الان که داشتم یه پست غذایی درست می کردم، به این نتیجه رسیدم درباره ی فواید مالی خوب غذا خوردن هم بیام و بگم...
شاید خیلیامون حواسمون نباشه با انتخاب های بد چه آسیبی به خودمون می زنیم...
اول اینکه دانشمون رو درباره ی تغذیه بالا ببریم... اگه بدونیم که بدنمون چیا نیاز داره و با چی سرپاست، خیلیییی براش ارزش بیشتری قائل میشیم که مثلا پفک و چیپس و کیک های بازاری و این چیزا رو توش نریزیم... چون واقعا فقطططط کالری و چربی دارن... نمک یا شکر اضافه دارن... ولی هیییچ ویتامینی ندارن... کالریشون از چربی و کرب های مضر هست...
حیف بدنمون نیست چیزای بد توش بریزیم؟
شناختمون از تغذیه باعث میشه بدونیم که مثلا ویتامین های محلول در آب چی هستن؟ در چربی چی؟ از چه منابعی میشه اونها رو به طور سالم دریافت کرد؟ و چطور می تونیم بدون واسطه از طبیعت به بدنمون برسونیمشون....
مثلا وقتی این رو بدونیم، برنج رو آبکش نمی کنیم (من توی دستورهای غذایی کشورهای دیگه اصلا این سیستم آبکش کردن رو ندیدم... همون شرق آسیا می بینید چقدر موهاشون خوب و مشکی می مونه تا سالهای بالا؟ چون ویتامین های گروه ب برنج رو با آبکش کردنش دور نمی ریزن... به واقع ما بیشتر از کربوهیدرات برنج، نیازمند ویتامین هاش هستیم... وقتی این رو بدونیم که برنج بدون ویتامینش فقط قنده، حتما حتما در دیدگاهامون تغییر ایجاد میشه...)
نکته ی مهمش هم اینه که بهترین منابع ویتامین و آهن و کلا ریزمغذی ها، همین غذاست نه مولتی ویتامین ها... ما با استفاده ی غذای خوب، مصرف مولتی ویتامین های چندصد هزار تومنی رو هم حذف می کنیم که جذبشون برای بدن کمتر از غذاست... یعنی برای مولتی ویتامین ما هم باید بیشتر هزینه کنیم هم بیشتر مصرفشون کنیم...
نکته ی بعدی خرید هوشمندانه اس...
اول اینکه با شکم پر بریم خرید... و استرس نداشته باشیم... مثلا استرس درس یا شغل و... نداشته باشیم...
من بارها تست کردم... واقعا وقتی گرسنه میرم خرید، نه تنها انتخاب های مضرتر و حاضری تر دارم (مثلا ساندویچ یا الویه آماده هم می گیرم)، بلکه معمولا از گشنگی همونجای دو سه تا پیتزا هم می خریدیم و می خوردیم!!!! درسته همون شام یا نهارمون میشد اما یه تکه نون و چند تا تکه پپرونی (که به واقع معلوم نیست چیه) با کلی پنیر هم شد غذا؟ اگه شکممون سیر بود هم پول الکی پای اینها نمی دادیم، هم انتخاب های سالم تری می داشتم و به جای اونها که می بینی 400-500 تومن فقط هله هوله میشد، چند کیلو گوشت یا ماهی می خریدم و میاوردم خونه و یه چیز سالم و خوشمزه که می دونم توش چیه ازش می ساختم...
تصور من اینه که وقتی گرسنه ایم، یا وقتی مضطربیم و کورتیزول توی خونمون جاریه، بدن ما توی موقعیتیه که درست فکر نمی کنه و دستور میده فقط من رو پر کن!!!! هر چی می تونی بریز توی این شکم (اون پیتزا یا کیک یا کروسان آنی که می خریدیم و می خوردیم) و برای بعدت هم ذخیره کن (پفک و چیپس و کلوچه و بیسکوییت)... بخاطر همین انتخابامون خیلی آسیب رسان میشه وقتی گرسنه یا عصبی بریم خرید...
نکته ی بعدی اینکه هررر چیزی که خواستیم بخریم رو در طول ماه بنویسیم... حتی اگه قراره چیز مضری خریده بشه بنویسیم... تعدادشون رو هم بنویسیم... و شدیدا خودمون رو به خرید از روی لیست مقید کنیم... و یه قراری با خودمون بذاریم... که این سری از چیزای مضر فقط پفک بخرم... بعد جلوش تعداد بزنید... مطمئنا اگه مثلا 10 تا پفک بنویسید خودتون حالتون بد میشه... که مثلا 100 تومن دارید میدید که نه تنها سودی نداره بلکه فقط به بدنتون آسیب میزنه...
نکته ی بعدی انتخاب ماده ی با کیفیت تر بجای معادل بی کیفتشه... مثلا ما روغن زیتون رو بخاطر ویتامین هاشه که میخریم، ولی اگه روغن صنعتی ارزونتر باشه ما فقط به بدنمون آسیب زدیم! این روغن خورده نشه بهتره...
نکته ی بعد اینه که به ورزش و تحرک خیلیییی توجه کنیم... ما حتی مفیدترین ماده رو هم بخوریم ولی فعالیت جسمی که ضربان قلبمون رو بالا ببره نداشته باشیم، باز برای بدن آسیب زاست... از نظر جسمی همه مون به اهمیت ورزش کردن آگاهیم ولی از اونور ورزش روحیه رو قوی می کنه، آدم رو خوشگل می کنه چون خونرسانی به همه جا بهتر میشه و چون چربی های خون می سوزن دیگه تشریف نمی برن روی صورت تبدیل به جوش بشن... و این خونرسانی بهتر باعث میشه پوست طراوت و شادابی پیدا کنه، اگه پوستتون سفیده قشنگ یه حالت سرخ و سفید پیدا می کنه بدون جوش! چیزی که خیلیا دنبالشن و کللللللللللللللی برای همین صاف و قشنگ شدن پوست هزینه می کنیم خیلیامون!!! الان خانمایی که توی المپیک بودن رو ببینید!!!! چقدددر خوشگل هستن!!!! انگار از درصد خاصی از جامعه گلچین شدن که خوشگل باشن! اما همین ها اگه ورزش رو بذارن کنار ممکنه شبیه به خیلی از ماها باشن! ورزش روابط آدم رو بیشتر می کنه... بدن رو میاره روی فرم و اندام رو زیبا می کنه... خلاصه که از هزینه برای ورزش هم نترسید... از توی خونه هم میشه شروعش کرد... دمبل هم ندارید با دوتا ظرف عرقیات هم شکل و هم وزن شروع کنید... با یه کش شروع کنید... بعد کم کم پول جمع کنید و برای خودتون لوازم خوشگل بخرید... یا برید باشگاه...
ویزیت های منظم جسمی با دکتر پوست، زنان، اگر مشکل داخلی داریم با متخصص داخلی و انجام سونوهای مرتبط بطور منظم، آزمایش های مرتب کبد، تیروئید و... ویزیت مرتب 6 ماهه با دندون پزشک... همه ی اینها به نظر پرهزینه میان ولی یه دندون اگه از دست بره اولا اینکه هیچی مثل دندون طبیعی نمیشه، ثانیا برای ایمپلت با هزینه های امروز فکر کنم حدود 10 تومن هر 10 سال برای هرررر دندون باید هزینه کنیم... همین صفرا که من عمل کردم 20 میلیون هزینه داشت! و دیگه تا آخر عمرم از خوردن خیلیییی چیزا محرومم... مثل خامه ، تخم مرغ، پیتزا تا کباب های بیرون، کله پاچه، انواع سوخاری وووو... اگه هم بتونم بخورم خیلیییی محدود خواهد بود اونم شاید 6 ماه تا 1 سال دیگه... آیا نمیارزید اگه خوب می خوردم؟ مسلما می ارزید...
---------------------------------------------------------------------------
یه نکته هم بگم... واقعیتش به نظرم شاید هر کسی این مطالبی که گفتم رو درک نکنه... یا حتی وقت نذاره که بخونه...
شخصا تا 30 سالگی خیلی توجهی نمی کردم... اطلاعات رو داشتم اما برام اولویت نبود... که همین انتخاب های ساده چقدر در کل زندگیمون رو تغییر میدن... و همیشه اثر مرکب رو توی انجام کار خوب و درست دیده بودم... اما اثر مرکب توی کارهای بد هم تاثیر نمایی داره... این رو نباید از یاد ببریم...
و کلا بعد از زایمان و فروپاشیدن جسمی، بعد از به دنیا اومدن بچه و 1 سال و نیم مشکل جسمانی و جراحی متعاقب اون به یه نتایجی رسیدم که سلامتی و بدن خودم از همه چیز مهمتره... اگه می خوام بزرگ شدن بچه م رو ببینم... اگه می خوام خودم تربیتش کنم، بخوام عروس و نوه م رو ببینم، باید باید حواسم باشه... باید هوشمندانه تر انتخاب کنم... باید هوشمندانه تر پازل زندگیمون رو درست کنم که هر سه مون سالم عمرمون رو بگذرونیم... فهمیدم دیگه 20 سالم نیست که بتونم 18 ساعت فعالیت داشته باشم... با 4 ساعت خواب کلی هم شارژ باشم... روزی 2 ساعت ورزش داشته باشم... خیلی چیزا تغییر کرده و پذیرفتن این تغییر اولین قدم برای بهبود شرایطه...
حتی فرضا اگه بچه نبود هم، اگه دوست دارم تا روز آخر عمرم با همسرم باشم باید انتخاب های بهتری داشته باشم نه اینکه 50 سالگی زمین گیر بشم... به نظرم بین 20 تا 30 بدن به شدت فول انرژیه... ولی اگه به بدن توجه نکنیم و رهاش کنیم یا چیزای بد بهش بدیم، بعد از 30 و برای بعضیا که ژنشون خوبه

بعد از 40، دیگه بدن افت رو آغاز می کنه... و ماییم که باید حواسمون به بدنمون باشه...
یادمه توی نوجوانی که کتابهایی درباره ی سلامتی زنان می خوندم، همگی تاکید داشتن که اگه هیچوقت هم ورزش قدرتی انجام ندادیم، دیگه از 30 سالگی باید این کار رو شروع کرد... الان می فهمم چرا...
خلاصه که سرمایه گذاری روی خود، اصلا چیز بدی نیست... و سرمایه گذاری که توی ذهن منه آسیب زدن به مو با رنگ و دکلره، به پوست با تتو و آرایش، آسیب زدن به بدن با خوردن غذای بیرون و این چیزها نیست... به این فکر کنیم که اگر ما زود از پا بیفتیم، بچه مون توی دورانی که اوج سن پیشرفته و اوج نیازش به ما بعنوان یک انسان سالم و قدرتمند رو داره، ما زمین گیر بشیم او شاید گوشه ای از ذهنش همیشه درگیر سلامت ما باشه... شاید بعضیا بچه رو جوری تربیت کنن که عصای دست باشه و یعنی بچه پاسوز والدین بشه!!!! و این یعنی عقب موندنش توی جامعه... یعنی ادامه دار بودن تفکر عصای دست بودن بچه... یعنی نوه ی من هم پاسوز این تفکر بشه... ما خیلی کارهایی که الان می کنیم، قراره نوه هامون نتیجه ش رو ببینن... این حرف ها رو الان من می فهمم... انتخاب بد غذایی من و عدم فعالیت ورزشی من، یعنی وقتی بچه م باید می دوید، بخاطر ما توقف کرد و عقب افتاد... نباید با نرسیدن به خودمون یا اشتباهی رسیدن به خود (همون زنگ و دکلره و غذای بد و تتو وووو...) باعث بشیم نسل های آینده مون هم آسیب ببینن... شما ببینید توی همین سایت چقدر از بچه ها از فرهنگ عصای دست پروری والدین همسر دارن آسیب می بینن... اگه این والدین خودشون رفع کننده ی نیازهاشون باشن، اگه تنشون سالم باشه، خیلیییی از این مشکلات پیش نمیاد خب... اگه تفکر عصای دست بودن بچه ها رو نداشته باشن و توقعشون رو پایین بیارن و بدونن خودشون مسئول شادی، سلامتی و زندگی خودشون هستن زندگی بچه هاشون متشنج نمیشه دیگه...
ببخشید خیلی شد...
ولی نکات مهمی بود که خواستم اینجا باشه که بحث سرمایه گذاری فقط روی مادیات نیست... روی جسم و معنویات و فکر کردن به نسل های آینده مون هم هست
تن همگی سلامت باشه