امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای 1401
(۱۴۰۱/۸/۱۳، ۰۱:۳۲ صبح)آیسان ۹۶ نوشته است: ما از بچگی بهش می‌گفتیم ناز البته هنوز هم میگیم Big Grin

وای کلی خندیدم روحم شاد شد دم همه مامانای گل گرم Big Grin
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • آیسان ۹۶، خانم فسقلی
پاسخ
آره ناز خیلی متداوله خخخ منم شنیدم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • آیسان ۹۶، خانم فسقلی
پاسخ
Big Grin Big Grin Big Grin
بچه ها نوزاد 4 ماهه اگر شب تا صبح بخوابه باید بیدارش کرد و بهش شیر داد. اصلا توی خواب نمی خوره نهایتا 30-60 تا ولی می شه تکه تکه بهش بدن. حالا سوالم اینه که بزارن به حساب خودش هر وقت گشنه شد یا باید سه ساعتی یک بار بخوره.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
لیدی جان اون سه ساعت یکبار، فقط برای چند روز اوله و خیلی وقته که رد شده چون همون 3 ساعت هم خب خارجیا 5-7 روز توی بیمارستان هستن و خود پرستارها حواسشون هست، اینجا چون نمی خوان به زحمت بیفتن، میگن هر 3 ساعت بیدار کنید و شیر بدید... ولی در واقع فقط و فقط بچه هامون رو بدخواب و بدقلق می کنه... دیگه بچه ی 3-4 ماهه که اصلا نیازی نیست و حتی بهتره شیر شب توی همین 4 ماه تمام گرفته بشه که رشد و خواب بچه خوب شه... خیلی عالیه که اینقدر بچه شون خوش خوابه... استفاده کنن و با بیدار کردن الکی خودشون و بچه رو به زحمت نندازن...
اصطلاحا on demand و براساس نیازشون باید بهشون شیر داد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
لیدی جان
دختر من از ۴۰ روزگی به بعد دیگه شبا بیدار نشده و شیر نخورده.اوایل ۴،۵ ساعت و بعد بیشتر شد.به دکترش که گفتم گفت اگه رشدش خوبه مشکلی نیست.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona
پاسخ
سلام بچه ها 
مرسی که برام نوشتین Heart
راستش تا الان من همش هی میگفتم کی بشه انقدری بشه اینکارو کنه
کی بشه فلان کارو کنه
بعد خ ش بزرگه گفت حالا اینکارارو میکنه و تو دلتنگ قبلش میشیا
اما واقعا نه 
تا حالا دلت قبلش و حتی نوزادیشم نشدم 
حس میکنم خیلی سنگ دلم
اصلا دلم نمیخواد برگردم به کوچیکیاش 
الان بچه خ ش و میبینم یا فکر میکنم اونیکی تازه 3شنبه دنیا میاد خدا. رو شکر میکنم که من جا‌شون نیستم
فقط میخوام روزارو بگذرونم که بزرگ بشه
فقط به قول رز دارم از روی انجام وظیفه غذا و بازی و خواب و کلا کاراشو انجام میدم!!!!!! 
میدونین به نظرم ادم باید قبلش ببینه ادمش هست یا نه
من خیلی اشتباه کردم
این اشتباه باعث شده به پسرمم ظلم بشه واقعا
خدا منو ببخشه
اما از مادر شدن متنفرررررررممممممم
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، nona، Rose، tinaaa91، آیسان ۹۶
پاسخ
سلام بچه ها
یوتاب جان امیدوارم به بهترین شکل برات بگذره این روزا میدونم خسته‌ای کاش میشد کمکت کرد...
میشه بگی که منظورت از اینکه باید ببینی آدم مادر شدن هستی یا نه یعنی چی؟ از کجا باید بفهمیم؟ مثلا من خودم به نسبت خیلی از دوستام اطلاعاتم بیشتره که تقریبا چی در انتظار آدمه چون شماهارو میخونم که واقعا گل و بلبل جلوه نمیدین و واقعیتارو میگین. به نظرت همین کافیه برای دو دوتا چهارتا کردن که آدمش هستیم یا نه؟ ببین مثلا من خواب بد و کم واقعا روی روانم تاثی میذاره ولی بازم نمیتونم بگم قید بچه رو میزنم به خاطر این قضیه...

میخوام اگر وقت کردی بگی راهکارت برای تشخیص این قضیه که گفتی چیه.بچه های دیگه جز یوتاب نظر شما هم بشنوم خوشحال میشم Smile
پاسخ
یوتاب حالا من بر عکس توام. همش دلم برای نوزادی اش تنگ میشه . آخه وقتی نوازد بود روزی ۲۰ ساعت خواب بود بچه خوبی بود. قدر ندونستم. یادمه ۴ ماهش بود تو کریر می‌خوابید، من داشتم پروژه ام انجام می‌دادم گاهی نگاهش میکردم ، پیش خودم میگفتم چقدر ساکته نکنه مشکلی داره. امااااا الان ۵ دقیقه میخوام بشینه من ی نفس بگیرم نمیذاره، همش دنبالشم خخخخخ پیش خودم میگفتم اینم نتیجه ناشکری

صنوبر، من فکر کنم به مدل آدم ها بستگی داره بچه شیطنت و اذیت داره حالا ی سری بیشتر ی سری کم تر و از ی سنی به بعد همشون دیگه کار و اذیت دارن اما من مدلم این طوریه که برخلاف بقیه بچه ها دوست دارم ۳-۴ تا بچه داشته باشم. البته اگر شرایط زندگی ام بذاره. یعنی وقت آراد و پول زیاد داشته باشم خخخ و مخالفه تک فرزندی ام شدیدا. چون به نظرم داشتن خواهر و برادر تو بزرگسالی خیلییی خوبه. من که تجربه اس کردم و دوست دارم پسرم همچین لذتی ببره. با اینکه دهنم بعضی وقتها صاف میکنه و مثل چی پشیمون میشم امت بازم کلا خانواده پرجمعیت دوست دارم خخخ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • صنوبر۷۱
پاسخ
(۱۴۰۱/۸/۱۴، ۰۱:۱۲ عصر)صنوبر۷۱ نوشته است: سلام بچه ها
یوتاب جان امیدوارم به بهترین شکل برات بگذره این روزا میدونم خسته‌ای کاش میشد کمکت کرد...
میشه بگی که منظورت از اینکه باید ببینی آدم مادر شدن هستی یا نه یعنی چی؟ از کجا باید بفهمیم؟ مثلا من خودم به نسبت خیلی از دوستام اطلاعاتم بیشتره که تقریبا چی در انتظار آدمه چون شماهارو میخونم که واقعا گل و بلبل جلوه نمیدین و واقعیتارو میگین. به نظرت همین کافیه برای دو دوتا چهارتا کردن که آدمش هستیم یا نه؟ ببین مثلا من خواب بد و کم واقعا روی روانم تاثی میذاره ولی بازم نمیتونم بگم قید بچه رو میزنم به خاطر این قضیه...

میخوام اگر وقت کردی بگی راهکارت برای تشخیص این قضیه که گفتی چیه.بچه های دیگه جز یوتاب نظر شما هم بشنوم خوشحال میشم Smile

سلام صنوبر
واقعا هیچوقت هیچوقت، گفتن و شنیدن، مثل دیدن و لمس کردن واقعیت نمی تونه موثر باشه... ما همه مون از سختی مادر شدن شنیدیم... اگرچه خب یه سریا بچه های خوب و آروم و راحت دارن و میان تعریف می کنن و ممکنه همه فکر کنن که اااا بچه چه خوبه... ولی اصلا اینطور نیست که همه ی بچه ها اینطور باشن و ممکنه شانس بزنه و بچه ی سخت و مشکل دار گیر آدم بیفته... کسی چه می دونه..

من قبلا راه حلم رو گفتم... که اگر دور و برتون آدم بچه دار هست، حتما برید کمک... همون روزای اول که تازه مادر زخمه، خونریزی داره، تقلا برای شیر خوردن داره، سینه هاش زخمه وووو...
این تازه برای حالت بچه ی خوبه...
بچه ی ریفلاکسی یا کولیکی که اگه ببینید و مراقبت کنید که یه ربع یه ربع بخوابه اونم توی بغل و تا بذاری زمین بیدار شه، وقتی بیداره هم همش گریه کنه وووو... یعنی چی...
حالا خواب یه بحثه، نق و ناله و زر زر بچه هم یه بحثه...
من 3.5 ساله فقط صدای نق نق و گریه توی گوشمه.. دیگه زمان آرامش یادم نمیاد... میخواد بیاد خونه عزا می گیرم... می خواد بیدار شه عزا می گیرم... خسته شدم واقعا..

ولی اگه دسترسی هم به نوزاد و مادر نوزاد نداری، بده همسرت گوشیت رو برای 24 ساعت کوک کنه روی تایم های یه ریع تا نیم ساعته، بصورتی که تو از مقدار اون زمانها خبر نداشته باشی... و بذاری حددداقل 5 دقیقه هم زنگ بخوره با نهایت صدا... برای شبیه سازی دقیقتر می تونی صدای گریه ی بچه بذاری روی رینگ تونت...
و ببین چه مدت می تونی تحمل کنی...
این رو حداقل یه هفته تست کن و نتیجه رو بگو... ببینیم چه حس و حالی پیدا کردی... شاید مقاوم تر از چیزی باشی که فکر می کنی، شایدم متوجه بشی که اصلا طاقت این قضیه رو نداری... اونوقت باید جدی تر فکر کنی...

من که قبلا هم گفتم، اصلا و ابدا برای کوچیکیش تنگ نمیشه... حتی بچه یم بینم قشنگ حس می کنم فشارم میره بالا...... اصلا رابطه و همه چیزم از چشمم افتاده... اگرم حامله شم سقط خواهم کرد مطمئنا... من حتی نفهمیدم این بوی نوزاد که میگن چی هست... همش به گریه گذشت.. وای که چه روزای مسخره ی شخماتیکی بود... بره دیگه برنگرده.................
 اووووووووووووقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، صنوبر۷۱
پاسخ
رز جان مرسی مثل همیشه که وقت گذاشتی چیزایی که میدونستی رو گفتی بهم.
واقعیتش یه بار خواستم اینی که میگی رو با خواهر شوهرم و بچش امتحان کنم داشت میگفت دست تنهامو هیچ کمکی ندارم منم گفتم میخوای که بیام کمکت شروع کرد که دیگه خودت ان‌شاالله دست به کار بشو و بحث به قهقهرا رفت اصلا Smile)
در مورد ساعت هم که شوهرم اتفاقا ساعت میذاره که صبح زود بیدار بشه همونو کلی رش غر میزنم که چرااا من باید به خاطر تو هرروز با زنگ ساعت از خواب بیدار بشم Smile حالا فکر کن بعد از یه خواب چند ساعته و حدودا ساعت ۵ صبحه.دیگه اگر آلارمشو خاموش کنه و ۵ دقیقه بعد زنگ بزنه که هیچیی خیلی شاکی میشم.
ولی در مورد بچه به خودم گفتم لابد به خاطر اون حس و حال و مسئولیت پذیریه انقدر شاکی نمیشم Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان