ارسالها: 7,835
موضوعها: 7
تشکر Received:
20,218 in 5,384 posts
تشکر Given: 8,760
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,701
ماهور جان،حالا که تصمیم گرفتید ،انشالله که براتون خیر باشه و برکت بباره براتون
و به زودی زود یه فندق بیاد تو دلت ♡
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۷/۴، ۱۰:۲۲ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۷/۴، ۱۰:۲۲ صبح، توسط Rose.)
به سلامتی ماهور جان
فقط درباره ی مراقبت های قبل از بارداری هم سرچ کن که به امید خدا نطفه ی قوی و بارداری راحتی داشته باشی... هم بدن خودت و هم بدن همسرت رو حداقل 3 - 6 ماه تقویت کنید و داروهای لازم و مواد غذایی مقوی بخورید و آزمایشات لازم و... رو بدید و شروع کنید
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 579
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,133 in 387 posts
تشکر Given: 2,272
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,265
۱۴۰۰/۷/۴، ۱۰:۲۹ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۷/۴، ۱۰:۲۹ صبح، توسط نیوشا123.)
سلام به همه مامانای مهربون و دوست داشتنی
امیدوارم حال تک تک خودتون و نی نی های خوشگلتون خوب باشه
ماهور جونم منم برات دعا میکنم که به زودی زود خدا یه فسقلی سالم بهت بده و دامنتو سبز کنه....دوستتون دارم ... بچه ها ببخشید من نمیدونم استیکرهام از کجا باید بیارم ...کلی بوس خوشگل برای همتون
ارسالها: 2,413
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,295 in 1,695 posts
تشکر Given: 7,257
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,860
۱۴۰۰/۷/۴، ۰۱:۲۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۷/۴، ۰۴:۴۹ عصر، توسط نسیم64.)
اول از همه عذرخواهم که من بی ربط اومدم اینجا
اومدم برای یوتاب بنویسم
یوتاب یوتاب یوتاب موفرفری
اینقدرررررررررر قشنگ و با احساس و واقعی نوشتی که منی که نه مادرم نه تصمیم به مادر شدن دارم, تمام بدنم مور مور شد.دلم ضعف رفت , دلم غنج رفت. منم مثل لیانه گریه کردم.
چقدر تو خوبی؟ تو باااااااااااااید مادر میشدی تو مادر نمیشدی این دنیا بهت بدهکار بود .بسکه تو با احساسی.چقدر خوشبحال همسر و گل پسرته که تو رو دارن
خوشگل دوست داشتنی , چقدر دوست داشتم من افتخار دوست بودن با تو فرشته رو میداشتم. ندیده و نشناخته عاشقتم دختر
مراقب خودت و احساااااس لطیف و پاکت باش
خوشبحالت که اینقدر خوبی
ارسالها: 62
موضوعها: 0
تشکر Received:
461 in 66 posts
تشکر Given: 130
تاریخ عضویت: شهر ۱۴۰۰
اعتبار:
461
گفتنی ها رو همه گفتن. من هم در سن ۳۱ سالگی مادر شدم. خودم و همسرم هر دو کارمند بودیم. خونه و ماشین داشتیم و یه پس انداز کوچولو برای زایمان و اتفاقات احتمالی دوران بارداری و بعد زایمان. یعنی پول گنده نداشتیم. بعد از به دنیا اومدن پسرم کلا دنیامون عوض شد. هم سخت شد و هم شیرین. برای ما وجودش میارزه به ۱۰۰۰ تا تفریح و خوش گذرونی های قبل بچه. انگار توی خونه مون یه نفس شادی دمیده شده. شده انگیزه زندگیمون. نه فقط برای ما دونفر بلکه برای کل خانواده هامون. من تا دو روز مونده به زایمان سرکار میرفتم. بعد زایمان هم استعفا دادم. تنها چیزی که الان واقعا اذیتم میکنه همین دور شدن از محل کارم هست. با اینکه خیلی هم به کارم علاقه نداشتم. ولی الان بعضی وقتا خوابشو میبینم که برگشتم سرکار. دلم تنگه واسه روزایی که به زووووور صبح بیدار میشدم و میرفتم سر کار. واسه اون روزایی که برای یه شرکت بزرگ و یه سازمان آدم مفیدی بودم. چالش ها داشتم سر کار. از مغزم شدیدا کار میکشیدم. ولی الان غرق روزمرگی شدم. کار کردن توی شرکت یادم رفته. انگار یه آدم دیگه شدم. احساس میکنم هیچ چالشی برای ذهنم ندارم. که این برام آزاردهنده است. همیشه خودم دوست داشتم ۲ -۳ سال اول بشینم خونه. ولی هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر کار کردن واسم آرزو باشه. پسرم هم ماشالا شیطونه. خیلی سخته واسه مادرم اگه بخوام بدم بهش کل روز نگهش داره. به پرستار هم نمیتونم اعتماد کنم. این تنها موردیه که من قبل از بچه دار شدن فکر نمیکردم تا این حد برام مساله میشه. ولی برگردم عقب باز هم همین راه رو میرم.
ارسالها: 1,733
موضوعها: 0
تشکر Received:
5,714 in 1,177 posts
تشکر Given: 1,195
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
6,046
سروناز جان
میشه بیای منم راهنمایی کنی
من تو سن ۲۵ سالگی ازدواج کردم و تا الان ۳ بار ازمون استخدامی دادم و قبول نشدم
با تمام ذوقی ک برای بچم دارم ولی ترس اینکه نتونم دیگه درس بخونم و استخدام نشم منو دیونه میکنه
سنم ۳۰ سال بخاطر اطرافیان و سنم اقدام کردم
آیا میشه با وجود نوزاد درس خوند؟ چجوری میشه برنامه ریزی کرد؟ گاهی گریه میکنم ک نکنه تصمیمم اشتباه بود.. خدا منو ببخشه
البته ک بار اول اقدام باردار نشدم و این بیشتر منو ترسوند
ارسالها: 216
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,534 in 222 posts
تشکر Given: 2,279
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,534
عاطفه جان اینکه با نوزاد میشه درس خوند یا نه تا یکی دوماه اول که فکر نمیکنم بشه .بعد از اون هم به چند تا عامل بستگی داره
یکی اینکه مدل نی نی چجوری باشه.ارومه یا بیقرار. روزا میخوابه ؟ کولیکی نیست و...
یکی اینکه نیروی کمکی داری یا نه .
و اخر اینکه انرژیه خودت چجوریه.بعضیا هستن مثلا با ۴ الی ۵ ساعت خواب شارژ میشن یا کلا خیلی زبر و زرنگ هستن .
پس تا نی نی به دنیا نیاد نمیتونی بفهمی اوضاع چجوریه .
در مورد اینکه میگی سه بار تاحالا امتحان دادی .ایا تئوری قبول میشی ولی تو مصاحبه رد میشی ؟ چجوریه ؟ببین من همون بار اول هم قبول شدم ولی تو مصاحبه رد شدم که بعدا فهمیدم تخلف کرده بودن اما دیگه کار از کار گذشته بود. اگر تئوری قبول نمیشی خب بیشتر باید بخونی .دروس عمومی دبیرستان به من کمک کرد.کتابهای گاج و اینجور چیزها مثلا ادبیات ۳ سال دبیرستان یا دین و زندگی.
اگر تئوری نمره میاری ولی مصاحبه رد میشی متاسفانه یه کم سلیقه ای هست و امکان پارتی بازی هم توش هست .باز تنها راهش اینه که بیشتر بخونی تا اینقدر نمرت بالا باشه که نتونن کاری کنن.
از این فکرا هم نکن حالا دخترت به دنیا میاد خودت میفهمی .شاید بعد یکی دوماه ولی کلا متوجه میشی که ارزش دخترت بالاتر از هر کار و چیزی هست .
یه چیز دیگه اینکه چرا فقط دنبال استخدامی هستی .به نظر میاد که تو حرفهات خودت الان شغل داری و سر کار میری انگار با همسرت هم هست .من اگر جات بودم رو همین کاری که الان دارم سرمایه گذاری میکردم یه نیم نگاهی هم به استخدامی ها داشتم .
راستی اگر لیسانس هستی تا ۳۰ بیشتر وقت نداری ولی غصه نخور اینقدرا هستن که با شغلهای ازاد در آمد های بهتر دارن .
از طرفی حالا که باردار هستی شاید بهتر باشه بزاری دخترت یکی دوسالش که شد دنبال کار باشی اینجوری خیالتم راحتتر هست .
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
آقا بنظر من که اصلا تمیشه درس خوند اگر کمکی نداشته باشه و مادر دست تنها باشه. البته عاطفه جان کمکی دارن اما بعید میدونم بچه رو مداوم بتونن بدن دستشون، هم اونها چندان حوصله نداشته باشن ( بجه اوایل برای اطرافیان شیرینه مشکلاتش شروع بشه والا اکثرا در میرن یا نهایت چند ساعتی کمک کنن که البته خودش خیلیه) و همینکه بچه بلاخره مادرشو میخواد نه مادربزرگشو یا کس دیگه
اتفاقا بحز بیست روز اول تا انتهای ماه سوم چهارم هم میشه ساعاتی رو به درس یا کار اختصاص داد اما بعدش رسیدگی بچه بیشتر میشهو بی تابیهاش
والا دختر من که از پایان چهارماهگیش رفته رفته وابستگیش بیشتر شده الان که دخترم وارد ماه ششم شده اینطور بگم که تا میذارمش پایین یا از کنارش دور میشم دو تا دست کوچولوشو به طرفم میگیره و تکون میده و میگه بغلم کن یا نازم کن یا بنشونم رو پات یجور توجه کن بهم اگه پنج ثانیه تاخیر کنم گریه میکنه. میذارمش زمین مه غلت بزنه یا بخزه نهایت دو سه دقیقه تحمل کنه بعد انتظار داره تو هم پیشش دراز بکشی یا اینکه باهاش بازی کنی
یعنی تو بازه ماه اول تا چهارم بهتر به کارای شرکتم میرسیدم الان هم خواب روزش کمتر شده هم نیاز به توجهش
حالا ببینم با بالاتر رفتن سن چطور میشه.