ارسالها: 6,736
موضوعها: 0
تشکر Received: 9,547 in 3,761 posts
تشکر Given: 5,949
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
16,123
نه دیگه سلین من بچه هارو وقتی تمیز و مرتب و سرحال هستن دوست میدارم بقیه اش برای مامان باباهای گلشون:-))
سلین الان داده چکار میکنه نمیخوابه؟
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
تو تاریکی حرف میزنیم
هر چند دقیقه یکبار هم میگه من بابا و مامان دوست (دارم)
احساساتش قلنبه میشه تند تند بوسم میکنه ترتیب هم داره اول به قول خودش لپ حالا اون لپ حالا پیشونی
الان هم درخواست ماساژ داده چشماش سنگین شده داره میخوابه
ارسالها: 627
موضوعها: 0
تشکر Received: 2,709 in 516 posts
تشکر Given: 3,776
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,787
سلین جان خدا گل پسرتو حفظ کنه
بچه ها از کی گرسنگی و سرمارو ابراز میکنن؟
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin، خانم فسقلی
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
۱۴۰۱/۸/۱۲، ۱۲:۴۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۱۲، ۰۱:۱۷ عصر، توسط youtab.)
وای سلین جون خدا نگهش داذه برات دلم ضعف رفت براش
کی پسر منم حرف میزنه پسسسسسسسسسس؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها از چه سنی ادم بره یه جا نمیخواد دنبال بچه راه بره هی؟
یعنی هم عقلش به خطر میرسه هم چند دقیقه بگیره بشینه یه جا؟
دیشب من به تمام معنا پ ا ر ه شدم از دست پسرم خونه م ش
به خدا دیگه نمیکشم
3شنبه خ ش میخواد زایمان کنه میاد یه ماه میمونه اونجا ماهم کوچه بغلیم هی احتمالا فراره بریم و بیایم میدونم قراره جونم در بیاد
هی میره کابینت حبوباتو باز میکنه میشینه زمین (اخه م ش براش زیر امداز میندازه میذاره با عدس و لپه بازی کنه و بریزه رو سر و کلش)
تمام کابینتا و کشوهارو میریزه بیرون در عرض 5 دقیقه
بعد دستشویی م ش اینجوریه که روشوییش جداست و برای خود توالت در داره
هی میخواد بره توی روشویی درو باز و بسته کنه دالی کنه
هربار میریم هرکی بره دستشویی بیاد م ش میره کفه روشوییو با دامستوس میکشه بعد دستمال نم خشک بشه ایشون تشریف ببرن بازی
بعد میگه تو بیا وایسا من باهات دالی کنم اگه بشینم جیغ میزنه
وای خل شدم ویگه
دیشب سرپا اخر سر اپن 4تا قاشق شام خوردم
یه جایی نذاشت بخورم
دیشب به خ ش گفتم تورو خدا زایمان کردی بیا خونه ما بمون من ازت نگهداری میکنم
خونه خودمون خوبه همه جاشو امن کردیم واسه خودشه کاملا
به خدا حاضرم تمام مراسما و برنامه ها خونه ما باشه
یعنی خدا شاهده 1دقیقه هم ننشسته
کی بشه اینم بریم یه جا بشینه سرجاش اخه
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin، خانم فسقلی
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
اره نرگس جون
پسر من ماشالا از 4ماهگی نشون داد به شددددت شیطونه
امیدوارم واقعا
جالب و عجیب اینجاست که منو باباش مظلومترین بچه های خانواده و فامیل بودیم
عمه هاشم اروم بودن
برادر منم کلا بیصدا و مظلوم هنوزم همینه
نمیدونم این وروووجک به کی رفته که اگه بدونم کلشو میکنم خخخ
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 2,562
موضوعها: 0
تشکر Received: 3,300 in 1,117 posts
تشکر Given: 2,638
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
5,351
خدایی چقد سخته بچه داری من الان همش ناراحتم چرا اینقد بیکارم
خدا بهتون صبر و قوت بده مامانا
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
الان میگین من چقدر غرغروام 
اما ارزو نگم برات
من به خدا قسم نمیدونستم وگرنه... میخوردم بیارم همین یکیم
کلا تعطیل شدم از همه لحاظ بعد از بچه
 پسر دو ساله من
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Heven، خانم فسقلی
ارسالها: 869
موضوعها: 0
تشکر Received: 2,744 in 754 posts
تشکر Given: 2,040
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
3,022
یوتاب جان
هر چقدر بزرگتر بشن مستقل تر میشن،حرف میزنن مشکلشونو میگن،رابطه تون دو طرفه میشه.در کل بازم سختیای خودشو داره ولی مدلش عوض میشه و به نظر من بهتره.
منم از این روزا زیاد داشتم و دارم.فکر کنم خیلی از مادرا این روزا و این مدل احساسات و خستگی رو داشتن.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
یوتاب این شرایط بدتر هم میشه...
ولی به مرور یاد میگیره و ارتباطتون باهم بهتر میشه، شما هم نسبتا قلقش دستتون میاد...
ولی تموم نمی شه... حداثل تا حدود 3.5 که ما هستیم، نشده...
و خب از همه مهمتر، ژنتیک بچه مهمه... و نمیشه تغییرش هم داد...
من هر چی بچه دیدم، راحت دست پدر و مادر رو می گیرن... مال من یه دقیقه نمی گیره، مال بقیه یه دقیقه ول نمی کنه...
یه روز با مادرای مهد جمع بودیم، باور کن یکی از بچه ها هم مثل پسر من شیطون نبود... چند تا از مادرا گفتن ما خیلی دلمون برات سوخت که اینقدر بچه ت شیطونه ولی پس چطور اضافه وزن داری؟ گفتم چون کنارش زخم معده هم گرفتم، بخاطر درد انگار همش مجبورم بخورم... استرس دارم هی وادارم می کنه بخورم... وقت ندارم برم ورزش به خیلی دلایل... مدتها وقت نداشتم به تغذیه هامون برسم...
خندیدم آخرش، ولی توی دلم گفتم آخه چی می دونید از دل من...
امروز که پاره ام پاره...
منم گوه می خوردم بچه میاوردم...
بچه واقعا فقط یه موجود روی مخه...
بخصوص که پرپرم عقب افتاده، اورژانسی هم مجبور شدم بخورم... دیگه احوالاتم دست خودم نیست واقعا... دلم می خواد بمیرم وااااقعا...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۱/۸/۱۲، ۰۳:۰۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۱۲، ۰۳:۰۶ عصر، توسط Rose.)
آرزو خواهرانه میگم عذاب وجدان نداشته باش و اگه می تونی این حس رو تبدیل به کار مثبت و در کنارش مهمتر از همه برای خودت تبدیل به تجربه کن...
اگه کسی دور و برت بچه داره یا بخصوص تازه بچه دار شده، حتما برو رسیدگی کن بهش... هم شرایط واقعی رو می بینی، هم کمکی هستی برای او که واقعا تا آخر عمرش فراموش نمی کنه... و موقعیتش باشه برات جبران هم می کنه
من اگه یکی بهم می گفت این کارو کنم و می کردم، مطئنم بچه دار نمی شدم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Heven، خانم فسقلی
|