدان بدي گرفتم كه من چه مادر بدي هستم خاك برسرم بچه م از گرسنگي گريه ميكنه و من اومدم بوتاكس بزنم
و اين انقدر براي دكتراي اونجا عجيب اومد كه معنادار نگاهك ميكردن و دفعه ي بعد كه رفتم بهم گفتن ما تا مدتها نگران سلامت روحي شما بوديم خيلي افسرده بوديد
خلاصه اين شيرنخور بودن پسرم توي دوران نوزاديش كه فقط ميتونست از شير تغذيه كنه روح و روان منو تا هميشه به فنا داده
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Nedaaa28
ارسالها: 3,491
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,015 in 2,145 posts
تشکر Given: 4,518
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۱
اعتبار:
8,238
الهی قربونت برم لیانه جونم
میفهممت
پسر منم چون آلرژی داره همش باید خودم همه چیو درست کنم خب مسلما نمیتونم برم مهمونی دو تا بیسکوییت بدم دست بچه ام بگم عصرونه یا اخیرا چند بار شده دست بچه های خواهرشوهرم بستنی دیده گریه کرده
ترجیح میدم دو ساعت در روز ببرم پارک و فضای بیرون
دیگه هر کی یه شرایطی داره
ولی خب زیاد مهمون دعوت میکنم چون خونه خودم دستم واسه منو بازه هر چی بچه ام بتونه بخوره میارم
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
۱۴۰۱/۶/۱۴، ۰۶:۴۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۶/۱۴، ۰۶:۵۱ عصر، توسط Celin.)
لیانه جان اگر راه حلی برای این عذاب وجدان پیدا کردی به منم بگو
کلا در حال حرص خوردنم خوابش دیر شد!!
تو این دوسال خیلی کم پیش امده بزارمش خونه مامانم برم بیرون
از یک ماهگیش قراره عصرا ۲ ساعت بمونه خونه مامانم ،من و همسرم بریم بیرون هنوز وقتش نرسیده
روتین پسر من در حالت نرمال اینه
ساعت ۷تا ۸ بیداری
یک ربع بعد صبحانه(بیشتر از یک ربع صبر نداره گاها ۲ دقیقه هم صبر نمیکنه گرسنه میشه)
یک ربع کارتون
۱۰.۳۰ میان وعده بیشتر میوه بهش میدم
۱تا ۱.۳۰ ناهار
۲تا ۴ خواب
۵ میان وعده
یک ربع کارتون
۸تا ۸.۳۰ شام
۹ هم مسواک و کتاب و خاموشی
۹.۳۰ تا ۱۰ خواب
تا یکسالگی عالی بود ۶ صبح بیدار میشد ۶،۷ عصر هم خواب .
بعد اثاث کشی کل روتینش بهم خورد صبح همون ۸ بیدار میشد اما زودتر از ۱۲ نمیخوابید خیلی سخت بود
جدیدا تصمیم گرفتم منعطف تر بشم مخصوصا برای مهمونی رفتن
فقط مشکل اینجاست پسرم خونه کسی نمیخوابه
خونه مامانم اینا اگر ظهر برم از ۲ خوابش میگیره تا ۵ خودشو به زور بیدار نگه میداره کلی هم غر میزنه خواب شبش هم بهم میریزه منم خودخوری میکنم میگم دیگه نمیام و...!!
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Nedaaa28
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
مرسی نونا جون از راهنماییات عزیزم
هميشه خودتو خونوادت سلامت باشین
 چشم حتما
...
بچه ها باز ممیشی نیست تا هفته آینده
میدونم یه بار معرفی کردین بهم شرمنده ام پیدا نکردم
میشه دکتر گلاتونو معرفی کنین من یکیشو برم
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received: 10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
الهی لیانه چقدر سخت
دقیقا ندا بخاطر شرایط خاص هر بچه ای ، مادر خیلی محدود میشه
بچه ها من گاهی که یاد خاطره های اینجوری دوران بارداری و زایمان و نوزادی می افتم خیلی ناراحت میشم بعد اگر مثل لیانه کسی تعریف کنه، منم گریه ام می افته. یاد اون روزای سخت و بد می افتم
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• liyane
|