نهار از دیروز مونده بود خدا رو شکر این یه قلم رو نداشتم
شستن ظرفا و سینک
تمیزکردن گاز و ماشین لباسشویی
مرتب کردن خونه با کمک پسری (انداختن لباسای کثیف توی ماشین و انداختن زباله های خشک توی جاشون به عهده ی پسری بود...)
دادن نهار به پسر جان + کتاب + بازی
بین همه ی اینها هم پادکست جافکری رو گوش میدم تا این بخش سلامت جسمیشم تموم شه...
پسرجان بخوابه میرم سراغ تزم... برای استراحت پامیشم کف آشپزخونه و پادری جلوی سینکو میندازم توی ماشین
یه کار دیگه هم توی پارت بعدی حرکتی، احتمالا جمع کردن لباسا از روی جا لباسیه...
بیدار بشه هم یه تماس تصویری با عمه ش و دوستم بگیریم، جارو بزنیم خونه رو، ورزش کنیم و اگه باز برف بارید بریم بیرون پسرم برف ببینه...
و آخرین هفته ی آذر رو با خونه ی تمیز شروع کنیم