ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۶، ۱۰:۰۸ صبح)Minoo1121 نوشته است: سلام بچه ها. خوبین؟
یه سوالی داشتم
سما اولین نشانه ای که با دیدنش احساس کردین باردارین چی بود؟
کلا علایم ماه اول بارداریتون چیا بود و چه تغییراتی داشتین؟
آیا از همون ماه اول پریودیون قطع شد با نه ماه اول خونریزی داشتین؟
ببخشید که زیاد سوال کردم ولی لطفا برام بنویسید شرایطتون رو. خیلی مهمه برام. ممنونم
سلام مینو جان
من حدود 1-2 روز قبل پری بود... سینه هام به شددددت حساس شده بود و حالت خارش داشت انگار!!! و سردرد هم داشتم... و همون روز هم بیبی چک زدم و مثبت شد...
کلا توی منابع هم نوشته کل بارداری انگار توی روزای قبل از پریودی هستیم

و با زایمان انگار پریود شده و راحت میشیم
من از همون اول قطع شد و هیچوقت به جز بلادی شو خودن ندیدم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 112
موضوعها: 0
تشکر Received:
612 in 110 posts
تشکر Given: 2,232
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
613
مینو جان منم تا جایی که یادمه علائمم دقیقاً علائم پریود بود.فقط نوک سینه هام یه مقدار حساس و دردناک شده بودن(همیشه قبل از پریودم کل سینه هام دردناک میشد؛موقع بارداری فقط نوکش درد داشت).دیگه خونریزی هم نداشتم و روز موعدم یا فرداش بی بی چکم مثبت شد
ارسالها: 179
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,036 in 168 posts
تشکر Given: 187
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,078
ممنونم از جوابتون دوستای مهربونم.
یه سواا دیگه که اگر دوست داشتین جواب بدین. شما خودتون در حال اقدام بودین یا یهو با بارداری ناگهانی غافلگیر شدین؟
من چهار روز موعدم عقب افتاده بود و با اینکه رابطه پرخطر نداشتیم و همیشه پیشگیری دقیق داریم خیلی خیلی نگران بودم. چون دلدرد و حس سنگینی زیر دلم داشتم ولی خونریزی نه. اصلا هم آمادگی بارداری و فرزند نداریم. به شدت نگران بودم. که خوشبختانه امروز مشکلم حل شد. البته دوبار زعفران دم کردم و خوردم. دیروز و امروز
ارسالها: 332
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,963 in 335 posts
تشکر Given: 1,004
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,963
۱۴۰۰/۶/۶، ۰۴:۴۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۶/۶، ۰۴:۵۰ عصر، توسط سحر بانی.)
سلام به همه
از کی باید امادگی زایمان زودرس رو داشته باشیم بچه ها؟ من دیروز خواهرم بهم گفت کم کم ساک بیمارستانتو اماده کنم یهویی استرس گرفتم یعنی انقدر زود هم ممکنه؟
مینو جون من چون در حال اقدام بودم رو حالتهام حساس بودم اشتهام به شدت زیاد شده بود و تغییر تو رنگ سینه و اندازه سینه ونفخ معده که هیچوقت نداشتم منو به شک انداخت یه روز قبل موعدم تست زدم مثبت شد
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۶، ۰۴:۴۴ عصر)Minoo1121 نوشته است: ممنونم از جوابتون دوستای مهربونم.
یه سواا دیگه که اگر دوست داشتین جواب بدین. شما خودتون در حال اقدام بودین یا یهو با بارداری ناگهانی غافلگیر شدین؟
من چهار روز موعدم عقب افتاده بود و با اینکه رابطه پرخطر نداشتیم و همیشه پیشگیری دقیق داریم خیلی خیلی نگران بودم. چون دلدرد و حس سنگینی زیر دلم داشتم ولی خونریزی نه. اصلا هم آمادگی بارداری و فرزند نداریم. به شدت نگران بودم. که خوشبختانه امروز مشکلم حل شد. البته دوبار زعفران دم کردم و خوردم. دیروز و امروز
من ماه اول باردار شدم...
آمادگی ها هم که خب از اول ازدواج من حواسم به تاریخ پریود بود و می نوشتم که اگه مشکلی هست حل کنم... ولی از 3 ماه قبل آمادگی ها رو شروع کرده بودیم و مواد لازم رو می خوردیم و آز و سونو و ... دادیم
حالا می خوای یه بیبی چک بزن
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۶، ۰۴:۴۸ عصر)سحر بانی نوشته است: سلام به همه
از کی باید امادگی زایمان زودرس رو داشته باشیم بچه ها؟ من دیروز خواهرم بهم گفت کم کم ساک بیمارستانتو اماده کنم یهویی استرس گرفتم یعنی انقدر زود هم ممکنه؟
مینو جون من چون در حال اقدام بودم رو حالتهام حساس بودم اشتهام به شدت زیاد شده بود و تغییر تو رنگ سینه و اندازه سینه ونفخ معده که هیچوقت نداشتم منو به شک انداخت یه روز قبل موعدم تست زدم مثبت شد
زایمان زودرس که بهش فکر نکن... ولی به نظر من آدم از آماده بودن ضرر نمی کنه

یه ساکه با چیزایی که خراب نمیشن پر می کنی و میذاری یه گوشه

خرد خرد چیزی یادت بیاد هم اضافه می کنی دیگه چیزی نیست که استرس بده... من خودم بیشتر از اتاقش ذوق ساک رو داشتم
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 332
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,963 in 335 posts
تشکر Given: 1,004
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,963
۱۴۰۰/۶/۶، ۰۵:۴۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۶/۶، ۰۵:۵۱ عصر، توسط سحر بانی.)
کژال جان اصلا به زایمان زودرس فکر نمیکنم ولی کلا ادمی هستم که از قبل همه چیز رو مرتب میکنم که کارهام یهویی و بی برنامه نشه کلا اینده نگرم
همون چون هنوز اتاقش اماده نیس یه مقدار از وسایلش خرید نشده و کارهای خودمم مونده استرس کرفتم وگرنه اماده کردن یه ساک کاری نداره
کرونای همسرمو یه ماه قرنطینه خودم خونه مامانم و همسرم خونه خودمون خیلی کارامو عقب انداخت وگرنه من خیلی رو برنامه هستم تصمیم داشتم دوماه اخرمو فقط اختصاص بدم به استراحتو کارهای پزشکیمو ... و تا قبلش همه چیز اماده باشه
متاسفانه این اخلاقمم اصلا خوب نیس
البته نی نی من اتاق جدا نداره چون خونمون یه خوابس من به جای کمد توی اتاقمون یه کمد دیواری بزرگ زدم که یه قسمتشو کاملا اختصاص به بچه بدم و جای تخت هم فعلا تخت کنار مادر گرفتم تا انشاالله بتونم خونه دوخوابه بگیرم براش اتاق جدا اماده کنم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۶/۶، ۰۵:۴۹ عصر)سحر بانی نوشته است: کژال جان اصلا به زایمان زودرس فکر نمیکنم ولی کلا ادمی هستم که از قبل همه چیز رو مرتب میکنم که کارهام یهویی و بی برنامه نشه کلا اینده نگرم
همون چون هنوز اتاقش اماده نیس یه مقدار از وسایلش خرید نشده و کارهای خودمم مونده استرس کرفتم وگرنه اماده کردن یه ساک کاری نداره
کرونای همسرمو یه ماه قرنطینه خودم خونه مامانم و همسرم خونه خودمون خیلی کارامو عقب انداخت وگرنه من خیلی رو برنامه هستم تصمیم داشتم دوماه اخرمو فقط اختصاص بدم به استراحتو کارهای پزشکیمو ... و تا قبلش همه چیز اماده باشه
متاسفانه این اخلاقمم اصلا خوب نیس
البته نی نی من اتاق جدا نداره چون خونمون یه خوابس من به جای کمد توی اتاقمون یه کمد دیواری بزرگ زدم که یه قسمتشو کاملا اختصاص به بچه بدم و جای تخت هم فعلا تخت کنار مادر گرفتم تا انشاالله بتونم خونه دوخوابه بگیرم براش اتاق جدا اماده کنم
پس با عشق و حال ساکتم جمع کن که خیالت از این بابت هم راحت باشه
وقت زیاده هنوز به امید خدا همه ی چیزهای لازم رو میخری و کارهات رو انجام میدی
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم