امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
اخ نوما جووون خوشابحالت
واقعا تهران جای زندگی نیست
ما چند بار خیز برداشتیم بریم شمال هی نشده حتی یه بار یه خونه بینهایت زیبا و نقلی حیاط دار رو بیعانه دادیم اما باز جور نشد بریم
به من باشه میگم تا پسری مدرسه بخواد بره بریم بچم یکم خوب نفس بکشه و تو حیاط بازی کنه
راست میگی الهام جان
خدا خیرت بده که گفتی پس امیدوارم کردی عزیزم
ستی جان من خرید نکردم وگرنه راهنماییت میکردم
من اونت رو از داروخانه خریدم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، nona، Seti69، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ای بابا 
Sad
گناه دارن طفلیا 
ما هر چند مدت انرژیم صفر میشه  میریم ی هفته خونه مامانم میمونیم اونجا پسرم خیلی سرگرم میشه و منم استراحت میشه برام 
ولی با بچه بدقلق و نخواب واقعا سخته انشاله بزرگتر شن بهتر سه همه چی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
عریز دلم فاطمه جانم
میفهممت خیلی سختته
خدای مهربون کمکت کنه عزیزم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، mona70، nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ستی جان من از اونت استور خرید کردم. فکر کنم اصل بود دیگه. من با شیشه دیگه ای مقایسه نکردم. ولی سه ماهه استفاده کردم و راضیم.
ارسالشون هم خوب بود. یه ساعته پیک کردن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، mona70، nona، Seti69، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ستی جان
من از جفتشون خرید کردم.فکر میکنم اصل بودن و راضی بودم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • mona70، Seti69، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
خیلی ممنون بچه ها
منم شیشه شیر دخترمو از اینا میخرم پس
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، mona70، nona، youtab، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
مرسی الهام جون واقعا بعد یه مدت طولانی هوای خوب تنفس کردم دستتون درد نکنه Smile
اره یوتاب جون واقعا اگه میشد میرفتیم از تهران Sad
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
دخترم دیگه رسما فقط تو خواب شیر میخوره. اونم اگه ۵-۶ ساعت از دفعه قبل گذشته باشه. همین الان فقط ۴۰ تا توی خواب خورد. نمیدونم چیکار کنم دیگه... شده یه بار سنگین روی شونه‌هام که نمیذاره از هیچی لذت ببرم، به صورت قشنگش نگاه میکنم و تو دلم میگم چه فایده؟ شیر نمیخوره. به خنده‌های عمیقش، به غلت زدن‌هاش، به دست و پا زدناش، به صدا درآورن‌هاش، به دست دراز کردن‌هاش برای گرفتن وسیله‌ها، به مدل بامزه نگاه کردنش وقتی دارم روش آب میریزم تا حمومش کنم، به خوابیدنش، به همه چیز نگاه میکنم و نمیتونم کیف کنم چون تهش یه صدایی تو مغزم میگه شیر نمیخوره.. دروغ چرا، غذاش رو هم چون میخوابونمش و مجبوره میخوره. تو صندلی همه رو میده بیرون.. حوصله مادرهایی که میخوان بهم ایراد بگیرن رو ندارم، مادرهایی که اصلا نمیفهمن من از چی حرف میزنم و تز میدن، آدم‌هایی که وقت غذا یا شیر دادن بهش دورم حلقه میزنن و انگار دارن یه نمایش جذاب میبینن و وقتی شیطنت‌های دخترم برای نخوردن رو میبینن با صدای کریهشون قهقهه میزنن و قربون زرنگی (!) دخترم میرن، بزرگترین دغدغه فعلی من براشون بامزه است و تنها حرفی که میزنن اینه: اشکال نداره، وایسا گرسنه‌اش شه.. انگار فقط عقل ناقص اونا قد میداد که این راه رو هم امتحان کنم.. اصلا به خاطر همینا برگشتم تهران، که کسی نبینه من چند بار در روز سعی میکنم بهش غذا بدم و نپرسن خورد؟؟ و هر بااااار با یه خستگی عمیق بگم نه، که انگار این سخت‌ترین سوال دنیاست.. دخترم روز به روز بدتر میشه. به خاطر همین نمیتونم بگم تا الان به خیر گذشته از این به بعد هم میگذره... خسته‌ام...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Arezoo1984، Celin، liyane، mona70، nona، youtab، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان
پاسخ
الهی ترگل جون واقعا سخت و اعصاب خورد کنه غذا نخوردنشون ناراحت شدم
من دو ماه واقعا روانم بهم ریخت از بس هیچی نمیخورد
الانم نه اینکه خوب بخوره اما از اون افتضاح دراومد
نمیدونم اصلا چه توصیه ای میشه کرد واقعا حق داری Sad غذا تو خواب هم‌ آخه فقط علاج موقته چون باید بیدار باشه و غذا خوردن هم یاد بگیره معمولا دو قلوها از هم تبعیت میکنن یعنی یکیشون غذا میخوره اون یکی هم تحریک میشه برای خوردن کاش دختر کوچولوتم از خواهر بزرگترش تو غذا خوردن پیروی کنه
واقعا هرچی بگم حق داری کم گفتم اصلا نمیشه هیچ لذتی از هیچیشون برد وقتی دغدغه غذانخوردنشون‌رو داری
ترگل جون الان جیش چجوری میکنه؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Celin، liyane، mona70، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
خيلی کم نوناجون. میبینی ۷-۸ ساعت اصلا پوشکش خیس نشده
فکر کنم همون اع*تص*اب غذا که میگنه. حالا نمیدونم تا کجا قراره ادامه بده. دکتری نیست که نبرده باشم. امروز دوباره میبرمش پیش همون دکتر اولی..
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Celin، liyane، mona70، nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان