۱۴۰۱/۸/۱۷، ۰۷:۰۶ عصر
عزیزمی مهربون جانم



گپ و گفت مامانهای 1401
|
۱۴۰۱/۸/۱۷، ۰۷:۴۹ عصر
یوتاب جانم هستم عزیزم بخدا انقده بچه ها اذیتم میکنن که منم خسته م،گاهی فقط یه نفر رو میخوام که بگه من یک ساعت نگهشون میدارم تو برو بیرون قدم بزن..پسرم همش بهم وصله یا باید بغلش کنم یا میزنه زیر گریه
فاطمه هستم
![]()
یا خود خدا خودت طهور کن سلین همچنان تو سن پسرت دندون درآوردن مکافات داره؟! هیچییییییییی پس رسما من برم محو بشم
خدا شاهده با هر دندون از چهارماهگی تا الان من دو سه سال پیر شدم فاطمه جان نمیشه از مامانت خواهش کنی بیاد کمکت دختر گلت دیگه باید مهد بره بذار از صبح تا عصر مهد سر این دندونای جدید کرسیش بشدت بی قراره دخترم، گفتم یکاری کنم یه مرغ و خروس ( جوجه بزرگ البته) برای دخترم خریدم گفتم میذارمشون محوطه، سرایدار هم زحمت نگهداریشونو میکشه ( باهاش هماهنگ کرده بودم یه فضای حدود صد متری محصور بود قرار بود اونجا باشن) یعنی نگم براتون در عرض نصف روز کل اونجا رو کثیف کردن بس که دو تا جوجه پی پی کردن ازونور دخترم کل علاقش تو سی ثانیه ختم شد یدور دنبالشون کرد بعد توجهش به کارتنایی که باهاش اورده بودم و هنوز دور ننداخته بودیم جمع شد کلا رفت سراغ کارتونا الان شبم بردم بازی کنه اونا خواب بودن اینم اصلا نرفت نگاشون کنه من موندم و یه مرغ و خروس رو دستم خانم سرایدارم بنده خدا گفت از بس اینا جیک جیک کردن سرمون رفت یه گربه هم مدام میپره داخل حصار ما مجبوریم بیرونش کنیم، خلاصه که واسه یه غذا خوردن چکارا که نمیکنم
۱۴۰۱/۸/۱۸، ۰۲:۳۴ صبح
نونا جان نترس
![]() فقط امروز که یه کوچولو از لثه زد بیرون بداخلاق شده بود مسواک هم خورد بهش اذیت شد خودش میوه و..میذاره ته دهنش فشار میده خودکفا شده ![]() دندونای آسیاب واقعا سختن طفلی دختر گلت هم که چندتا باهم شروع به در آمدن کردن ![]() ![]() نونا جان پروژه مرغ و خروس داری هم اضافه کردی ![]() ![]() اینا رو یه جا ثبت کن بعدا دخترت ببینه مامانش چه کارها که نکرده ![]()
۱۴۰۱/۸/۱۸، ۰۴:۴۴ عصر
نوناجان مامانم هم زندگی خودشو داره،سر مریضی مامان بزرگم،مامانم خیلی اذیت شده معده ش عفونت کرده برای همین سعی میکنم که زیاد بهش زحمت ندم..
همسرم مهد رو مخالفه میگه بااین ویروسی که بین بچه ها و مردم هست بره هرروز مریضه.همین الان هم که جایی نمیریم پسرم دو روزه تب داره،امروز دیدم پشت و شکمش دونه های قرمز ریز زده
فاطمه هستم
![]()
سلین میبینی تو رو خدا
اونروزم دخترمو بردم یه سر خونه خواهرزادم یه پیشی ملوس داره اینقدر گربه اومد زد توسر دخترم اروم به قصد بازی این انگار نه انگار فقط چند بار دنبالش کرد بیشتر عاشق این بود بره دم بدبختو بکشه. اون با توپ دخترم خودکشی کرد از بس بازی کرد پرید اینور اونور من گفتم الان قشنگ با هم بازی میکنن حداقل من راحت غذا رو میدم نه تنها غذاشو نخورد علاقش به ظرف غذای گربه معطوف شده بود فقط داشتم گربه رو از دستش نجات میدادم اینم از توظرف گربه جمع میکردم گربه هم صدبار رفت رو وسایلش نشست منم یکم وسواسم هرچقدرم حیوون خونگی تمیز و واکسن زده باشه اومدم خونه وسایلشو با مایع استریل و اب شستم کلی خسارتم زده شد یه موبایلش و یه دایناسورش سوخت ![]() الانم اینم از مرغ و خروس پروسه بعدی ماهیه ![]() فاطمه جان ویروس و مریضی همیشه هست واکسن به دخترت میزدی حداقل هیالت از انفولانزا راحت بود بچه مریض میشه بلاخره باید بدنش انتی بادی ایجاد شه مقاوم شه کم کم ( البته نمیگم مواجهه میتقیم بده با بیماری) اما کاری نکن از اجتماع دور بشه بچه از سه سالگی باید بره مهد هم مادر نفس بکشه هم خودش دوست پیدا کنه و رفتارهای اجتماعی رو یاد بگیره برای خودش خوبه از مریضیم نترس سوفی جان مامان قشنگ قدم نو رسیده یعاااااااااالمه مبارک ایشالا که نامدار باشه و خدا برای هم حفظتون کنه ( نمیدونم چقدر تاخیر داشتم برای تبریک پیامتو تو تاپیک بیمارستان دیدم اما منم عاشق دکترتم ![]()
فاطمه جون به قول نونا دخترتو بذار مهد. خصوصا که امسال باید پیش دبستانی بره که برای سال بعد که میره به سلامتی مدرسه از بچه های دیگه عقب نیفته. به هر سال بچه سال اولی که مهد یا مدرسه بره بیشتر مریض میشه و باز تو پیش دبستانی مریض بشه خدای نکرده بهتر از مدرسه است که بچه عقب میفته از درس. دیگه آدم هر کاریم کنه بچه ویروس با خودش میاره خونه و بقیه اعضا هم مثل بچه کوچیکترم می گیره ولی کم کم سیستم ایمنیشون قویتر میشه. دخترت بره پیش دبستانی هم برای خودش بهتره و هم تو یکم لااقل صبح تا ظهر وقتت آزادتره و با پسرت مشغولی فقط و کارهای خونه.
۱۴۰۱/۸/۱۸، ۰۷:۴۹ عصر
نونا جون ممنونم, چشمام قلبی قلبی شد پیامتو دیدم. اره دکترم ماه بود...از تو چه پنهون همش تو خیالم فکر میکردم خواهر شماست، بیشتر دوستش داشتم❤️
۱۴۰۱/۸/۱۸، ۰۸:۳۳ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۱۸، ۰۸:۳۳ عصر، توسط شیطون خانم.)
نونا ماهی نخر ناکام میمونی خخخ من خونه مادر همسرم آکواریوم دارن با کلی ماهی. پسر من فقط در حد چند دقیقه نگاشون میکنه و میره. اصلا برای غذادهی که تا حالا برای ما مفید نبوده. فعلا فیلم های خودش بذاری میشینه غذا میخوره. یا بالاسرش همسرم طی (تی) میچرخونه خوشش میاد میخوره خخخخ
|