سحر جان پسرت چقدر با پدرش وقت میذاره؟
چون تن صدای مردا با ما متفاوته، شاید اگر کم پدرش رو ببینه و صدای پدرش رو بشنوه باعث ترس در بچه بشه که صدای متفاوت بشنوه... البته احتمالا به سن بچه هم بستگی داره که مثلا ما مدتها اگه کسی باهاش بلند حرف میزد یا می خندید یا عطسه و اینها می کرد می ترسید... ولی در کل اگه پدر بچه باهاش زیاد حرف بزنه و بچه صدای باباش رو زیاد بشنوه اتفاقا صدای مردانه براشون بمتره و احتمالا احساس آرامش بهشون میده...
شاید هم از مردی حادثه ی بدی به خاطر داره...
لیانه جون واقعیتش این داستان تا بچه نره مهد و برنگردی سر کار ادامه داره و این حسرت خوردنه هست...
می تونی یه ددلاین تعریف کنی و بگی مثلا الان هم بخاطر بچه هم کرونا، تا دو سال، 3 سال آینده اصلا به کار فکر نمی کنم... یا مثلا اگر شرایطش رو داری، پرستار حرفه ای یا خانواده ی مطمئن و حامی داری، مثلا تا 1 سال دیگه... و توی این مدت سعی کن به چیزایی که از دست دادی فکر نکنی... باور کن این حس باخت و اعصاب خردی رو خیلی از مادرا دارن... به قول سولماز برقگیر اون چند سال اول که همش درگیر یه چرخه ی تکراری شیر (غذا)، پی پی، خواب با بچه ی کوچیک هستیم، بهتره بدونیم که این روزها هم می گذره و تا آخر توی این چرخه ی اعصاب خرد کن نمی مونیم و بچه یکم بزرگتر بشه می تونیم به علایق خودمون هم برسیم... توی این روزها بهتره تمام تمرکزمون روی گذروندن این روزا باشه که فقط تموم شن و بدونیم که کار خیلی بزرگی داریم می کنیم و تو خونه بودن هیچی از ارزش های ما کم نمی کنه...
بن سای جان دقیقا همینطوره... حالا من از خیلیییی جنبه ها فکر می کنم الان و کلا کرونا زمان مناسبی برای بچه آوردن نیست (مگه اونهایی که مشکلات باروری و اینها داشتن و زمانشون از دست میره)...
اینکه اثر کرونا روی ژن مشخص نیست که چه تاثیرات ژنتیکی می تونه بذاره...
تاثیرات بعد از تولد که مثلا بخوام از خودمون مثال بزنم، پسرم توی حرف زدن یک مقدار از بچه هایی که رفت و آمد دارن و خیلی راحت توی فامیل چند تا بچه ی هم سن دارن یا از سن پایین مهد می رفتن یا خونه ی مامان بزرگاشون می موندن، عقب تره... چون مادر تنها نمی تونه جای تمام نبودن ها با بچه ارتباط بگیره... بچه به ارتباط با بچه ی فامیل، بچه ی همسایه، فامیل ها، بزرگ ها و کوچیک ها احتیاج داره و مادر تنها و کتاب و کار خونه نمی تونن جای همه ی این ارتباطات رو بگیرن... مسلما برای بچه های کوچیکتر تاثیرات دیگه ای هم داره که مطالعه نشده.. من خودم همیشه به گفتار درمان ها میگم خواهشا یه مطالعه در مورد فشاری که روی مادران بچه های زیر 3 سال توی این دوران ها هست انجام بدید... شما فقط میگید بچه 2 ساله باید جملات 2 کلمه ایش کامل شده باشه اما نمیگید توی کرونا چه بلایی سر خانواده ها اومد؟ چرا مطالعه نمی کنید که کرونا چیکار کرد؟ حالا ماها یه مدل، بچه های مدرسه ای و مادران این خانواده ها یه مدل دیگه که داغون شدن با آموزش های آنلاین... و کسی باز مطالعه نمی کنه که چه بر سر سواد بچه ها و روان مادرها اومده... یا مثلا باز فشارهای اقتصادی و کم شدن فروش که باعث شده مردا خشن تر شن و چه خشونت هایی که پشت درهای بسته به زنان و کودکان نشده... متاسفانه خیلی چیزا رو خیلیا تا برای خودشون اتفاق نیفته درک نمی کنن، بررسی نمی کنن.......
می خوای هر جا بری، ماسک وامونده هست... پسر من تقریبا 33 ماهش داره میشه، ولی هنوز نمی تونم ماسک براش بزنم... دائم باید حواسم باشه به کسی نزدیک نشه...
میخوای یه خرید بری نمی تونی بچه رو راحت ببری...
میخوای یه دکتر ببری ترس از بیماری بقیه یه طرف، کرونا یه طرف... ماشالله دکترا هم که دکون باز کردن هر چی شلوغتر، مغازه شون پراعتبارتر...
نمیتونی از مهد و پرستار راحت استفاده کنی...
حتی کمکی کار خونه راحت نمیشه گرفت....
از گرفتن غذای بیرون هم حتی دل نگرانی...
خانواده ها و حمایت ها خیلییییی کمتر از قبل از کروناست چون هر کس فکر اینه که خودش نگیره... و کلا یه جورایی ارتباطات رو ضعیف کرده.. اون اوایل هر کی کرونا می گرفت ملت یه پیشنهاد کمکی چیزی میدادن اما الان خبری از حتی احوالپرسی هم نیست...
خلاصه که حرفت حق بود بنسای جان...
چون تن صدای مردا با ما متفاوته، شاید اگر کم پدرش رو ببینه و صدای پدرش رو بشنوه باعث ترس در بچه بشه که صدای متفاوت بشنوه... البته احتمالا به سن بچه هم بستگی داره که مثلا ما مدتها اگه کسی باهاش بلند حرف میزد یا می خندید یا عطسه و اینها می کرد می ترسید... ولی در کل اگه پدر بچه باهاش زیاد حرف بزنه و بچه صدای باباش رو زیاد بشنوه اتفاقا صدای مردانه براشون بمتره و احتمالا احساس آرامش بهشون میده...
شاید هم از مردی حادثه ی بدی به خاطر داره...
لیانه جون واقعیتش این داستان تا بچه نره مهد و برنگردی سر کار ادامه داره و این حسرت خوردنه هست...
می تونی یه ددلاین تعریف کنی و بگی مثلا الان هم بخاطر بچه هم کرونا، تا دو سال، 3 سال آینده اصلا به کار فکر نمی کنم... یا مثلا اگر شرایطش رو داری، پرستار حرفه ای یا خانواده ی مطمئن و حامی داری، مثلا تا 1 سال دیگه... و توی این مدت سعی کن به چیزایی که از دست دادی فکر نکنی... باور کن این حس باخت و اعصاب خردی رو خیلی از مادرا دارن... به قول سولماز برقگیر اون چند سال اول که همش درگیر یه چرخه ی تکراری شیر (غذا)، پی پی، خواب با بچه ی کوچیک هستیم، بهتره بدونیم که این روزها هم می گذره و تا آخر توی این چرخه ی اعصاب خرد کن نمی مونیم و بچه یکم بزرگتر بشه می تونیم به علایق خودمون هم برسیم... توی این روزها بهتره تمام تمرکزمون روی گذروندن این روزا باشه که فقط تموم شن و بدونیم که کار خیلی بزرگی داریم می کنیم و تو خونه بودن هیچی از ارزش های ما کم نمی کنه...
بن سای جان دقیقا همینطوره... حالا من از خیلیییی جنبه ها فکر می کنم الان و کلا کرونا زمان مناسبی برای بچه آوردن نیست (مگه اونهایی که مشکلات باروری و اینها داشتن و زمانشون از دست میره)...
اینکه اثر کرونا روی ژن مشخص نیست که چه تاثیرات ژنتیکی می تونه بذاره...
تاثیرات بعد از تولد که مثلا بخوام از خودمون مثال بزنم، پسرم توی حرف زدن یک مقدار از بچه هایی که رفت و آمد دارن و خیلی راحت توی فامیل چند تا بچه ی هم سن دارن یا از سن پایین مهد می رفتن یا خونه ی مامان بزرگاشون می موندن، عقب تره... چون مادر تنها نمی تونه جای تمام نبودن ها با بچه ارتباط بگیره... بچه به ارتباط با بچه ی فامیل، بچه ی همسایه، فامیل ها، بزرگ ها و کوچیک ها احتیاج داره و مادر تنها و کتاب و کار خونه نمی تونن جای همه ی این ارتباطات رو بگیرن... مسلما برای بچه های کوچیکتر تاثیرات دیگه ای هم داره که مطالعه نشده.. من خودم همیشه به گفتار درمان ها میگم خواهشا یه مطالعه در مورد فشاری که روی مادران بچه های زیر 3 سال توی این دوران ها هست انجام بدید... شما فقط میگید بچه 2 ساله باید جملات 2 کلمه ایش کامل شده باشه اما نمیگید توی کرونا چه بلایی سر خانواده ها اومد؟ چرا مطالعه نمی کنید که کرونا چیکار کرد؟ حالا ماها یه مدل، بچه های مدرسه ای و مادران این خانواده ها یه مدل دیگه که داغون شدن با آموزش های آنلاین... و کسی باز مطالعه نمی کنه که چه بر سر سواد بچه ها و روان مادرها اومده... یا مثلا باز فشارهای اقتصادی و کم شدن فروش که باعث شده مردا خشن تر شن و چه خشونت هایی که پشت درهای بسته به زنان و کودکان نشده... متاسفانه خیلی چیزا رو خیلیا تا برای خودشون اتفاق نیفته درک نمی کنن، بررسی نمی کنن.......
می خوای هر جا بری، ماسک وامونده هست... پسر من تقریبا 33 ماهش داره میشه، ولی هنوز نمی تونم ماسک براش بزنم... دائم باید حواسم باشه به کسی نزدیک نشه...
میخوای یه خرید بری نمی تونی بچه رو راحت ببری...
میخوای یه دکتر ببری ترس از بیماری بقیه یه طرف، کرونا یه طرف... ماشالله دکترا هم که دکون باز کردن هر چی شلوغتر، مغازه شون پراعتبارتر...
نمیتونی از مهد و پرستار راحت استفاده کنی...
حتی کمکی کار خونه راحت نمیشه گرفت....
از گرفتن غذای بیرون هم حتی دل نگرانی...
خانواده ها و حمایت ها خیلییییی کمتر از قبل از کروناست چون هر کس فکر اینه که خودش نگیره... و کلا یه جورایی ارتباطات رو ضعیف کرده.. اون اوایل هر کی کرونا می گرفت ملت یه پیشنهاد کمکی چیزی میدادن اما الان خبری از حتی احوالپرسی هم نیست...
خلاصه که حرفت حق بود بنسای جان...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم