رخشید آدم عاقلی هستی که تونستی قبل از اینکه یه رخداد برای خودت پیش بیاد، شرایط رو درک کنی...
منبه یه نتیجه ای رسیدم که شبیهش رو توی یه کلیپی بصورت اشاره دیدم... متاسفانه کسی اینو به آدم نمی گه... من بهت میگم... بعد از اومدن بچه، تا مدتها عزادار میشی... عزادار دختر شاد و سرخوش و بی مسئولیت قدیم... معشوقه ای که بودی... عزادار زن شاغل و مستقلی که بودی... عزادار دوستی هایی که بعد از بچه باید به عزاشون نشست چون کمتر کسی از مجردا یا بی بچه ها درکت می کنه، اونایی هم که بچه همسن داشته باشن، کمابیش عین خودت درگیرن، اونایی هم که بزرگترن کلا فارشون فرق کرده... یعنی یه حجم عظیم از مسئولیت هست که ناگهان با بدن پاره پاره باید به دوش بکشی... چیزایی که حتی کسی بهشون اشاره نمی کنه که نکنه زنی از مادر شدن منصرف بشه... چیزایی که براشون درس نمی گیری... چیزایی که ازت توقع میره بعنوان یه مادر بدونی با اینکه هیچ آموزشگاهی یادشون نمیده، اکثر مادرای نسل قبل با اطلاعات امروزی بیگانه ان و دستورای خودشونو دارن که به ضرر نوه هاشونه... هیچی و هیچی... می دونی، برای من اون اوایل بچه داری، مثل این بود که شب توی بیابون ولم کردن... شب و روزم تاریک بود... هر چیییی فکر می کنم، من انگار اون دو سال یه روز نبوده که آسمون رو ببینم و لذت ببرم..
دقیقا ماری درست گفت...
خیلیییی شرایط مهمه...
حالا جز اینایی که ماری گفت، یکیش اینکه مادر بچه دوست باشه... زنایی که هدفشون از زندگی مادر شدنه، تکامل خودشون رو توی مادر شدن می بینن اینا عاشق مادر بودن و مادر شدن هستن... واقعا براشون راحت تره و خب روابط خوبی هم با بچه هاشون می سازن... ولی زنی که بخواد توی جامعه هم باشه، وجهه ی معشوقه رو هم داشته باشه برای شوهرش، این زن با مادر شدن نابوووود میشه، نابوووود...
دیگه امکانات خانواده که مثلا خونه چند متری داریم، حیاط داریم یا نه، چند وقت یکبار میشه از کمکی استفاده کرد، از کی میشه پرستار بگیری و کنارش توی خونه باشی و استراحت کنی... چند وقت یه بار می تونی مسافرت بری، چقدر خانواده ی همراهی داری که بتونی یه سفر بری اصلا (یا مثل خارجیای مرفه، پرستارهای مقیم که حتی توی سفر هم با خانواده میرن و بچه ها رو نگه می دارن و پدر و مادر یا عشق و حال می کنن یا دنبال کارشون میرن...یا مثلا توی ترکیه یا کشتی های کروز، می دونم که هتل ها (یا قسمت هایی از کشتی) هست که خانواده می پذیرن اما تفریحات متنوع برای بچه ها هم دارن، پرستارهای حرفه ای با مثلا بخش های آبی کودکانه... و پدر و مادر هم می تونن برن سراغ بخش بزرگسالا و خب همه ی اینا با پول هست که تامین میشه...) اینها همه روی کیفیت والد بودن و شدت استهلاک مادر و حتی پدر موثره...
اینکه مادر مجبوره بخاطر موارد مالی برگرده سر کار یا نه... اینکه مهدهای محدوده در چه کیفیتی هست... اینکه پارک ها و فرهنگ مردم در چه سطحیه... دسترسی به امکانات مرتبط با بچه ها (کلاس های مادر و کودک، پارک خوب و با کیفیت، کتابخونه و کتاب فروشی ووو...)... اینکه چقدر امکانات داری که بچه اسباب بازی و کتاب های مناسب سنش رو داشته باشه.........
همه ی اینا موثره واقعاااا... از همه مهتر هم همون کمک (مادربزرگ ها یا افراد نزدیک که با مدل والدگری شما همسو باشن، یا پرستار حرفه ای) هست... که باعث میشه زندگی مشترک حفظ بشه... انرژی کسب بشه برای شروع دوباره ی کارهای تکراری نفرت انگیز (والا من که فکر نمی کنم کسی 5 سال شستن در باسن بچه رو عاشقانه بدونه...).............. یه قرار با همسرت داشته باشی که بتونی حداقل قسمت هایی از خودت رو برای خودت نگهداری... خیلیا میگن وظیفه ی اصلی کمکی، با پدره... به نظر من نیست.. اولا مردا اصلا این حوصله ها رو ندارن... شاید پدربزرگ بشن بخاطر از دست دادن فرصتاشون توی بزرگ کردن بچه، برای نوه هاشون حوصله به خرج بدن، ولی در جوانی که پدر هستن واقعا اونقدرا مسئولیت قبول نمی کنن و درد مادر شدن رو حس نمی کنن... در ثانی، مساله حفظ زندگی زناشویی هم هست خب... نمیشه که پدر بچه رو بگیره بعد مادر هم استراحت کنه هم تکی به امور زناشویی برسه که... برعکسش حالا زنها از خودشون زیاد مایه میذارن و با وجود نگهداری از بچه، به مرد هم سعی میییی کنن که رسیدگی کنن حتی اگه نتونن 100% طرف رو راضی کنن... اما کافیه 2 ساعت بچه رو بدی به باباش و دو دقیقه دیرتر از اون دو ساعتی که قرار بود برسی... جنگ جهانی میشه... اونوقت انتظار داشته باشی که مرد نیازت رو هم برطرف کنه... نمیشه واقعا... من فکر می کنم یکی از دلایل بیشتر بودن استفاده از دی... نسبت به وا... مصنوعی همین بچه دار شدنه
رایگان و با وقف 100% آدم (هیچچچچ کاری حتی همین یه دونه شرط رو نداره که مادر شدن داره)
با اعصاب خردی بالا
بدون مرخصی حتی اگه رو به مرگ باشی....
بدون امکان شکایت پیش دیگران به هررررر دلیلی
بدون امکان انصراف...
باید یه بودجه ی مشخص برای ساپورت کردن بچه در نظر داشته باشی که خدمات با کیفیت براش بگیری.... از آمپول و دارو و دکترش تا مثلا بردنش به مراکز بازی با کیفیت یا مشاوره گرفتن خوب، غذای با کیفیت و حتی تا زمان مناسب پوشک کردن (که خیلیا بخاطر هزینه ش می بینی زود می گیرن و بچه آسیب بزرگی می خوره)... ووو خیلی هزینه های پیش بینی نشده (مثلا همین پارگی به قول خودشون سطحی پیشونی پسرم (با 8 تا بخیه کشیدنی سطحی و خدا می دونه چند تا جذبی داخلی)، برای ما 2 میلیون تموم شد، کرمش هم هست که خب تا 6 ماه باید دائم بخریم)، هیدروسل با مقدمات و موخرات حدود 15 تومن شد... صفرای خودم متاثر از تغذیه ی وحشتناک بخاطر مشکلات پسرم 20 میلیون شد، دندون هایی که خراب شد و هزینه برد، حتی مشکلاتی که توی استخوان بندیم ایجاد شد بخاطر کار کشیدن غلط از بدنم... زخم معده و هزاران مشکلش، آندومتریوزی که احتمالا بخاطر سزارین ایجاد شده، PCO بخاطر نداشتن وقت برای ورزش و تغذیه ی مناسب و هزااااران مشکلی که کسی نمیگه با بچه دار شدن ممکنه ایجاد بشن....................
از بین رفتن پرایوسی، دو نفره ها، سفرهای لذت بخش بدون بچه... رابطه ی جنسی با کیفیت............ همههه ش پوووووووووودر میشه و تمام...
بااااید سطح اطلاعاتت بالا باشه (یعنی باید وقت زیادی بذاری) که بچه از نظر جسمی و روحی سالم باشه (حداقل تا حدودی... من خودم اینهمه رعایت می کنم به خدا، همین 2 هفته پیش ساعت نحس 6، پسرم موقع بازیمون خورد توی کنج دیوار که اگرچه دیگه دیوار رو هیچکاری نمیشد کرد اما من خودم وااااقعا تا اون چاک روی پیشونیشو دیدما یعنی ولو شدم روی زمین... حس بدش هیچوقت یادم نمیره و سرزنش که چرا حماقت کردم جاخالی دادم

اون حس عذابی که موقع بخیه همسر می گفت بیرون وایسا ولی برای تنبیه خودم گفتم نه میام، باید نتیجه ی بی دقتی رو ببینم، صداش توی گوشم باشه که دقتم رو ببرم بالا...)
باید روان خودت رو سالم کنی که بچه آسیب نبینه... یا کم ببینه...
باید حوصله ت رو زیاد کنی... حوصله ی خیلیییی زیادی لازمه... باید بتونی که سنسورات رو خاموش کنی... یا کمش کنی وگرنه بچه داغون میشه....
و باز هم می بینی هر چقدر هم زحمت بکشی، وقت بذاری، تلاش بکنی، می بینی نتیجه اونی نشد که انتظار داشتی...