ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۴/۲۹، ۱۲:۲۷ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۹، ۰۱:۰۴ صبح، توسط Rose.)
اینجا می تونید درباره ی از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن بچه ها صحبت و تبادل نظر کنید
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۴/۲۹، ۰۶:۴۷ عصر)Mari90 نوشته است: سلام
ممنون رز جان
بچه ها در مورد از پوشک گرفتن بیاین یاری کنید . هر تجربه یا نکته ای فکر می کنید کمک کننده هست بگین
مرسی
سلام عزیزم
کاش گفته بودی گل پسرت چند وقتشه... فکر کنم از پسر من بزرگتره درسته؟
برای شروع از پوشک گرفتن علائم خاصی وجود داره... باید بچه آماده باشه... و بدنش به تکامل لازم رسیده باشه و علائم خودش رو نشون بده مثل بالا و پایین رفتن از پله به تنهایی، مثل اینکه دوست نداره توی پوشک خیس پی پی کنه، یا میره یه گوشه کارش رو می کنه، خودش می تونه لباساش رو دربیاره یا بپوشه... حداقل 28 ماهش شده... اینکه شب تا صبح پوشک خیس می مونه...و خیلی علائم دیگه...
آمادگی روحی و جسمی مادر هم مهمه...
اینکه در ضشرایط استرس زا نباشید و دو اتفاق مهم همزمان نشن باید توی پوشک هم رعایت شه...
هر چی زودتر گرفته بشه، بیشتر هم طول می کشه اما اگه بچه آماده باشه نهایتا 1 هفته ای جمع میشه...
زود گرفتن باعث ایجاد حس های خساست در بچه و مشکلات روحی میشه...
به نظرم دوره ی خانم سجاد خوبه... درباره ی از پوشک گرفتنه... می تونید بذارید توی جشنواره بخرید که به صرفه تر هم درمیاد...
کلا من ایشون رو خیلی قبول دارم بخصوص که خودشون مامان هستن...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
۱۴۰۰/۴/۲۹، ۰۹:۳۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۴/۲۹، ۰۹:۵۱ عصر، توسط Mari90.)
مرسی رز جان
الان دو سال و نه ماهشه
چند تا از مواردی که در مورد آمادگی گفتی را داره.
راستش از دیروز من پوشک را قطع کردم و مراسم بای بای پوشک اجرا کردیم
خودش آخرین پوشکشو انداخت تو سطل آشغال و بای بای کرد
از چند ماه پیش هم کلا دارم آماده اش میکنم چند تا کتاب برایش خریدم که میخونم خودمم هی قصه میسازم و براساس در مورد از پوشک گرفتن میگم
دیگه تو خونه محیط دستشویی و حمام را بهش نشون دادیم و هر دفعه که من و باباش خواستیم بریم دستشویی توصیف کردیم و گفتیم که دارین میریم دستشویی جیش کنیم چون وقتی آدما بزرگ میشن دیگه پوشک نمیشن
خلاصه این مقدمات را چند ماه هست که با حوصله و مهربانی داشتیم
امروز هم دیگه پوشک نشده به جز موقع خواب شورت آموزشی پوشیده بعد بلافاصله در آوردیم و دوباره شورت.
فقط صبح دو دفعه نگفت ولی بقیه دفعات خبر داده که بردمش تو حمام
به عنوان جایزه هم هر دو دفعه یک بار نصف آبنبات بهش دادم
یک دفعه در میان هم تشویقش کردم
اون وقتی هم که خودشو خیس کرد اصلا دعواش نکردم و فقط توضیح و توصیف بود که ببین شلوارت خیس شده و باید خبر بدی که خیس نشه
دیگه چیکار کنم؟! از صبح از کت و کول افتادم
ضعف کردم از بس دنبالش بودم و حواسم جمع بود
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
خدا قوت عزیزم
آره اگه روی نجسی و پاکی حساس باشی یه مدت زحمت داره...
ولی اگه موقعش باشه خب خیلی کوتاه و آسیب کم خواهد گذشت
یه نکته اینکه آموزشی خوب نیست و بچه فرقش رو با پوشک متوجه نمیشه... باید متوجه جیش و پی پی بشه که دیگه چیزی نیست نگهش داره...
می تونی بدون پوشک ببریش بیرون یه دورش بدی؟
دیگه اینکه وقتی می بریش دستشویی، بخصوص صبحا خیلی زمان خوبیه، چند تا وسیله اسباب بازی داشته باشید که بذاری با آب و اسباب بازبا بازی کنه در پوزیشن جیش کردن... که جیش و پی پیش بیاد و نسبت بهشون آگاه بشه... که چه اتفاقی میفته و ببینه می تونه کنترلش کنه و حس هاش درگیر بشن...
برای خستگی هم سعی کن از همسرت هم کمک بگیری و تایم بیرون بودن رو بیشتر کنی چون کااامل متوجه میشه که چی سد و چرا لباسم خیس شد و اون حس بده متوجهش می کنه که دست خودشه که جیش کنه یا نه... آماااده باشه یه هفته ای رو درگیر هستید... اگه خیلی اذیت میشی، قصریش رو توی خونه بذار و ساعت بذار که هر یه ربع بنشونیش روی قصری...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
ممنون
حالا روی بیرون بردنش باید کار کنم. نمیدونم با خودم گفتم با شورت آموزشی ببرمش بیرون یا صبر کنم یکم که یاد گرفت بدون شورت آموزشی سریع ببرم و بیارم و بعد کم کم فاصله را زیاد کنم.
من از روانشناس کودک پرسیدم گفت توی خواب چون نمیتونه بگه شورت آموزشی بپوش البته اون گفت پوشک که من پوشک اصلا دیگه نمیخوام ببندم.
رز جان در مورد قصری به هیچ عنوان نباید قصری را جایی به جز دستشویی یا حمام قرار داد. اصلا و اصلا اینکار نباید صورت بگیره
چون در بچه نهادینه میشه که میتونه توی خونه هم کارشو انجام بده و حتی تو ویژگی های شخصیتی در بزرگسالی هم تاثیر داره. اتفاقا اون روانشناس هم روی این مسئله تاکید کرد که اصلا از توالت یا حمام بیرون نیار.
پسرم یه دونه قصری داره که انگار دوسش نداره اصلا استفاده نمیکنه از چند تا مامان پرسیدم گفتن اگر از اول حالت توالت سنتی بشینه راحت تری چون بعداً ترک قصری هم جریان داره و برای بچه پسرها قصری ها زیاد خوب نیستن چون جیششون بیرون میریزه. روانشناس گفت قصری بگیر که پاهاش خسته نشن
ولی انگار تونسته سازگار بشه فعلا
نمیدونید بچه تو این سن تا چند ساعت میتونه جیش خودشو نگه داره؟ چه انتظاری ازش داشته باشم ( نیم ساعت، یک ساعت، دو ساعت)؟
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۸/۲۸، ۰۵:۵۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۲۸، ۰۸:۱۴ عصر، توسط Rose.)
اینکه دائم مشغولش کنی خیلی مهمه... بیرون بردن هم خوبه
انواع چیزایی که دوست داره در اختیارش باشه... انواع مواد غذایی که دوست داره توی خونه داشته باشید و همش با اونها شکمش رو سیر نگهدارید خیلی کمک می کنه که هوس شیر نکنه...
برای شیر قبل از خواب هم سعی کن زمان رو به مرور کوتاه کنی مثلا هر دو روز 1 دقیقه کم کنی...
و یه جایگزینی که دوست داره و ضرر نداره (مثل شیر گاو) رو بعنوان سورپرایز نگهداری برای قبل از خوابش و در طول روز بهش ندی که ذوق خوردن اون رو داشته باشه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
۱۴۰۰/۹/۲۹، ۰۱:۱۴ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۹، ۰۱:۱۷ صبح، توسط Mari90.)
رز بیا بغلم با هم گریه کنیم
والا برنامه هر روز ما همینه
صبح که بیدار میشه نیم ساعت گریه که باباااا کجاس؟! من میخواستم باهاش برم. باباااا , باباااا
من دلم براش تنگ شده باباااا
هر چقدر هم توضیح میدم فایده نداره
تنها کاری که میکنم اینه که تو اتاق میمونیم که زیاد صدا همسایه ها را اذیت نکنه
باید گریه کنه
تصور کن هر روز با صدای گریه و جیغ از خواب بیدار بشی
در طول روز و شب هم دایما گریه و بهانه گیری داریم
من که هیچ راهکاری ندارم به جز صبر و حوصله زیاااد و پافشاری روی موضع
البته بگم از وقتی همبازی پیدا کرده حداقل زمان هایی سرگرمه
باید خسته بشن, با باباش خیلی بازی کنه, کشتی, فوتبال و توپ بازی
ماشالا صداشون هم بللللند
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
وای ماری شما هم؟
من فکر کردم الان اوجشه...
هی هر چی مطالعه می کنم ببینم این بچه های خارجی چطور اینقدر آروم و منطقی هستن، و تکنیک ها رو اجرا کنم نمییییشه...
خسته و ذله مون کرده... هم من هم باباشو...
امروز عصر از شانس خوابم برده بود، یه ربع نشده آقا بعد ۱ ساعت که خوابیده، بیدار شد اومد عررررررررررررررررررررر
مگه قطع میشد... وای کلللل بدنم داشت می لرزید... یه داد زدم و با عصبانیت رفتم توی اتاق... باباش یکشنبه ها تعطیله، انداختم گردن او و رفتم تو اتاق ۲ ساعت بیرون نیومدم و به حال زارم حرص خوردم فقط... حتی گریه م نمیومد... اینقدر بدبختم من... موهام سفید شده... هر روز سردرد دارم........
به نظر شما برم سراغ مهد؟ الان چقدر خطر جدیه؟ از وقتی گذاشتم بخوابه اشکام بند نمیاد...
احساس های خیلی بد دارم... حتی از اینکه دارم این حرفا رو میزنم حس عذاب وجدان دارم... از کارای کل روزم ناراحتم... دلم میگیره فکر می کنم داد زدم یا چه چیزایی توی سرم بوده...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 869
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,744 in 754 posts
تشکر Given: 2,040
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
3,022
رز و ماری عزیز
پسر منم ۴.۵ روز این مدلی بود و واقعا عذاب آور بود.کاری که من کردم اینه که بیشتر از حالت معمولی بیرون می بردمش و پیاده روی می کردیم.تو خونه هم خیلی باهاش بازی می کردم و خدا رو شکر بداخلاقیش رفع شد.
البته پسر من کوچیک تر ازبچه های شماست.
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
مرسی مینو جون
چند وقتشه پسرتون؟
البته ما خیلییییییی هوا آلوده اس و زمین جابجا یخ زده و می ترسم ببرمش...
مال ما داره دندونای پایینشم درمیاد فکر کنم..................
یعنی سفید میشه، اونجوری... مثلا شاید یه ماه دیگه دربیاد...
میشه اینم تموم شه ما دیگه مصیبت دندون نداشته باشیم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم