امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهترین کاری که برای شادی خودم انجام دادم...
#1
توی این تاپیک بیاید و از تجربیات خوبی که از انجام کارها یا خرج هایی که باعث شده روح و روانتون شاد بشه و خوشحال باشید، به بقیه ی دوستاتون بگید Heart

من خودم یکی از بهترین تجربیاتم، جکوزی بوده... واقعا بعدش درد کمرم خیلی بهتر شد... بعد با چند تا از دوستامون هم بودیم، هی از آب گرم می پریدیم توی آب سرد و هی از یه استادی که ازش عصبانی بودیم حرف می زدیم... بعدش من دیگه درد نداشتم Big Grin

حیف که کرونا این شادی های کوچیک رو از ما گرفت Dodgy Dodgy Dodgy
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Almam، artatam، Heven، Seti69، جوجه خوشگله، خانم فسقلی، شماره مجازی تیندر
پاسخ
#2
وقتی اعصابم خورد بود و داشتم مدام نشخوار ذهنی میکردم کتاب ۴ میثاق رو برداشتم و شروع به خوندن کردم...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Donya، Heven، Seti69، خانم فسقلی، شیدا
پاسخ
#3
واقعا چه تاپیک خوبی
کاش همه بیان بنویسند
خیلی نیاز داشتم به این تاپیک
منم دارم یک لیست بلند بالا مینویسم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Heven، خانم فسقلی
پاسخ
#4
آخر هفته صبح که بیدار شدم یه صبحانه مفصل درست کردم، زیر اندازو برداشتم و رفتم توی باغ با آهنگ آهااای خوووشگل عاشق...و صدای گنجیشککا...یه مسکن قوی بود برای حال بد اون هفته ام
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Donya، Heven، بارون، خانم فسقلی، شیدا
پاسخ
#5
اینهام تجربیات من:

1- حرف زدن! دیگه حرفها رو تو خودم نگه نمیدارم. بلکه به صورت جمله خبری اعلام می کنم. نه با حرص نه با عصبانیت تو حال انفجار.. فقط اخبار.. من از لحن ایشون این حسو گرفتم. من دلم نمیخواد بیام این مهمونی...

2- احساس خودمو به رسمیت شناختم. نگفتم شایدهم اون منظوری نداشت من ناراحت شدم. مساله اینه که من ناراحت شدم. من اینجا حس کردم تحقیر شدم.خودم به خودم حق دادم که مضطرب باشم. بترسم یا هر حس دیگری.

3- م ش و بیشتر از هفته ای یکبار نمی بینم. وقتی هفته ای یکبار می بینمش تمام مدت داره اخبار دیگران و جهان و میگه.. وقتی بیشتر میشه، بند میکنه به خودم که اصلا اعصاب شو ندارم.. فلذا، Big Grin این کمتر دیدن خوب جوری دهن شو بسته.

4-متاسفانه من خودمو با خوردن خوشحال میکنم.

5- وقتی مطالعه کارهای فنی مو شروع کردم حس بسیار خوبی نسبت به خودم پیدا کردم. حس کردم دوباره دارم زنده و فعال میشم و امید به ارتقای شغلی بهم احساس شادی داد.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Heven، آفرین، خانم فسقلی، شیدا
پاسخ
#6
۱_کیک درست میکنم بی نهایت حالمو خوب میکنه
۲_ اهنگ میزارم حتی موقع ظرف شستن در حال رقصیدنم
۳_ تلفنی با مامانم صحبت میکنم کلا ژلوفن واسم صداش
۴_ مهمونی رفتنم حالمو خوب میکنه حتی مهمونم بیاد کلی انرژی میگیرم به شرطی که سر زده کسی نیاد
۵_ هر موقع هم خیلی بخوام فول انرژی بشم موج های آبی حالمو خوب میکنه
۶_ وقتی با همسر واسه آینده برنامه ریزی میکنیم یه جوری امید به زندگی توم جونه میزنه که تا چند روز خوشحالم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Donya، آفرین، شیدا
پاسخ
#7
استشمام بوی لیموترش و خوردن نارنگی حال من رو خیلی خوب میکنه Smile
مخصوصا اگه تو جاده عباس آباد کلاردشت باشم Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Donya، Heven، youtab، آفرین، بارون
پاسخ
#8
من وقتی غصه دارم، تلفنی حرف زدن با یه دوست خیلی عاقلم اغلب خوبم میکنه. چون باهاش صحبت که میکنم میفهمم مشکلم خیلی هم بزرگ نیست.

دیگه گوش کردن به آهنگای سوزناک موقع دوش گرفتن هم خوبم میکنه (مثل آهنگ می‌سوزم و می‌سازمِ ستار یا باران ببارد می‌رویِ حجت اشرف‌زاده).

اگر عصبی باشم هم رانندگی و باز گوش کردن به آهنگای شبیه به همون بالایی‌ها کمی آرومم میکنه. تو رانندگی به خاطر حفظ جانم اصلاً وحشی‌بازی درنمیارم و انگار مغزم فرمان می‌ده که اگر آروم نباشی جونت در خطره، پس به طور ناخودآگاه بدنم آروم و قرار بیشتری میگیره نسبت به وقتی مثلاً نشستم تو خونه.

اگر برف و بارون بیاد و غمگین باشم هم پیاده‌روی تو اون هوا حالم رو خوب میکنه. شاید وسطش یه قهوه‌ای هم بگیرم.

دیگه کیک پختن یا سفارش دادن شیرینی از جای جدید هم حالم رو خوب میکنه.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Gitii، youtab، آفرین، بارون، فلامینگو
پاسخ
#9
من گاها دوست دارم بدون هدف برم تو خیابون. اینکه نمیدونم میخوام کجا برم چی بخرم خیلی حس خوبی میده بهم. Smile

خرید هر چیز کوچیکی بهم حس خوب میده

کافه جدید رفتن هم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Donya، Gitii، Seti69، youtab، ستی‌لیته، مینو
پاسخ
#10
من قدیما حالم که خوب نبود ابی تو هندزفریم پخش میشد و شب تا خود صبح نقاشی میکشیدم 
اونقدر میرفتم تو بحرش که گاهی یهو سرمو از روش بلند میکردم از ذوق اشک میریختم
... 
الان اما گوش دادن به اهنگای خاص بسته به حالم 
قدم زدن (که البته اینم خیلی وقته نداشتم) تقریبا هرروز از تقاطع ظفر مدرس تا سر نیاییش پیاده با یه هندزفری توی گوشم و گاهی یه قهوه داغ یا شیر قهوه ایلچی خنک میومدم و حالم جا میومد
قهوه و بوش هم خیلی روم تاثیر خوب داره
و چیزی که در حال حاضر دردسترمه آشپزخونس
کلا بودن توش و انجام دادن هرکاری اونجا منو سرحال میاره
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Gitii، mahtakhanoum، Seti69، بارون، ستی‌لیته، فلامینگو، ندایا
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان