امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
(۱۴۰۱/۸/۹، ۱۱:۱۴ صبح)نرگس نوشته است: سلام ماهور
چون من بچه هام خیلی باهم فرق داشتن
دخترم به غیر از کولیک دو ماهگی و کمی بدغذایی
واقعا هیچ اذیتی برام نداشت
شیرخشک می‌خورد اصلا نفهمیدم چطوری گذاشتش کنار
از ۲ سالگی شب می‌خوابید صبح بلند میشد
در عرض یک روز پوشکش رو گذاشتیم کنار
یعنی همون روز اول درآوردم گفتم جیش داشتی
بگو بریم دسشویی دیگه تمام
به غیر از یک مورد هیچ خرابکاری نکرده بود
ولی پسرم  برعکس
پدرمو درآورده
شاید اگه این اول بدنیا میومد خیلی بیشتر مقاومت میکردم
آخه جالبه که همسرم که عاشق بچه است
گاهی حرف سومی رو میزنه!¡!!!
جوری برخورد میکنم که اصلا نمیشنوم انگار
نرگس اینارو میگی از دومیم می ترسم خنخ
منم دخترم خوش قلقه خدارو شکر و بارداریشم خیلی بهتر بود این طفلکی تا اواسط بارداریش گرفتار هماتوم بودم. توکل به خدا و ان شاالله بچه خوش قلقی بشه.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ
(۱۴۰۱/۸/۹، ۰۳:۴۲ عصر)**ماهور** نوشته است: مرسی بچه ها. نظراتون جالب بود. راستش منم به آینده خیلی امیدوارم. امیدواری که تا ۲ ماه پیش وجود نداشت و مطمئنم که امیدواریم واقعیه و حتمی اون اتفاقی که باید بیفته میفته. ولی چند سالی طول میکشه. من منظورم همین چند سال پیش رو هستش. ممکنه جنگ داخلی بشه جنگ خارجی بشه قحطی مدتی بیاد، امنیت نباشه تو شهر و هزاران چیز دیگه. هرچند خودمم حس میکنم میشه تو همین دوران هم یه بالانسی ایجاد کرد و گذروند این دوران رو. ولی همش میگم حالا قراره انقدر سختی اونم نه در شرایط نرمال بلکه تو شرایط بحرانی و آنرمال بکشم در ازاش چی نصیبم میشه؟ واقعا ارزش داره؟ آخه تقریبا همه از نابودی رابطه عاطفی و زناشویی و منفجر شدن زندگی مشترک حرف میزنن. من اینو واقعا نمیخوام. همسر من تنها کس و کار منه، به هیچ قیمتی نمیخوام رابطم باهاش خراب بشه.
بچه ها انقدر ذهنم درگیره که یه وقتا حرف بچه میشه اشک تو چشمم حلقه میزنه. هرکی ندونه فکر میکنه بخاطر بچه نداشتنه، ولی بخدا که نیست، دلیلش فشار روحی بخاطر سر دوراهی بودنه، واقعا تصمیم وحشتناک سختیه.

مرسی لیانه جونم. منم واقعا دلم تنگ شده بود.
لیانه یعنی تنها مشکلت رفلاکس بود؟ رابطت با همسرت چی؟ میدونم کمی تغییر میکنه و طبیعیه ولی رابطه عاطفیتون سرد نشد؟ افسردگی نگرفتین جفتتون؟ عصبی و پرخاش گر نشدین؟ رابطه جنسیتون لذت سابقو داره؟
ببين تنها درد من ريفلاكس و غصه ي شيرنخوردن پسرم بود 
ولي رابطه م با همسرم اتفاقا محكم تر شد
ما شديم يه خانواده ي واقعي كه يه قلب مشترك داريم كه اونم پسرمونه
رابطه جنسي كمتر ميشه و اين خب خيلي طبيعيه
يه مثال برات ميزنم 
ديشب من و همسرم بعد يك هفته با خستگيه وحشتناك ا 
يهو حس كرديم دلمون براي هم تنگ شده و به خاطر اينكه پسرم از خواب نپره بدون معاشقه خاصي رفتيم سر اصل مطلب
در حقيقت ميتونم بگم شكل رابطه عوض ميشه و بالغانه تر ميشه
من افسردگيم به شيرخوردن پسرم ربط داشت
وقتي ميخورد من سرحال بودم
وقتي نميخورد دنيا رو هم بهم ميدادن پس ميزدم

عزيزم من قاطعانه بهت ميگم كه وقتي زن و شوهر قلبا هم رو دوست داشته باشن مشكلات بچه نميتونه به رابطه شون اسيب بزنه ، درسته كه ممكنه براي يه مدت دستخوش يه سري تغييرات بشه ولي به هيچ وجه احساس رو تغيير نميده
خيالت راحته راحت
من از خدا ميخوام بهت يه بچه صحيح و سلامت بده و تو از حضور بچه دركنار همسرت فقط لذت ببري

اما

زن و مردي كه هنوز رابطه ي با ثبات ندارن و مشكلان حل نشده دارن ميتونم بازم قاطعانه بگم بچه رابطه شون رو نابود ميكنه و اون مو رو پاره ميكنه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، 2015، maryam_na، Nedaaa28، خانم فسقلی
پاسخ
ماهور تو مدیریتت خوبه و حواست به همه چی هست. رابطه با همسرم به نظرم اگه از قبل مشکلی نداشته باشه فرد و تو بچه داری همراه هم باشید مشکلی پیش نمیاد اصلا و حالا یه فرقهایی می کنه ولی نمی تونم بگم بدتر میشه یا دوست داشتن کمتر میشه. به خاطر وجود بچه، مسوولیتهای جدیدی خب وارد زندگی میشه و مثلا مثل قبل اگه کمکی نداشته باشی یه جاهایی کمتر میشه رفت مثل سینما یا کنسرت ولی خب خیلی جاهای جدید تفریحی مخصوص بچه ها میشه رفت. بچه داری سخته و زندگی آدمو تغییر میده ولی خیلی شیرینه و حس و عشق مادری خیلی لذت بخشه و یه حس درونی بهم میگه که تو هم مادر خیلی خوبی میشی و هم بچه دار بشی میگی کاش زودتر بچه آورده بودم.

منم دقیقا حرف لیانه رو می خوام بزنم، بعضی ها تو رابطه اشون با همسرشون از قبل یه مشکلاتی وجود داره و خب آدم بچه دار میشه اگه اختلاف نظر قابل توجهی با هم داشته باشن خب تو تصمیمهاشون برای بچه یا تو نحوه تربیت و رابطه اشون با بچه می تونه بیشترم خودشو نشون بده و بیشتر دعوا و اختلاف و به دنبال اون سردی و دوری پیش بیاد. ولی دلیل این مساله تولد اون بچه طفل معصوم نبوده و بیس اون اختلاف از قبل وجود داشته و حل نشده و با حضور بچه بیشتر خودشو نشون میده.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، 2015، خانم فسقلی
پاسخ
ماهور ان شاالله بهترین تصمیمو بگیری. منم متاسفانه کمالگرام ولی خب آدم می شینه طبق شرایط زندگیش سبک و سنگین می کنه و تصمیم می گیره. بچه هم در نهایت به پدر و مادرش میره یا کس دیگه ای که ازش نگهداری می کنه. من و همسرم مثلا حرف زشت نمی زنیم و فحش نمیدیم دخترمم به هر حال تو مهد یا اطرافیان می شنوه ولی به کار نمی بره. مثلا پسر خواهر شوهر منم با اینکه خواهر شوهرم و همسرش هر دو تحصیل کرده ان هم بی ادبه و هم دست بزن داره و خب میایم ایران دخترم می بینتش یا بعضا دوست داره با دخترم تلفنی حرف بزنه و تو حرفهاش حرفهای بدیم می زنه ولی خب دخترم تشخیص میده و به کار نمی بره اون حرفهارو یا اگه براش جالب باشه هم بی محلی می کنیم و اونم به کارش نمی بره و مثلا خودشم از پسر خ ش یا بچه هایی که بی ادب یا خشنن دوری می کنن. بعد هم خب بچه دار شدی روابطتو باهاشون کمترم می کنی و با کسایی که از دیدت بچه اشون معقوله رفت و آمد می کنی. ما مثلا یه همسایه ایرانی داشتیم و پسرش از دید ما عصبی بود و دیگه روابطمونو باهاشون قطع کردیم و دوستهای جدید و مناسب پیدا کردیم. این جور مشکلات راه حل داره.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، خانم فسقلی
پاسخ
بچه ها درست میگن ماهور جان، وقتی واقعا دو نفر همو دوست داشته باشند راحت تر میتونن چالش های زندگی رو بگذرونن، حالا این چالش ها و مشکلات هرچیزی میتونه باشه. و بچه در نهایت این رابطه رو قوی تر میکنه.
اما اگه قبل بچه دار شدن مشکل و یا اختلافی باشه که حل نشده باشه بعد از بچه دار شدن اون بزرگ تر و پر رنگ تر میشه، اینکه میگن بچه مشکلات رو حل میکنه چرته.
بچه سالم و بی دردسر هم باشه یسری مشکلاتی رو حدااقل واسه سال اول داره، کلا باید یکسری تغییرات رو پذیرفت.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، maryam_na، خانم فسقلی
پاسخ
مرسی نرگس جون مهربون، خدا بچه هاتو برات حفظ کنه شیطونیو میشه یه کاری کرد هی می برمش بیرون انرژیش تخلیه بشه خخخ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ
یوتاب جونم ممنون از راهنماییت نسیمه جان تا حالا دخترمو سرپا نگرفتم الان ۱۰ ماهش هست راستش جایی خوندم زیر ۲ سال اصلا نباید به از پوشک گرفتن بچه ها فکر کرد دچار استرس میشن
گیتی جان ممنونم از راهنماییت

ماهور جان مطمئن باش وجود بچه خوشبختی اون رو کامل می‌کنه واقعا بچه داری سخته اما اونقدر شیرینی داره که حاضری سختیشو به جون بخری اصلا وقتی یه کار جدید یاد میگیره ها قند تو دلت آب میشه!!! خدا ان‌شاءالله به هر کسی که بچه میخواد بچه سالم و صالح بده تا لذتشو درک کنه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، 2015، maryam_na، خانم فسقلی
پاسخ
لیلی جان درسته تا قبل دوسال فقط برای نمونه گرفتن میگن مجازه سرپا بگیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ
شیطون جون دکتر نبردم هنوز ولی تلاش میکنه ک خودش از حالت درازکش بشینه ولی یکم تپله سخته
بهداشت برده بودم گفت خب بچه شکمش تپله سخته بلند بشه خودش
اونجا دونفر بودن بچه هاشون اینجوری بودن گفتن سخت نگیر
ب نظر خودمم مشکلی نداره بچم خداروشکر ولی خودم حساسم
دوس ندارم عقب بیفته از بقیه
امروز ب شکم گذاشتمش و شکمشو بالا گرفتم با دستم کمکش کردم چهار دست و پا بره
بچم هم خسته شد هم ذوق می‌کرد
لیلی من سه برا بچم آزمایش گرفتم
از وقتی خیلی کوچولو بود هی آزمایش داد
ازین کیسه ها سخته من استفاده نکردم ظرف استرلیزه گرفتم
اول دخترتو قشنگ بشور خشکش کن
من سرپا نکردم کوچیک بود همسرم ظرف رو گرفت ک بتونه ادرارآور بگیره منم بهش شیر دادم
بزرگتر ک شد سخت بود خیلی یبار تا ۳ ساعت معطل شدیم ولی بالاخره شد خخخ
ادرارشم زیاااااااد نمیخواد در حد ته ظرف هم کافیه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ
بچه ها یه سوال فوری
بچه زیر 6 ماه که واکسن زده و هیچ برندی استامینوفن نمیخوره بالا میاره و تب کرده
میتونیم بروفن بدیم؟
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 11 مهمان