گپ و گفت مامانهای 1401

[Celin]

ماهور جان به نظرم برای تصمیم گرفتن قطعی در مورد موضوع به این مهمی فقط به حرفای ماهایی که بچه داریم استناد نکن
به نظرم بگرد ببین اونایی که ۵۰ سالشونه بچه نیاوردن نظرشون چیه
راضین یا نه
مثلا من الان به هرکی برسم میگم بچه نیار واقعا زندگیت میره هوا
به مامانم میگم همه خانومای دور و بر من حسود بودن چون آرامش زندگی خودشون از دست رفته بود میخواستن منم مثه خودشون بشم
اگر دلسوز من بودن میگفتن بچه نیار
واقعا هم بعضیاشون الان کیف میکنن من بچه دار شدم دیگه زندگیم مثه قبل نیست مثه قبل نمیتونم حداقل ماهی یکبار مسافرت برم،هر روز تا هر ساعتی که بخوام بیرون باشم و ...
اما......ته دلم با تمام سختیا میگم حیف بوداگر مادر نمیشدم این کوچولو مال من نبود اما باز نگرانم آینده اش چی میشه

[maryam_na]

آره ماهور اینجا اکثرا بچه دارن و به قول سلین از کسایی سوال کن که مثلا ده سال از خودت بزرگترن و بچه ندارن و قصد بچه دار شدنم کلا ندارن. دیگه ۵۰-۶۰ ساله هم چه با بچه و چه بدون بچه زن و شوهر معمولا دوباره وقت بیشتری برای هم دارن چون بچه ها مستقلتر شدن. من مثلا مامان و بابام این سن بودن بعضا با هم دو تایی مسافرت اینا می رفتن چون بابام خیلی اهل مسافرت و گشت و گذاره

[Celin]

برای کمک گرفتن واقعا باید اهلش باشید
خونه مامانم با من ۵ دقیقه فاصله داره گاهی پیش میاد کل هفته ۴ ساعت اونجاییم اونم با حضور خودم
پسرم شیطونه وقتی اونجاس مامانم هیچ کاری نمیتونه بکنه من عذاب وجدان میگیرم
مثلا امروز تو دستشویی گریه کردم از بس اذیت کرد ،گفتم میبرمش خونه مامانم بیام این خونه بمب زده رو جمع کنم
اما نبردم چرا؟چون آقا اونجا ظهر نمیخوابه ساعت ۶ عصر از خستگی بیهوش میشه روتین خوابش بهم میریزه
مامانم کار داره و پسرم نمیذاره کاراش رو بکنه و....
کل فامیل فکر میکنن مامانم داره پسر منو بزرگ میکنه تازه اظهار نظر هم میکنن دومی رو زود بیار تو کمک داری و...
اونایی که حسادت میکنن به کمک داشتن من خودشون تا ۲ ماهگی پیش مامانشون بودن من کلا ۱۰ روز!

---

اینو نوشتم چون میدونم ماهور جون بدتر از من اهل کمک گرفتن نیست

[maryam_na]

آره باید اهل کمک گرفتن بود. من خودم دوست ندارم از کسی کمک بگیرم چه دوست چه خانواده و ترجیح میدم اگه کمک لازم داشته باشم مثلا به کسی پول بدم اون کار رو برام انجام بده. مثلا تمیزکردن خونه، تهیه غذا یا …

[Nedaaa28]

بچه ها به نظرتون بچه شیرخشکی باشه از یه لحاظ بهتر نیس؟ مثلا نیدی دستش خودش میره میخوره
یا میتونی بچه رو چتد ساعت بذاری پیش مادری کسی
من خیلی شیردادن دوست دارم ولی همش تو ذهنم حس میکنم خیلی اشتباه کردم از اول شیرخشک ندادم

---

ماهور اتفاقا با همسرم داشتیم حرف میزدیم ( اون تمام و کمال راضیه از پدر شدن و صدبارم برگرده عقب بچه دار میشه ) بعد میگفتیم اگه پسرمون نبود هر چی پول داشتیم عشق و حال میکردیم دیگه استرس آینده رو نداشتیم
۶۰ سالگی هم میرفتیم سفر حسابی میگشتیم
ولی باز اینایی که بچه ندارن انگار یه حسرتی دارن من تو خانواده امون داریم ، خیلی هم وضعشون خوبه خودشونم نخواستن ولی هر وقت با مامانم حرف میزنه میگه خداروشکر کن سرت با نوه ات گرمه ما خیلی تنهاییم

[Mari90]

بچه ها واقعا ممنون که تجاربتون را شفاف و بدون سانسور بیان میکنید
من که لذت میبرم و استفاده میکنم

[Rose]

الهی ماری...
منم نمی دونم چرا بعضیا این حرکتا رو می زنن و این حرفا رو راحت به زبون میارن...

[nona]

ندا جون نه الزاما، شیر خشکم مصائب خودشو داره فکر کن شب بچه شیر بخواد پاشی وسط خواب بری شیشه استریل کنی یا حداقل بشوری شیر اماده کنی بچه بخوره باز پاشی وسائلو بشوری یعنی فکر میکنم مامانای شیرخشکی زیاد اذیت میشن نسبت به شیر مادریا. ازونطرف بهرحال یکم بابت بیماریها خیالت کمی راحتتره که از شیر مادر بچه آنتی بادی هم میگیره تا حدی
خلاصه هر کدوم مزایا معایب دارن
اما صرفا تجربه شخصیم:
من تا عید به دخترم شیر میدم و دیگه ایشالا شروع ۲۲ ماهگی از شیر میگیرمش چون بشدت آویزون سینه هست برای همین طول روز تا همسرم بیاد خونه حتی پنج دقیقه هم نمیتونم رو زمین مبل هیچ جا بشینم چون میاد ایستاده دراز کش دمر رو مبل هر جای ممکن شیر میخوره ( بعنوان بازی یا عادت)
اما برخلاف اصرارم تو ماههای دوم سوم که دخترم اع*تص*اب شیر کرده بود و داشتم خودمو میکشتم بچه شیر خشک بخوره و نمیخورد و من حرصرمیخوردم قطعا اگر بچه دیگه ای داشته باشم و تواناییشم داشته باشم و مشکل پزشکی نداشته باشم بازم کلا شیر مادریش میکنم.

---

ماهور من زوج های میانسال و مسنی اطرافم دارم که بچه دارن و واقعا واقعا عین چی پشیمونن از بچه داشتن
دایی ای هم دارم بشدت پولدار که بچه ندارن بخاطر مشکل پزشکی خانومش و هرچی سی و پنج سال قبل مامانم بهشون گفت از بهزیستی بچه بیارید گوش ندادن و واقعا الان که خودش حدود ۶۰ و خانومش حدود ۷۱-۷۲ سالشه ( زن داییم ۱۳ سال بزرگتره) نه جایی سفر میرن ( برخلاف جوونیشون) نه زندگی عاشقانه دارن ( برخلاف جوونیشون) فقط دعوا و حر و بحث دارن افسرده ان قطع ارتباطن با فامیل دارایی هاشونم بخش عمده ای که بنام خانم بود رو خانومش با خواهرزاده برادرزاده هاش صلح کرده
خلاصه که حتی بری زوج اون سنیم پیدا کنی تا یه جامعه اماری مناسب نداشته باشی نمیتونی به نتیجه برسی

[Seti69]

ماری منم ازین مدل خاطره دارم و نمیدونم چرا هرچقدر میگذره کینم کم نمیشه ، انگار دیروز این حرفو از دهنش شنیدم،
انگار بعد زایمان روحیه ی خیلی حساسی داشتم

با حرف نونا واسه شیرخشک خیلی موافقم، همش دردسره، من دخترم هم شیرخودمو میخوره هم شیرخشک ولی همیشه آرزو میکنم کاش شیرخودم کافی بود براش

[liyane]

شيرخشك براي من نوعي لااعقل هيچ دردسري نداشته
هميشه بساطش كنارمه ( ميچينم همونجايي كه بلند ميشم و شير ميدم)
حالا از ديد من مثلا اصلا قابل تحمل نيست بچه يكسره به مادر وصل باشه
مخصوصا وقتي بچه بزرگتر ميشه و به خاطر بازيگوشي كم كم شير ميخوره
من الان به پسرم سه نوبت بيشتر شير نميدم
بقيه ي روز غذا و ميان وعده
راجع به شستو و شو
حالا ما اينهمه در طول روز ظرف ميشوريم يه دونه شيشه بچه اضافيه؟!