ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۵:۱۴ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۳:۴۳ عصر، توسط Rose.)
احتمالا نمونه برداری مجدد...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 1,120
موضوعها: 0
تشکر Received: 3,251 in 846 posts
تشکر Given: 4,446
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
3,744
آقا این که میگین من از خدامه شماره مو نداشتن، چون الان نمیتونم عکس بذارم پروفایلم ?
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۳:۰۷ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۳:۰۷ عصر، توسط nona.)
رز جون من دوستای معدنی زیاد دارم یکی دو نفرشونم استادن با اساتید مشهور دنیا تو حوزه معدن کار میکنن خلاصه اگه میتونم برات ازشون اطلاعاتی بگیرم که به دردت بخوره بگو
بچه ها ولی من باورم نمیشه مگه میشه آخه شماره عروس رو نداشت!!!!
ارسالها: 6,679
موضوعها: 0
تشکر Received: 20,561 in 4,948 posts
تشکر Given: 8,673
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
25,418
نوناجون من یه چیزی بگم خیلی باورت نمیشه اما دیگه گذشته، بنده خدا آدم آزارگری هم نبودن. به خاطر همین دیگه گذشتم از اون موضوع
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
نه ترگل مطمئنا بیمنظور ندارن منظور ندارم که بگم تعمدا ندارن اما خب عجیبه دیگه فقط عجیبه همین. شایدم برای من عجیبه  آخه دیگه من ازونور افتادم حتی شماره عمه مادرشوهرمو دارم به من زنگ هم میزنه یا دایی بزرگ پدرشوهرم. خانمش حدود ۸۴ سالشه من زنگ میزنم ایشون زنگ میزنه  البته من کلا معاشرت با آدمای سن بالای مهربونو دوست دارم
ارسالها: 306
موضوعها: 0
تشکر Received: 1,323 in 293 posts
تشکر Given: 1,165
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,325
نونا جون منم شماره هیچکس از خانواده همسرو ندارم اونام مال منو ندارن..مشکلیم نداریم اصلا
البته من شماره فامیلای خودمم زیاد ندارم.خیلی محدود
رز جون کلی حرص خوردم ازت.دختر چرا مسئولیت همه چیو به عهده میگیری.نمیتونن اتیش درست کنن برن یاد بگیرن.بعد شما تازه زایمان کرده روت نشده بقیه خم وراست شن مگه شاه و ملکه بودن.صبح بهت میگن شب عروسی یا عقد بریم شما میری!!!هرچی میزارن جلوت میخوری تا وعده بعد به همسرت نمیگی ببرم بیرون بهم غذا بده..از چیزی که تا الان ازت فهمیده بودم این کارا بعید بود
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۵:۰۰ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۵:۰۰ عصر، توسط nona.)
پس عجیب نیست حرفمو پس میگیرم بچه ها
راست میگن رز ازت بعیده
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۳:۰۷ عصر)nona نوشته است: رز جون من دوستای معدنی زیاد دارم یکی دو نفرشونم استادن با اساتید مشهور دنیا تو حوزه معدن کار میکنن خلاصه اگه میتونم برات ازشون اطلاعاتی بگیرم که به دردت بخوره بگو
بچه ها ولی من باورم نمیشه مگه میشه آخه شماره عروس رو نداشت!!!!
مرسی عزیزم
خیلی محبت داری
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۱۲/۱۲، ۰۴:۴۸ عصر)Sh96.shamim نوشته است: رز جون کلی حرص خوردم ازت.دختر چرا مسئولیت همه چیو به عهده میگیری.نمیتونن اتیش درست کنن برن یاد بگیرن.بعد شما تازه زایمان کرده روت نشده بقیه خم وراست شن مگه شاه و ملکه بودن.صبح بهت میگن شب عروسی یا عقد بریم شما میری!!!هرچی میزارن جلوت میخوری تا وعده بعد به همسرت نمیگی ببرم بیرون بهم غذا بده..از چیزی که تا الان ازت فهمیده بودم این کارا بعید بود
نه اینکه نتونن، لفففففت می دن... مثلا سه ساعت میخوان با فوت و اینا راه بندازن من میرم یه پنکه میارم تنهایی درست می کنم، یا گاز روشن می کنم زغال رو درست می کنم آتیش رو سریع راه می ندازم...
آره اون شکم پاره خم و راست شدن مشکلی بود که خدا رو شکر با کمک دوستم حل شد...
آره نباید می رفتم یا باید با خرج سننننگین می رفتم ببینن یه من ماست کره داره... حتی میگم باید عقد دخترخاله رو هم یا نمی رفتم باهاشون و بچه ی 6 ماهه، یا با هواپیما می رفتم و بر میگشتم که به مراسم برسم...
غذا هم آره بخدا راست میگی هر چی میذارن جلوم می خورم... ولی میرم بیرون حسابی می خورم... یا می دونیم مامانش برنامه شام و... نداره، بیرون غذا می خوریم، بعد خونه چند تا لقمه می خوریم و می گذره... ولی همسر چیزی لو نمی ده... میگه مامان ناراحت میشه و نفهمه که ما چیزی خوردیم... ولی میگم این سری سفارش میدم اسنپ فود بیاره...
آره این دو سال و اندی بچه داری از من یه آدم دیگه ساخته... البته قبلا هم در مقابل بقیه همینی که الان در مقابل اینها شدم بودم، ولی چون دوستشون داشتم کلا اعتراض اصی نمی کردم... یا مثلا آتیش رو همیشه با میل خودم می رفتم درست می کردم... چون کاریه که دوست دارم... خیلی زیاد... ولی به قول شما ارزش و جایگاه آدم میاد پایین متاسفانه... تازه چند تا از این پیج های سیاست های خانمانه فالو کردم می بینم چقدر اشتباه بوده... مثلا همیشه باید رسمی رفت خونه ی فامیل شوهر... من اینطور نبودم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
رز جون اگه بیرون میرید میخورید خب خوبه
منم باشم به روشون نمیارم یعنی اسنپ فود سفارش نمیدم مگه اینکه مثلا شام نذاشته باشن یا به عهده من گذاشته باشن اون موقع میگم شام خاضری مهمون من
|