آره بچه ها هر چقدر دیرتر آشنا شن واقعا طبعشون عوض میشه...
الان پسر من اصلا بستنی نمیخوره... یعنی همین چند باری که بستنی گرفتیم، یه با اکره لیس زده و تف تف کرده

حالا درگیر دندون هم بشید می بینید چقدر کار درستی کردید... همین چند هفته پیش یکی از بچه ها که دو سه ماه از پسرم بزرگتره، بچه رو بیهوش کردن و حدود 1 میلیون هزینه کرده و 4-5 تا از دندوناش رو درست کردن... ما هم دندون خراب داریم، نمیگم نداریم... ولی خیلی کمتر و محدودتره... و تقریبا تحت کنترله... با اینکه اینقدر کم بهش شیرینی و شکلات میدم... و هر بار بعدش مسواک میزنم وووو... باااااز هم چند تا لک واضح دیده میشه... هم سناش که قشنگ 4 تا کرسیشون خراب شده بندگان خدا...
بعدشم اونایی که میگن شیرینش کن یا شیرینی بده، قرار نیست بیان هزینه ی دندونش رو بدن یا دردی که خواهد کشید رو بکشن...
پس فردا بچه مشکلی براش پیش بیاد به خدا هزینه ی کاردرمانی و گفتاردرمانی کمرشکنه... کسی میاد کمک کنه؟ کسی حاضره حتی توی بردن و آوردن بچه کمکمون کنه؟ نه واللههههههه.... اونموقع همه شون خواهند گفت که چرا نشونش دادی چرا اینکارو کردی چرا اونکارو کردی............
درباره ی کار کردن مادره هم یوتاب جان، من خودم همیشه ابراز می کنم که کمک داشتن چقدر موهبته... یکی از اقوام همسرم دخترش اوتیسمه... بعد مامانه هم شاغله... با مامان همسرم داشتیم در مورد بچه داری و سختی های بچه بزرگ کردن توی غربت و دست تنها حرف می زدیم، گفت پس فلانی چی بگه که دخترش اوتیسم داره یه بچه کوچیکم داره سر کارم میره؟
منم گفتم بچه ها رو که تنها ول نمی کنه توی خونه... حتی یه بچه سالم باشه، مگه میشه بچه 1-2-3-4 ساله رو تنها ول کنی توی خونه؟؟؟؟؟؟؟ (در مقابل هر کی که میگه من کارمندم ولی بچه کوچیکم دارم تو زیاد غرغر می کنی، من میگم خب حالا از سیستم حمایتیت بگو... بچه 1 ساله رو که تنها ول نکردی بیای سر کار درسته؟؟؟؟) یکی بالاسرشونه که اون یکی، دو تا پرستارن... دو تا پرستار داره ها... بیاد و سر کار نره... همین سرکار رفتن و رفتن به دانشگاه ماهی 1-2 باره که اونم از 18 ماهگی تونستم برم، برای من یکی که زنگ تفریحه... و مشاورها هم میگن خیلی مادرا هستن که برای فرار از بچه داری و خانه داری تمام وقته که زودی برمیگردن سرکار... اونی که داره تنهایی و توی غربت بچه بزرگ می کنه داره داغون میشه... وگرنه حتی برای کارای خونه کمکی داشته باشی 10 هیچ جلویی چه برسه پرستار بچه... و او دیگه چیزی نگفت...
والا اون مادری که خودش رو تمام وقت داره وقف بچه و خونه و همسر می کنه خیلییییییییییییییی خیلیییییییی داره از خود گذشتگی می کنه و کار بزرگی می کنه... اما دائم میخوان کوچیک نشونش بدن...
سیستم حمایتی فوووووووووووووووووووق العاده مهمه... خیلیییییی زیاد...
لازمه که در جامعه آگاهی رسانی بشه و مادرایی که کمک دارن، از کمک ها بگن تا یک دید سالم نسبت به بچه دار شدن ایجاد بشه... سمانه سوادی این کار رو شروع کرده بود... ولی خب یه عده هم مخالفن... و ما هم که کمک نداریم به کسایی که این کمک ها رو نمی بینن، گوشزد کنیم که کمک پشت صحنه رو ببینن... مادری که خونه ش داره برق میزنه، یا نیروی خدماتی داره، یا کمک داره، یا اصلا به بچه نمی رسه و بچه رو هم خیلیییی محدود کرده... دیگه همه مون بچه داریم می بینیم دیگه... هر کسی با انصاف نگاه کنه، راحت متوجه میشه که کسی که بچه زیر سن مهد داره، باید بچه رو یه جایی بذاره که بره سر کار دیگه... بعد از سن مهد هم باشه واقعا کی می تونه مثلا بچه 3 تا حتتتتی 7-8 ساله رو تنها توی خونه ول کنه بره سر کار؟؟؟؟ مسلما یا مهد میره، یا کلاس، یا مدرسه یا خونه ی مامان بزرگی یا حتی همسایه ای چیزی یا پرستار داره ووووو...