طلاق، زندگی جدید پس از یک زندگی سخت...

[Rose]

[Rose]

نرگس جان این تاپیک درخواستی بوده احتمالا برای گفتن مشکلات... و پیدا کردن راه حل...
من اسم دیگه ای در لحظه به ذهنم نرسید...
گذشته از اینکه وارد شدن به قسمت های جدید در زندگی، همیشه با خودش فشار و سختی داره... ولی بستگی داره که چی رو فدای چی می کنی... کسی که توی خونه ش امنیت جانی نداره، وقتی با هر زحمتی مستقل میشه، به نظر من واقعا لذت می بره... از همون صبح زود بیدار شدنا، از دیر خوابیدنا... از زحمت کشیدنا، از هزینه کردنا که هزینه ی استقلالشه خب...

[liyane]

اسم تاپيك اسم خيلي خوبيه رز
دليل اينكه آدما طلاق ميگيرن بايد اين باشه كه بهتر زندگي كنن
اگر قراره باز هم سخت زندگي كنن و عذاب بكشن طلاق راه حل خوبي نيست
پس براي طلاق بايد شرايط خاصي داشت

[رخشید]

شما تاپیک اشتباه اومدی
بیا انور ما روشهای رلکسیشن بهت یاد میدیم

[شیطون خانم]

نرگس جان افسوس که همسرت قدر تو رو نمیدونه.
اما برای کار با این هنری که شما داری مطمئن باش تو ۳-۴ سال به درآمد خوبی میرسی. فقط کافیه اعتماد به نفس داشته باشی. نصف کار تجربه و هنره، نصفش اعتماد به نفس. شما بخش اول دلری، کم کم تو محیط کلر وقتی رو خودت کار کنی، بخش دوم رو هم به دست میارید.
تمام این چیزا، اسنپ، بانک، خرید همه رو تو ی هفته میشه یاد گرفت چیز عجیبی نیست. فقط مشکل بچه هاتون هستن که واقعا نمیدونم در موردشون چی درسته. بالاخره اونا هم گناه دارن.  باید به زندگی اونا پس از جدایی هم فکر کنی. هر چند من فکر میکتم همسرت وقتی ببینه داری جدا میشی خودش تغییر بده. مثل دایی من که تو شرایط خودش تغییر داد( دایی من هم خیلی شبیه همسر شماس از نظر اخلاقی)

[nona]

بذار بدونه نرگس
بگو همینه که هست… والا

[Targol]

من تو دلم مونده بگم این جمله درست نیست
“طلاق باید زمانی انجام بگیره که کاملا مطمئن باشی از هر جهت زندگیت بهتر خواهد بود”

هیچ وقت همه چیز با هم به دست نمیاد. هر چیزی هزینه داره و حتی تو یک طلاق خوب هم آدم از یه جنبه‌هایی ضرر می‌کنه و شرایط بدتر میشه.

[ستی‌لیته]

هلیا با اسنپ رفتن سخت حساب نیست. از رانندگی هم آسونتره. جلوی درمانگاه مگه جاپارک گیر میاد؟ تو تعاریفت از کلمات و مفاهیم یه کم اشتباهه.
بعد اگر خودت رانندگی کنی خیلی مسیرها رو ممکنه اولش اشتباه بری. احتمال اشتباه کردن تو از راننده‌ی اسنپ خیلی بیشتره!
در ضمن ماشین بخری تو خودت تنهایی باید مرتب بری به قول خودت «وسط یک مشت تعمیراتی»، گریزی ازش نیست.

ببین من فقط یه سری حقایق رو بهت می‌گم که یادت بمونه. تو انگار در دنیای خیالی خودت سیر می‌کنی گاهی و باید یکی بهت واقعیت‌ها رو یادآور بشه.

---

بعد یه مورد دیگه: ماهرخ تا حالا به این فکر کردی که با وجود این همه اشکالاتی که خانواده‌ت داشته‌اند و این همه اشکالات فکری که ما تو این سایت از تو می‌بینیم و خودت هم بعضی‌شون رو قبول داری، تا حالا فکر کردی که یه بار بشینی جلوی شوهرت و خودتون دوتایی راجع به این موضوع صحبت کنید که اون انتظاراتش از تو چی بوده که برآورده نشده؟ ببین من تصور می‌کنم همون‌طور که تعاریفت از مفاهیمی مثل «سختی» و «مستقل بودن» و «رسوندن شوهرم به جایی از قِبلِ پول خودم (در حالی که از پول بابات بوده)» با تعاریف بقیه‌ی آدم‌ها متفاوته، شااااید یک درصد شوهرت هم دقیقا به اون بدی که اینجا می‌گی نباشه. من هدفم این نیست بگم تو مقصری، اصلا و ابداَ (چون واضحه که شوهرت خیلی سنتی و بی‌اخلاق هست)، فقط می‌گم با توجه به این که تو هم یک جاهایی اشتباهات فاحش و آشکاری داری، شاید در مورد شوهرت هم اشتباه قضاوت می‌کنی. شاید شوهرت جای بهبود داشته باشه. شاید اگر تو دست از اجرا گذاشتن مهریه برداری و به جای لجبازی صحبت کنی، این زندگی رو بشه درست کرد.

---

ماهرخ جان، کاش یه بار واقعاَ به حرفم گوش کنی. بشین خوبی‌های شوهرت رو برای خودت لیست کن، اشتباهات خودت رو هم لیست کن، غرورت رو هم بذار کنار، کینه رو بذار کنار، فقط به خاطر خوشبختی دخترت و بدتر نشدن اوضاعت تلاش کن این زندگی رو از راه معقول درست کنی.

[شیدا]

نرگس حتما دنبال مشاوره و درمان همسرت و حل مشکلاتت باش 
حیفه استعداد هات به هدر بره یا همه ش تو خونه باشی
ما که یه بار بیشتر زندگی نمیکنیم

---

هلیا رانندگی اعصاب میخواد، خصوصا توی تهران...با اسنپ رفتن که آسون تره :|

---

ستی چه بامزه اولش با هلیا شروع کردی آخرش با ماهرخ جان تموم شد

[Mari90]

من قبلاً به نرگس گفتم تنها راه حل برای شوهرش دارودرمانیه
حتی شده یواشکی تو غذاش بریزه