امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
ممنون رز جان دقیقا منظورم همینه منم اینجا خیلی چیزا از بچه ها و به خصوص شما یاد میگیرم که دوست دارم به مامانای اطرافم انتقال بدم ولی میترسم ناراحت بشن بعد میرم میشینم برا شوهرم تعریف میکنم مجبورش میکنم گوش بده Smile
اینجا خب جو کلا انتقال اطلاعاته و کسی از دست کسی فکر نکنم به اون شکل ناراحت بشه بیشتر منظورم توی خانواده و دوست و آشنا بود
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Mari90، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
حرف رز را کاملا قبول دارم و حس کردم
من از وقتی بچه دار شدم خیلیییی حسم به بچه ها عوض شده قبلا اصلا نگاهشون نمیکردم ولی الان ببینم ی بچه ای مثلا تو پارکه مامانش حواسش نیست من کاسه داغ تر از آش میشم.
ی بار ی بچه ای از تاب افتاد من زودتر از مامانش رفتم بغلش کردم نازش کردم
این کارا از من بعید بود
انقدر احساساتم رقیق شده اصلا کلیپ هایی که بچه ها در وضعیت بدی باشن رو حتی نگاه نمیکنم یا اخبارشو نمیخونم
آدم خیلی عوض میشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر، صنوبر۷۱
پاسخ
مری جان خانم همسایتون شاید روشش غلط باشه ولی به نظرم از شعور خوبی برخورداره که به روش شما احترام میذاره و ازتون سوال میکنه چه خوب واقعا
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، Mari90، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
یوتاب جان من از اول روی تخت کنار مادر خوابوندمش (شب و روز) و شاید یکی دو بار روی تخت کنار خودم خوابیده تا من دراز بکشم...
آخر 4 ماه شیر شب رو گرفتم
آخر 6 ماه هم کلا دیگه توی اتاق خودش خوابید
از 7 ماهگی هم دیگه باباش میره میگیردش... چون با من هر 15 دقیقه بیدار بود...

سلین جان پسر من از حدود 2 سالگی کم کم خودش شروع کرد که خودش رو مشغول کنه...
فکر کنم پسر شما الان توی اون اواخر اضطراب جداییه...
یکم ممکنه زیاد شده باشه وابستگیش، ولی کنار بیا باهاش، تا می تونی بازی کن تا یاد بگیره، به مرور بهتر و بهتر میشه...
اگر می تونی و آلودگی هوا اجازه میده، ببرش توی پارک و کم کم فاصله ت رو باهاش زیاد کن تا خودش از وسائل استفاده کنه و یاد بگیره... توی خونه هم که بازی می کنی، کم کم فاصله ت رو زیاد کن، یکم حواست رو مشغول چیز دیگه نشون بده تا بتونه خودش بازی رو نگهداره (مثلا بلاک یا توپ بازی و...)... یعنی چند تای اول رو بازی کن که یاد بگیره، بعد کم کم فواصلی که بازی می کنی رو زیاد کن (مثلا اولش چند تا توپ بنداز... بعد بده پسرت، بعد یکی در میون با پسرت بازی کن، بعد چند تا در میون بازی کن، بعد کم کم دور شو ولی حواست باشه و تشویق زبانی کن... بعد کم کم فاصله ی تشویق ها رو زیاد کن وووو همینجور دورتر شو...)
ولی گذشت زمان مهمترین عامله... پسرت هنوز برای مستقل بازی کردن خیلی کوچولوئه... فکر کنم نهایتا مثلا 5 دقیقه اینطورا بتونه حواسش به شما نباشه... و وابستگی هم طبیعیه...

ولی این نوید رو بدم که من در همین چند هفته ی قبل، یعنی حدود 2.5 سالگی، تونستم بیست دقیقه در بیداری پسرم بخوابم... بدون اینکه مثلا موبایلی بدم بهش یا کاری باهاش داشته باشم... کم کم با لپ تاپ هم که کار می کنم کاریم نداره... که در نتیجه ی بی توجهیه که خودم دوست ندارم ولی خب مجبورم و باید یاد بگیره تنهایی هم خودش رو سرگرم کنه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، Mari90، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
آهان آره منم حالا با اینکه بچه ندارم دوست دارم واقعا اگر چیزی که میدونم و مننطقا به نظرم درسته رو بگم سعی ام میکنم مثل یه فکت نگم بلکه یه جوری بگم و بگم حالا باز خودتون تحقیق کنین هرچی صلاحه... ولی بازم میترسم کاسه داغ تر از آش باشم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، Mari90، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ماری جان این مساله ی هم بازی رو به شدت حس می کنم که چی میگی...
منم این معضل رو دارم...
البته من کسی رو پیدا نکردم ولی کاملا عدم حضور هم بازی حس میشه...
باز شما خوب هندل می کنی... من اگه ببینم کسی داره با پسرم خلاف چیزی که مدنظرمه برخورد می کنه نمی تونم ساکت ازش عبور کنم...
برای همینم متاسفانه دوستی های معمولیم رو هم از دست میدم... (مثلا سر واکسن نزدنشون که میخوان رفت و آمد کنن... بچه ندارن ولی من که دارم از کرونا گرفتن پسرم بیشتر می ترسم تا کرونا گرفتن خودم...) چه برسه بتونم دوستی با کف استانداردای خودم برای پسرم پیدا کنم و اعتماد کنم...
فعلا شروع کردم با بچه هایی که تقریبا با هم زایمان داشتیم، بریم خانه بازی... شاید فرجی شد... شاید تونستیم مچ شیم... ولی از اونور نزدیک نیستیم... من امیدم به مهده... از اشخاص قطع امید کردم... البته که خودمم به شدت از عمیق شدن روابط و قبول مسئولیت بچه ی دیگران فوووووق العاده می ترسم... فووووق العاده ها...

خیلی درست گفتی... احساسات آدم رقیق میشه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، Mari90، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
بله صنوبر جان خانم خوبیه, من روشش رو نمیپسندم ولی خب چاره ای نیست
رز جان من یه مدت با این سبک شما پیش رفتم دیدم نمیشه
چون تو غربتم و از خانواده ها هم کسی نیست که بخوام با اونا رفت و آمد کنم, دیدم وقتی میریم اصلا بچه ام با بچه های دیگه ارتباط نمیگیره و همش چسبیده به خودمون یا با بزرگترها معاشرت میکرد فهمیدم که چون بچه ندیده اصلا نمیدونه باید چیکار کنه
اوایل بردمش پارک سر ظهر که خلوت بود و با ماسک و دستکش اونجا هم مثلا یه بچه بود میدید و کم کم وارد بازی شد اوایل که فقط نگاهشون میکرد
بعد دیدم بازم زیاد فایده نداره دیگه وارد رابطه با افرادی شدم که بچه همسن دارن
معیارهامو کم کردم, خیلی رفتارها را نادیده میگیرم و سعی میکنم وارد حواشی نشم چون هدف من. بچه است.
چون اولویت بچه است
الان به طور موازی با چند مادر در رابطه ام
فعلا راضی ام
هرچند که بدآموزی هم بوده ولی به این نکته باید توجه کنیم که بچه ها دیر یا زود وارد اجتماع میشن و اجتماع ایزوله نیست. بالاخره خیلی چیزها را میبینن مهم نوع برخورد و مدیریت این مسایله
زمستون تموم بشه میرم تو فکر مهد
الان ترس از مریضی دارم که معمولا تو مهد بیشتره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر، صنوبر۷۱
پاسخ
صنوبر جان دو تا موضوعه. اول اینکه لحن کلام خیلی مهمه. دوستانه خیلی فرق داره با نگاه از بالا به پایین. بعضی‌ها خیلی میخوان تو بوق و کرنا کنن که مادر نمونه هستن. در حالیکه حتی اگه باشن به درد خودشون و بچه‌شون میخوره. چرا بقیه رو تحقیر میکنن؟ بحث دوم بعضی‌ها بدیهیات میگن. مثلا من سر شیر نخوردن دخترم خنده‌ام میگیره میگن وایسا هر وقت گرسنه‌اش شد. اصلا این توهینه به من!! یعنی فکر میکنن من عقلم به این قد نداد که فواصل شیردهی رو بیشتر کنم شاید خورد؟؟ وگرنه من اینجا هم گفتم یه بار مطب بودم خانمه بهم گفت بچه رو اینجوری بغل نکن به کمرش فشار میاد. گفتم مرسی و پوزیشنش رو عوض کردم (هرچند اونم ظاهرا غلط گفت. اما محترمانه و دوستانه بهم تذکر داد)

وای یه تذکر دیگه که رو‌ مخمه، جنس خارجی ندین چون قاچاقه نظارت روش نیست. اینو دیگه همه میدونن. حالا هی تکرار میشه که چی؟؟ اگه یکی میده ۱- راه دیگه‌ای براش نیست ۲- ریسکش رو پذیرفته. پس نیایید بدیهیات بگید.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Celin، Mari90، nona، youtab، شماره مجازی تیندر، صنوبر۷۱
پاسخ
یوتاب جون من بار اول حدود ۱.۵ پیمونه درست کردم که دیشب تموم شد دوباره ۱.۵ پیمونه دیگه دیشب گذاشتم و امروز درست کردم. تو یخچال میمونه موردی نداره ۱-۱.۵ پیمونه برای ۲۰ روز حدودا کافیه

یوتاب جون برای جای خواب قبلا ۶ ماه رو میگفتند که بعدش میشه جدا کرد منم برنامم همین بود اصلا ذوقشو داشتم کلی
که همسر برادرم گفت نباید بکنی فقط فاصله تختشو از تختت بعد ۶ ماه زیاد بکن تا یکسالگی. پیج خانم دکتر مدرس و خانم دکتر ایمانی رو ببینی اونها هم نوشتن طبق آخرین مطالعات آکادمی طب کودکان آمریکا جدا کردن اتاق کودک زیر یک سال ممنوع شده. البته یوقتی هست جدا میکنی تا یکسال هم خودتم میری پیشش میخوابی زیر تختش یه چیزی اما اینکه کلا جداش کنی زوده. بعد یکسالم باز یا باید یسری ابزارهای کنترلی استفاده کرد گویا…
البته تجربه ثابت کرده ممکنه پنج سال دیگه بگن طبق آخرین نطالعات از پنج ماهگی جدا کنید Smile Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Celin، Elhamgoli، Rose، Sh96.shamim، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ممنون رز جان و نونا جان
منم از شب سوم که اومد خونه تو تخت کنار مادر خوابوندمش اونم به خاطر اینکه دو شب اول چون زود دنیا اومد تخت کنار مادرو نخریده بودیم
تا حالا هم توی تخت خودمون نخوابیده
دوست ندارم اصلا
جدی نونا
نمیدونستم مرسی گفتی
البته راستم میگی تغییرات زیاد میدن
اره منم قصدم اینه بعد عید که گذاشتمش خودمم  تا اخر فرورپین تو اتاقش بخوابم
...
شیر شب منظور شیریه که در طول شب بیدار میشه و میخوره؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Celin، Elhamgoli، nona، Rose، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان