امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار 1401
(۱۴۰۲/۱/۹، ۰۹:۰۰ عصر)شیدا نوشته است: وای ثمین جان خیلی مبارکهههه
*____*

ممنون شیداجان Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • شیدا
پاسخ
ثمین جان تبریک میگم. خیلی مبارکت باشه عزیزم
پاسخ
ثمین جان مبارک باشه عزیز، به سلامتی بغلش کنی
پاسخ
مبارک باشه قدم گل دخترت ثمین جان
بلاخره این چرخه ی پسر بودن شکست Big Grin
دیدی من گفتم میخام خاص باشم و خاص شدم ؟
^_^خاص کی بودم منننن
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Sufii
پاسخ
خیلی ممنون از همگی
بله نسیمه جان شما همیشه خاصی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • نسیمه جااان
پاسخ
فدات عشقم ^_^
دختر دار شدنت و صورتی شدن زندگیت مبارک عزیزم
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
پاسخ
ثمین جون مبارکتون باشه عزیزم

بالاخره جه مدلی سورپرایز شدین ؟
مسیر جهان دوره گردیست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • samin**
پاسخ
ثمین جان مبارکه عزیزم Smile Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • samin**
پاسخ
ثمین جان مبارکه عزیزم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • samin**
پاسخ
بچه ها خیلی خوبین، از دیروز که بچمون جنسیت دار شده تازه باور کردم واقعا داریم مامان و بابا می شیم، من همیشه دوست داشتم دختر داشته باشم، نه اینکه از پسر بدم بیاد ولی یه جورایی برام غریبه هستن. دوست داشتم همجنس خودم باشه که کودکی خودم رو توش ببینم
نمی دونم چه کار خوبی کردم که خدا دعام رو برآورده کرد. از دیشبم حس میکنم شوهرم چندبرابر جذاب شده چون بابای یه دختره

ندایا دیروز همش داستان داشتیم
اول بادکنک پیدا نمیکردیم شانسی یه جارو دیدیم که داشت، آقاهه اومد نردیک 45 دقیقه از بادکنکاش تعریف کرد من هم استرس داشتم روم نمی شد چیزی بهش بگم
آخر گفتم خوبه همینو بده. رفت و ربع ساعت بعد برگشت گفت ببخشید بادکنکامون گم شدن!!!
خلاصه رفتیم یه جای دیگه با سختی یه چیزی خریدیم
گفتیم بریم کیک بخریم. هی از پشت ویترین عکس فرستادیم برای عکاس تا آخر یکیشو با یه سری تغییرات قبول کرد
گفت پروانه اضافه هم بگبرید برای تزیین میز. ماهم گرفتیم و رفتیم
نیم متر از مغازه دور نشدیم که شوهرم احساس کرد پروانه ها دارن میفتن و چون روزه بود و قندش افتاده بود تصمیم گرفت جعبه ی کیک رو ول کنه و به جاش پروانه ها رو نجات بده!!!
خلاصه کیک دقیقا جلو مغازه با مغز اومد زمین و ترکید!
رفتیم گل طبیعی خریدیم یکم ماسمالیش کردیم البته داغوون موند! خیلی شیک کیک داغون رو برداشتیم رفتیم به محل عکاسی و پروانه هارو تو خونه جا گذاشتیم!!!
در حین عکس برداری هم یه دور دیگه پای شگوهرم رفت تو کیک!!

خلاصه که خیلی داستان داشتیم
آخرشم که عکاس نمیذاشت بادکنک رو بترکونیم که جنسیت رو بفهمیم توی نور به بادکنک نگاه کردم و پولکای صورتی رو دیدم Smile))
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Arezoo1984، elham، Hamii99، Nedaaa28، nona، sims s، Sufii، رخشید، شیدا، مینو، ندایا
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان