ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
تجربیات زایمانتون رو می تونید اینجا بذارید...
مثل:
هزینه ها
نقد و بررسی امکانات بیمارستان، خدمات، پرسنل، خود زایمان و...
اسم و کار دکترتون، بیهوشی، فیلمبرداری و عکاسی بیمارستان و...
خدمات اتاق، امکانات، وضعیت بهداشت ساک مادر و کودک و...
و خلاصه هر چی که به نظرتون برای بقیه ی مامانا می تونه مفید باشه
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
خب خب من بگم
زایمان من بیماررستان بهمن به روش سزارین انتخابی بود
امتاسفانه بلوک زایمانش فقط دو تا اتاق خصوصی داره که با توجه به اینکه زایمان من ۳ صبح بود قطعا این اتاقا از روز قبل پر بودن و امیدی نداشتم به اینکه به من برسه. دکترم فوق العاده بود از نظر مهارت و تکنیک، دکتر بیهوشیم و دستیارشون عااالی بودن پرستارا و دستیارای اتاق عمل هم خیلی مهربون بودن
فیلمبردارر بیمارستان هم که روز قبل باهاشون هماهنگ بودیم یه خانم خیلی خوش اخلاق بودن
اما نقطه ضعف جدیش کارشناسان بخش نوزاداش بودن که واقعا ضعف اعصاب داشتن در مواجهه با مادرا
با بچه ها خوب بودن قربون صدقه میرفتن و مهربون اما اصلا با مادرا رفتار خوبی نداشتن من تو این یه روز و نیم حضورم تو بیمارستان با ۳ تا کارشناس در ارتباط بودم که فقط یکیشون عالی بود دو تای دیگه اصلا خوب نبودن و بیشتر باعث تضعیف روحیه مخصوصا تو شیردهی بودن
اتاقم دو تخته بود از اتاقم راضی نبودم در مقایسه با بیمارستانای هم رده مثل عرفان و آتیه و لاله، همراه فقط یک نفر میتونست باشه همسر هم ممنوع بود فقط دو بار کوتاه میتونست بیاد منو ببینه، ساک لوازم مادر و نوزاد کامل بود هیچ وسیله ای از طرف خودم استفاده نشد. غذای ناهار و شامش برای همراه خوب بود. اما کلا نحوه و کیفیت پذیرایی و سرویس دهیش به اتیه و لاله نمیرسید، کل هزینه شد حدود ۱۲ تومن که البته ما بیمه تکمیلی بودیم.
ارسالها: 306
موضوعها: 0
تشکر Received:
1,323 in 293 posts
تشکر Given: 1,165
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,325
من بیمارستان انصاری سزارین اختیاری انجام دادم.بیمارستان تمیز اتاق خصوصی زیاد داشت.یه مدل ساده.سه مدل تزیین شده با قیمت مختلف.یکیش دو تا همراه میتونست بمونه...همراه زن و مرد میتونست باشه.از ۸ صبح تا ۹ شب پدر میتونست باشه تو اتاق با همراه تو اتاق خصوصی های دیگه.منو غذا داشت میومدن میپرسیدن چی میخورید.صبحانه و عصرونه هم دادن..همشون خوب بود..پرسنل عالی همش میومدن رسیدگی میکردن..تمیز میکردن..یکی بود مخصوص جواب دهی به سوالات..یکی واسه شیردهی.پرستاربچه هم خوب بود جوون بود خوشاخلاق
اتاق عمل عالی بودن.من اصلا درد نداشتم حتی وقتی اومدم خونه هم درد نداشتم.دکتر اطفال عالی داره.
ساک مادر و کودک به خاطر کرونا اختیاری بود.من همه چی خودم بردم
فیلمبردار هم سه تا مدل فیلم و عکس داشت با قیمت مختلف.
هزینه هم از زمان زایمان من کلی تغییر کرده مال من شد ۸.۵
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
من یه توضیح اضافه بدم امروز زایمان دوستم تو بیمارستان آتیه بود و من رفتم پیشش، خواستم بگم هم بخش زایمانش هم بخش نوزادانش و میزان رسیدگی و پذیراییشون خیلی خوب بود. البته خب همه این مقایسه ها نسبیه و با توجه به دید و انتظاراتمون از خدمات دهی بیمارستان هست.. خلاصه دوستانی که آتیه زایمان دارن بنظر من که خیلی خوب بود.
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,080 in 377 posts
تشکر Given: 3,963
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
4,482
سلام دوستان
اگه میشه یکم بیشتر از نوع زایمانتون اینجا میگید و علت انتخابتون چی بود؟ بیهوشی کامل بودین؟ نقاهتتون چقد طول کشید؟
ارسالها: 7,835
موضوعها: 7
تشکر Received:
20,218 in 5,384 posts
تشکر Given: 8,760
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,701
بنسای چند هفته بودی ک زایمان کردی؟
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
ارسالها: 929
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,620 in 585 posts
تشکر Given: 753
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
3,789
۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۱:۲۲ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۱:۳۰ صبح، توسط Paula.)
خاطرهٔ زایمان من:
من در بیمارستان صارم زایمان کردم ، دکترم خانم دکتر میرفندرسکی بود ایشون دکتری بسیار متبحر، دقیق و البته سختگیر هستند در طول بارداری هم تحت نظر ایشون بودم.
دلایل من برای انتخاب صارم این بود که ۱) میخواستم در بیمارستانی زایمان کنم که تخصصی برای زنان و زایمان باشه و این برام بسیار مهم بود که بیمارستان شامل موارد دیگه نشه. ۲) کل ویزیت بارداری، سونوگرافی، زایمان و ... به صورت یک پکیج باشه و مجبور نباشم برای سونو یک جا برم بعد دوباره کلی راه طی کنم تا به دکتر برسم و جواب رو بهش نشون بدم۳) دکتر میرفندرسکی در نهایت خالهٔ دوست همسرم بود و این آشنا بودن باعث سده بود از جهت دسترسی به دکتر خیالم راحت باشه
باری، در خصوص خود زایمان باید بگم که من در هفتهٔ چهل به روش سزارین زایمان کردم. در واقع دقیق تر بخوام بگم در سی نه هفته و شش روز که میشه همون هفتهٔ چهل زایمان کردم. در هفتهٔ ۱۵ سرکلاژ شده بودم و تا هفتهٔ ۳۴ استراحت مطلق بودم. در هفتهٔ ۳۴ از دکتر پرسیدم که میتونم طبیعی زایمان کنم با توجه به اینکه همه اش در حال استراحت بودم ، که دکتر گفت بستگی به خودت داره ولی شدنیه و اگر بخواهی طبیعی زایمان کنی باید هفته۳۷-۳۸ بیای تا بخیهٔ سرکلاژ رو باز کنم. دیگه هفتهٔ ۳۸ رفتم و بخیه رو کشید که بسیار دردناک بود. اینم بگم که دکتر من ماه آخر هر هفته سونو گرافی میفرستاد برای چک کردن وضعیت.
خلاصه وارد هفتهٔ ۳۹ که شدم دیگه یک روز درمیون ویزیت میشدم تا این که در آخرین ویزیت دکتر معاینه کرد و گفت بچه بالای بالائه و اصلا پایین نیومده و اگر بخواهی طبیعی زایمان کنی ریسک داره چون دردات به این زودی شروع نمیشه و باید با آمپول فشار القای زایمان کنن! بعدش وقت داد برای سزارین که همون ۳۹ هفته و شش روز بود
صبح زایمان هم تو حیاط خونه با همسرم کلی عکس گرفتیم و راهی بیمارستان شدیم
تا رفتم داخل اتاق که وسیله هامو بذارم صدام کردن که ببرنم داخل اتاق عمل. ترسی نداشتم ولی مثل بید میلرزیدم و خیلی سردم بود. اون وسط هم فیلم بردار از حس و حالم میپرسید. دیگه آمپول بی حسی به کمرم زدن و بعدش سوند وصل کردم و من رو دست هامو به تخت بستند در این جا بود که من همون حرف کلیشه ای رو زدم و اون این بود که« صبر کنید من هنوز حس دارم» ولی مطمئنم کردن که نه ! فکر میکنی اگر حس داری پاهات رو تکون بده ، که نتونستم تکون قدم و خیالم راحت شد. بعد شروع کردن به برش زدن . در این زمان شروع کردم به خوندن شعری از مثنوی که در زمان بارداری روزی چند بار برای دخترم میخوندم:
خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
.....
تا به اینجا رسیدم که مولانا میگه:
وقت خلوت نیست اندر جمع آی
ای هدی چون کوه قاف و تو همای
به اینجا که رسیدم دیگه دکترم به دخترم سلام کرد و گفت سلام فندق کوچولو بیا بیرون
بقیه اش رو فقط از خوشحالی گریه کردم
و برای تمام کسانی که دوست دارند مادر بشن از صمیم قلبم دعا کردم
بعد از مدتی دخترم رو گذاشتند روی سینم برای ارتباط پوستی و کمی مکیدن سینه
سخن کوتاه میکنم
در ریکاوری شکمم رو فشار دادند ولی درد نداشتم. همسرم اومد تو ریکاوری، بغلم کرد و جفتی دوباره کلی اشک شوق ریختیم. جوری که وقتی فیلم بردار اومد دیگه صدامون در نمیومد
پمپ درد هم گرفتم که خیلی به نظرم خوب بود. دکترم تا ده ساعت ممنوع کرده بود چیزی بخورم و بعد ده ساعت کمی کمپوت گلابی خوردم.
اتاق خصوصی گرفته بودم و در کل از رفتار پرسنل و پرستارها راضی بودم
البته در زمان زایمان من بیمارستان به خاطر کرونا قوانین سخت گیرانه ای رو اعمال میکرد.
پرستارها برای عوض کردن پوشک و شیر دادن خیلی کمکم کردن و خوش رو بودند
دو شب بیمارستان بودم و صبح روز سوم مرخص شدیم
راستی روز دوم هم بهم کاچی دادند که خیلی چسبید
این بود خاطرهٔ من