ارسالها: 3,962
موضوعها: 0
تشکر Received: 9,992 in 2,583 posts
تشکر Given: 21,346
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,818
۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۶:۰۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۶:۱۰ عصر، توسط 2015.)
نگران نباش نداجان
استامینوفن دادی؟هر۴ساعت بده بهش
پاشویه کن می یاد پایین تبش ان شاالله
یه کم زمان بده بهش کم میشه
.....
اب مستقیم نزن بهش.اب شیر رو با یه دستمال تمیز خیس کن بکش رو زیر بغلس و دور گردنش و پاهاش تبش پایین می یاد
فاطمه هستم
ارسالها: 2,744
موضوعها: 2
تشکر Received: 9,079 in 2,141 posts
تشکر Given: 5,129
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,097
https://www.instagram.com/tv/CWMBDO_KEqU...=copy_link
مامانا حتما حتما ببينيد ، چقدر حرفاشون درست و اصوليه
كاش قبل اينكه بچه هامون به دنيا ميومدن يه سري از اين حرفارو شنيده بوديم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۷:۱۵ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۷:۱۷ عصر، توسط nona.)
ندا جان دستمال مرطوب کف پاش و زیر بغلش و رو شکمش بذار خیلی سرد نباشه ها ولرم باشه. خیسم نباشه یکم نم داشته باشه. بچه ها هم درست گفتند پوشکش نکن ، لباس یه بادی آستین کوتاهم بسشه. اگه تب میره بالا استامینوفن رو هر ۴ ساعت بده. نگران نباش عادیه
لیانه جون یه چند دقیقش رو دیدم چه آرامش داره خرف زدنش، فالو کردم که بعدا کامل ببینم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
من از دیروز نبمه چپ بدنم بسلامتی درد میکنه وحشتناک از گردن تا نوک انگشتای دست مهصوصا ناحیه کتف، فکر کنم باز درگیری تاندون پیدا کردم دیشب از درد نخوابیدم امروزم اصلا نمیتونستم دخترمو درست بغل کنم تا به چیزیمون خوب میشه درد دیگه شروع میشه
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
نونا جان از اعصابه ، من امروز شنیدم مادربزرگم قراره جراحی بشه و رفتیم واسه واکسن همون جا باز گردنم و کتفم گرفت دردش داره بیچاره ام میکنه الان
این مدت استرس کشیدی شما هم
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۸:۳۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۸:۵۴ عصر، توسط youtab.)
عههه بچه ها من نمیدونستم آب نزدنو هر بارم زدم بهش
ببخشید راهنمایی اشتباه کردم
الهی چرا آخه نونا جانم؟
لیانه جانم حتما میبینم عزیزم
آقا من فردا باید برم جایی برای انجام به کار مهم که هی میندازم عقب به خاطر پسرم
حالا با اخلاقاش قراره همسرم بمونه خونه و پدر پسری بمونن تا من بیام
تاحالا موندن باهم اما نهایت ۱ ساعت
فرپا من حدود ۸ اینا میرم فکر کنم ۲-۳ برگردم
به نظرتون از پسش بر میان؟
همسرم تو همه کاراش بهم کمک کرده و میدونه همهیو اما همیشه کنارم بوده و خودش کلی انجام نداده
استرس گرفتم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
شاید ندا جون این اعصاب لعنتی به همه چی وصله، اعترافتو خوندم چه مامانبزرگ مهربونی داری خدا حفظشون کنه ایشالا بیماریشونم خوب بشه
یوتاب جون هیچوقت آب نزن اینطوری به بچه برای پایین آوردن تب ممکنه دچار تشنج بشن خدای نکرده
ارسالها: 1,530
موضوعها: 0
تشکر Received: 5,626 in 1,212 posts
تشکر Given: 1,388
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,224
ندا جون گل پسر چطوره؟ بهتره؟
انشاله مامان بزرگت خوب شن دعا میکنم براشون
دخترک ما پاش درد میکنه تکون مبخوره جیغش هوا میره رو پامه با دستمم پاشو نگه میدارم تا بخوابه
اومدم خونه مادرشوهرمم موندم تا عوارض واکسن تموم شه
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۸/۲۲، ۰۸:۳۴ عصر)youtab نوشته است: عههه بچه ها من نمیدونستم آب نزدنو هر بارم زدم بهش
ببخشید راهنمایی اشتباه کردم 
الهی چرا آخه نونا جانم؟
لیانه جانم حتما میبینم عزیزم
آقا من فردا باید برم جایی برای انجام به کار مهم که هی میندازم عقب به خاطر پسرم
حالا با اخلاقاش قراره همسرم بمونه خونه و پدر پسری بمونن تا من بیام
تاحالا موندن باهم اما نهایت ۱ ساعت
فرپا من حدود ۸ اینا میرم فکر کنم ۲-۳ برگردم
به نظرتون از پسش بر میان؟
همسرم تو همه کاراش بهم کمک کرده و میدونه همهیو اما همیشه کنارم بوده و خودش کلی انجام نداده
استرس گرفتم یوتاب جان تا تست نکنی متوجه نمیشی...
مراقبت از بچه چیز ذاتی نیست که بگیم حالا که یکی مادر شد دیگه باید باید مادر نمونه باشه... و پدر چون پدره بلد نیست... نه واقعا اینطور نیست... همه ش آموزشه...
کلا برای راحتی خودتونم شده، بچه رو به پدرش عادت بدید... بخصوص پسر بچه چون خیلی جاها ممکنه شما بخواید برید و او نتونه بیاد... باید یاد بگیره با پدرش کنار بیاد... و تا می تونید اعتماد به نفس پدرا رو نگیرید... دائم تشویقشون کنید... تقدیرشون کنید... به خدا کلی با آدم راه میان وقتی تشویق بشن...
الان پسر من یاد گرفته، وقتی از مسیر جدید میریم بیرون، میگه آفرییییین  آقا الان چه من چه باباش دوست داریم که مسیرای جدید رو بریم که او خوشش بیاد و ما رو تشویق کنه  دیگه شریک زندگی که تشویق کنه که آدم توی ابرا سیر می کنه...
اگه نگرانی، یه چک لیست بنویس، چیزای لازم رو آماده کن حتی نوع بازیایی که می تونن بکنن باهمدیگه... غذا رو آماده بذار توی یخچال... ولی برای دفعات بعد، از باباش هم کمک بگیر که کل امورات بچه رو یاد بگیره... مردا قابلیت های زیادی دارن و تایمی که بچه با پدرش می گذاره توی اعتماد به نفس بچه معجزه می کنه... خلاقیتش رو شکوفا می کنه... کلا زیاد نگران نباش باباشه غریبه نیست... نشد هم صبر کنن تا بیای... چاره ای نیست... ولی نگرانی در کل دردی از درهای آدم رو دوا نمی کنه... یا میشه یا نه... چه راه دیگه ای داری مگه جز اینکه با باباش بمونه... بخصوص ماهایی که کمک خانواده رو نداریم، لازمه که مردامون از پس بچه بر بیان...
راستی تشویق همسرت بعد از برگشت یادت نره... یه چیزی بگیر براش یا یه غذایی که دوست داره رو سورپرایز طور براش بگیر که یاد بگیره که نگهداری از بچه تقدیر لازم داره
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
آره رز جان
اتفاقا دارم ناهارو درست میکنم
نه خداییش همسرم تو کارتش خیلی دخیله و حنی گاهی اون بیشتر میره میخونه در مورد موارد پیش اومده
آره حتما
صبحم همه چیشو آماده میذارم فلاسکم پر میکنم تا برم و بیام آب جوش بذای شیر داشته باشه
نه ووالا واقعا کسی رو نداریم
اما پیش باباش باشه هیلییییی خیالم راحتتره به خدا
امیدوارم بهشون خوش بگذره
|