ارسالها: 836
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,051 in 551 posts
تشکر Given: 695
تاریخ عضویت: شهر ۱۴۰۰
اعتبار:
2,467
یوتاب وقتی نق میزنه واکنش شما چیه؟؟خودش بعد نق میخوابه یا به کمک شما نیاز داره؟؟ببین ی چند شب امتحان کن ببین نق که میزنه بعدش چی میشه؟چند بارش به بیداری ختم میشه چند بارش به گریه شدید؟؟؟شاید اصلا نیاز به مداخله شما نباشه!
به نظرم ی چند هفته سعی کن یواش یواش شروع کنی که به نق نق هاش مقاومت نشون بدی بزار خودش نق بزنه خودش بخوابه اگه کامل بیدار شد بخوابونش الان تو سنی هست که باید یاد بگیره خودش بخوابه تااینن مسئله حل نشه فکر نکنم بتونی جدا بخوابونیش چون واقعا کلافه میشی تا صبح
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received:
29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
میس شین جون
نه بیدار نمیشه
40درصد خودش میخوابه بعدش انا 60 درصد انقدر وول میخوره با چشم بسته و غلت میزنه و نق نیزنه که گاهی تو بغلم گاهیم رو پام میخوابه
اما هر دو این روشا هم گاهیه و بعضی اوقات هر دورو غر میزنه و جواب نمیده و از رو پا سر میخوره بره پلیین رو تشک بخوابه

پسر دو ساله من
ارسالها: 627
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,709 in 516 posts
تشکر Given: 3,776
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,787
یوناب دخترمنم خوابش مثه گل پسرته البته ده ماهشه ، ولی چند وقتیه شبا اینجوری میخوابه
رو تختش که میذارمش خوابه یکی دو ساعتی ، بعد شروع میکنه اینقد از این پهلو به اون پهلو میکنه و وول میخوره پاشو میکوبه و … بعد اهمیت ندم کامل چشماشو باز میکنه و نق میزنه تا برش دارم ، تا سینمو میدم میخوابه
تختش پیش تخت خودمونه، خونم یه خوابش، فعلا شرایط عوض کردنشم ندارم
راه حلی دارین برای خوابش؟
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تشکر Received:
640 in 314 posts
تشکر Given: 392
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۱
اعتبار:
882
۱۴۰۱/۸/۳، ۰۳:۵۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۳، ۰۳:۵۳ عصر، توسط maryam_na.)
یوتاب جون به خود بچه، محیط زندگی، رفتار پدر و مادر باهاش یا هر کسی که ازش نگهداری می کنه خیلی ربط داره. مفهوم خطرو به نظرم هر بچه ای از یه سنی می فهمه. مثلا پسر خواهر من از دو سالگی محتاط بود. من خودم یادمه لااقل تا پنج سالگی کله خراب و نترس بودم. دخترمو می تونم بگم از سه سالگی و کلا از سه سالگی بچه ها خیلی بیشتر می فهمن ولی خب ازون طرفم لجبازیشون خیلی بیشتر میشه و دختر منم لجبازی داشت کاملا تو اون سنها و همیشه با مشاورهای بچه تو ارتباط بودم و راهکار گرفتم. یه چیزی که خیلی خیلی به نظر من موثره برای اینکه بچه بیشتر باهات راه بیاد اینه که براش خوب وقت بذاریو زیاد اینور اونور ببریش تا انرژیش خالی بشه. من دخترمو با اینکه از کوچیکی مهد می رفت و مهدش زمین بازی داشت یا بیرون زمین بازی می بردنش. تقریبا هر روز به جز زمستونها که بعد مهد، زمین بازی تاریکه می بریمش زمین بازی و هفته ای یکی دو روزم کلاس ورزشی یا سرگرمی، موزیک اینای متناسب سنش بردیم. آلمانیهام اکثرا این رویه رو دارن. بچه خونه بمونه کنترلش خیلی سختتره و انرژیشون تخلیه نمیشه. بد غذاییم دختر منم همیشه خیلی بدغذا بوده ولی من حساسیتی رو این موضوع نداشتم چون وزن و قدش رو نمودار بوده و براش از لحاظ سلامتی مشکلیو به وجود نیاورده.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Rose، youtab
ارسالها: 3,491
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,015 in 2,145 posts
تشکر Given: 4,518
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۱
اعتبار:
8,238
منم داشتم هفته ای دو سه بار پسرمو میبردم خانه بازی
دو روزم پیش پسرداییام که باهاشون بازی کنه
کلا عصرامون خیلی خوب میگذشت
باز این ویروس آنفولانزا اومد نشستم تو خونه
فقط نیم ساعت میبرم میچرخیم همینجوری
شماها چیکار میکنین؟
پسر ۱۹ ماه ❤
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تشکر Received:
640 in 314 posts
تشکر Given: 392
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۱
اعتبار:
882
۱۴۰۱/۸/۳، ۰۳:۵۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۳، ۰۴:۱۰ عصر، توسط maryam_na.)
ندا من شاغلم بودم اون دوران که دخترم همسن پسرت بود و سال اول مهد می تونم بگم به طور مرتب دو هفته سالم بود یه هفته مریض. من روزی یه ربع هر روز اضافه کار وایمیستادم اون دو هفته سالمیش که ذخیره کنم برای هفته مریضیش که باید پیشش بمونم، من بچه مریضمو مهد نمی فرستادم هم به خاطر خودشو هم بچه های مردم ولی اینجا بچه مریضو میارن مهد. سر کرونام یه تست می دادنو منفی بود می اومد بچه. ولی خب بچه ام سالم بود به این رویه مهد، زمین بازی و کلاس ادامه می دادم. از دو سال تمومشم معمولا یه دوستی پیدا می کردم براش که خونه هم رفت و آمد کنیم هفتگیو بازی کنن. همیشه هم سعی کردم با همسن و سال خودش بازی کنه و با بزرگترها نگرده چون دوست ندارم اصلا حرفهای بزرگتر از سنش بزنه و از دنیای معصوم بچگی ازین سن فاصله بگیره.
نرگس جون، بعضا بچه های اول نمی دونم چرا خوش قلقترن. من حالا این دومی دنیا نیومده ببینم چی از آب درمیاد. ولی دوستام که پسرشون بزرگتره و دخترشون کوچیکتر یا مثل من و شما اولی دختر و کوچیکه پسره اکثرا میگن اولی بچه راحتتری بود. اونایی که بچه هاشون همجنسن کمتر دیدم اینو بگن که اولی بهتره یا دونی
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تشکر Received:
640 in 314 posts
تشکر Given: 392
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۱
اعتبار:
882
ای جانمممم، حالا من و همسرم درونگرا و خجالتی هستیم ولی دخترم اجتماعیه. کلا من با کسایی دوست میشم که بچه همسن و سال دخترم داشته باشن و دنبال دوست برای خودم نیستم و می خوام به دخترم خوش بگذره. هر روز میره تو پارک دوست جدید پیدا می کنه. حیوونهارو هم خیلی دوست داره ولی من می ترسم از سگها ولی اون ببینه یکی سگ داره میره با صاحبش سر صحبتو باز می کنه و با سگش مشغول بازی میشه. با بچه های کوچیکم خوب ارتباط برقرار می کنه و بازیشون میده حسابیو مواظبشون از جایی نیفتن یا چیزیشون نشه.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
۱۴۰۱/۸/۳، ۰۵:۳۶ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۳، ۰۵:۳۸ عصر، توسط Celin.)
یوتاب امدم برات بنویسم انقدر پسر جان کار درست کرد نشد
فقط بگم خیلی امیدوار نباش خوب بشن من که هدفم شده ۳۰ سالگیش
پیام خصوصیت رو چک کن عزیزم
مامانا کمک
لباس اتو میکردم پسرم شیطنت میکرد بهش آب پاشیدم
حالا گیر داده تا یه کاری باب میلش نباشه بهم میگه از دست مامان آبپاش!!!
چه کار کنم اون آبپاش از ذهنش بره
نمیخوام خونه م ش میریم تکرار کنه دست بگیرن
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• youtab