ارسالها: 658
موضوعها: 0
تشکر Received: 1,329 in 498 posts
تشکر Given: 574
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,525
رز جان به نظر منم حق داشتی
ادم تو یه شرایط خاص انتظارات خاصی داره که شاید در شرایط عادی نداشته باشه .بارداری هم به نظر من دوران خاصیه
ولی سعی کن این موارد رو فراموش کنی یا بهش فکر نکنی چون مدام اون حس بد رو داری برای خودت زنده میکنی
فرق گذاشتن بزرگترین ظلمیه که خانواده ها در حق بچه هاشون میکنن بین داماد و عروس یا بین دو تا عروس . باعث دشمنی پنهان بین بچه ها میشن . منم خودم تجربه این مورد رو دارم و تصمیم گرفتم رابطه رو کم کنم اما برام خیلی عجیبه که توی یه خانواده چطور میشه پدر و مادر راضی میشن با این رفتارها بچه هاشون رو از همدیگه دور کنن
ميخندي و در دلم پر ميشود از خوشبختي
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۱۴ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۲۵ عصر، توسط Rose.)
ستی لیته این نظر شماست
بله معلومه که وظایفی دارن، حتی جامعه هم در مقابل مادر باردار و بچه دار باید باید وظایفی داشته باشه و اصلا برای همینه که توی جنگ ها آمار زنان و کودکان جدا از مردان غیرنظامی میاد، چون زن مثل مرد فقط جون خودش مهم نیست و چند تا بچه بهش وصلن که مادر نمی تونه ولشون کنه بره دنبال نجات جون خودش... برای همینه برای زن باردار صندلی مخصوص تعبیه میشه چون مراقبت از زن باردار و یک زایمان و بچه ی سالم، در واقع یک نوع سرمایه گذاری برای جامعه اس و کلی از خرج های نگهداری از بچه ی معلول یا بیمار رو به افراد، خانواده ها و جامعه تحمیل نمی کنه... شما فقط به جنبه ی خاله زنک بازی و عمو مردک بازی قضیه نگاه می کنی که آرهههه اگه عروسم بگه غذا کم بود بهم بر می خوره، من وظیفه ای ندارم! حتی لطفم بخوام بکنم در پست ترین حالت ممکن خواهد بود!!!! با اینکه ادب حکم می کنه وقتی کسی در شرایطی هست که ما هم قبلا در شرایطش بودیم، طرف رو درک کنیم... مگه من وظیفه ندارم مهمون دعوتی برام میاد، اون رو راضی نگهدارم؟ بخصوص اگه باردار باشه که هیچی اصلاااا... و اصلا بعنوان کسی که با شکم حامله توی مراسم ختمشون اومده، واقعا زشته به کسی که خونه ش همونجاست ۴ پرس کامل با اول خورش قابلمه پر می کنن، کسی که حتی اینقدر براشون ارزش قائل نیست که تا آخر یا حداقل تا توزیع غذاشون، توی مراسمشون بمونه... ولی به عروس های خانواده ته دیگ با چربی رو میدن... و با اینکه مادر همسر می دونست نمی تونم گوشت بخورم و چقددددر گوشت توی بارداری مهمه... و بخاطر همینم باید آهن مخصوص خیلی گرون و مولتی ویتامین های گرون و سنگین می خوردم...
من در مورد غذا گفتم عالیه! اونجا اصلا چیزی بهم ندادن، فرداش داده بودن مامان همسر! من جلوی کسی نگفتم گوشتش کمه! فقط به مامانش گفتم کل خورش کمه و خیلی هوس کردم... ولی اونی که بهم دادن بدون توجه به شرایط من بود... میگم شما باردار نشدی اون هم توی غربت با ویار سنگین و اصلا متوجه نمیشی من چی میگم... حرفت مثل دخترای ۱۵ ساله اس که میگن زن باردار بیخود می کنه سوار وسیله ی عمومی میشه و کسی وظیفه نداره جاشو به زن باردار و مسن و بچه دار و معلول بده... نمی فهمی که بگم گریه کردم بخاطر اون قورمه سبزی یعنی چی.... اگه ما زنها توی بارداری و بچه داری پشت هم نباشیم پس کی باید پشت هم باشیم؟
اگر کسی با زن باردار این کارو می کنه مسلما براشم مهم نیست که طرف چی میگه اگرچه من فقط به مادرهمسر گفتم خیلی کمه و از گوشت حرف نزدم و او توهین کرد که نخورده که نیستیم... یکی هم به همسرم گفتم چشمم دنبال اون غذا موند... اینجا هم که اگه میگم من حتی عکسمو نمیذارم چی میشه درددل کنم؟ کی می فهمه من پشت کی دارم میگم؟ چه اشکالی داره ملت درباره ی کسی که نمی شناسن حرف بزنن تا اگه اون رفتار رو کسی داره مثلا متوجه رفتارش بشه؟ یا فرضا بفهمیم در موقعیت مشابه چکار باید بکنیم؟
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
(۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۴:۲۶ عصر)Saghar685 نوشته است: رز جان به نظر منم حق داشتی
ادم تو یه شرایط خاص انتظارات خاصی داره که شاید در شرایط عادی نداشته باشه .بارداری هم به نظر من دوران خاصیه
ولی سعی کن این موارد رو فراموش کنی یا بهش فکر نکنی چون مدام اون حس بد رو داری برای خودت زنده میکنی
فرق گذاشتن بزرگترین ظلمیه که خانواده ها در حق بچه هاشون میکنن بین داماد و عروس یا بین دو تا عروس . باعث دشمنی پنهان بین بچه ها میشن . منم خودم تجربه این مورد رو دارم و تصمیم گرفتم رابطه رو کم کنم اما برام خیلی عجیبه که توی یه خانواده چطور میشه پدر و مادر راضی میشن با این رفتارها بچه هاشون رو از همدیگه دور کنن من از کارشون که گذشتم... ولی قورمه سبزیه توی ذهنم مونده... هیچ قورمه سبزی ای دیگه برام اون مزه رو نمیده... از بارداری ت همین هفته که دوبار از بیرون گرفتم و با حسرت خوردم، لب به قورمه سبزی نزده بودم... اصلا از چشمم افتاده بود این غذا...
ولی باورت بشه یا نه، از همون موقع بیماری و تصادف هاشون شروع شد... از همون موقع درگیر دادگاه و بیمارستان و اینها هستن... (گفتم ۶ ماهگی وقت دادگاه داشتن بخاطر تصادف بود) مامانش خرد خرد نصف دندوناش رو از دست داد... باباش تصادف سنگین کرد... جراحی کرد... دائم درگیر کرونا و... شدن... باغشون دو ساله هیچ باری نداره حتی برای خودشون... یه وضعی اصلا............ احتمالا دارم گودرز رو به شقایق ربط میدم ولی من فکر می کنم انرژی کارهای ما بسته به نیتمون میره می چرخه و برمیگرده به خودمون...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 1,993
موضوعها: 3
تشکر Received: 7,358 in 1,540 posts
تشکر Given: 9,421
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
9,290
۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۲۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۳۲ عصر، توسط ستیلیته.)
رز جان داری یک سری چیزهایی رو همینطوری به من نسبت میدی الکی چون من گفتم حرفت خیلی برام شوکهکننده و زشت بوده.
من گفتم جامعه نباید امکانات برای زنای باردار فراهم کنه؟
بعد فقط حامله شدن و حامله موندن مهم هستن؟ من شاید بچه نداشته باشم ولی هزار تا درد بدتر از حاملگی کشیده باشم. شما هی گیر میدی به این که چون حامله نشدی نمیفهمی! چرا، میفهمم! اگر به من کسی اینو میگفت براش اصلا دو تا قابلمه قورمهسبزی پر گوشت درست میکردم میدادم ببره خونهش خوشحال باشه. ولی ماجرایی که تعریف میکنی یه مقدار توش داری در حق طرف مقابل کملطفی میکنی.
میگیم اون موقع حامله بودی و چشمت به تنها گوشتی که به نظرت خوشمزه رسیده و تونستی بخوری مونده. الان که چند سال گذشته چطور نمیتونی فراموشش کنی؟ چطور نمیتونی خودت رو بذاری جای صابعزا که عروس از تهران اومده ازش غذا خواسته و اون دیگه گوشتی تو خورشتش نمونده بوده که بده بهش؟ واقعا میزان همدلیت با دیگران کمه. همهش فکر میکنی خودت زندگی و شرایط سخت داری و بقیه در آسایش نشستن و تو رو درک نمیکنن. ولی گاهی هم به اون طرف قضیه نگاه کن.
اشکالی هم نداره درد دل کنی. منم واقعا چند دفعه این ماجرا رو تعریف کرده بودی و هر دفعه خیلی برام حرفات ناراحتکننده بود ولی نگفتم. اما همونطور که شما درد دل میکنی که بقیه بفهمن که اگر رفتار مشابه اون آدم رو دارن چقدر زجرآوره، منم نظرم رو راجع به حرف شما میزنم که اگر کسی مثل شما راجع به اطرافیانش قضاوت میکنه هم بفهمه که گاهی داره کملطفی میکنه.
و این که همه بدبیاریهای زندگیشون رو بخوای به این مسائل ربط بدی هم دیگه واقعا ته بدجنسیه. اگر اینطوره پس ویار بد خودت و مریضیهای خودت هم بر اثر کارهای بدی هست که در حق دیگران کردی! (واضحه که من اینطور فکر نمیکنم، ولی میگم بر اساس استدلال خودت پس مشکلات خودتم به خاطر رفتار گاهاً ناشایست خودت در قبال دیگران به وجود اومدن).
ارسالها: 4,457
موضوعها: 1
تشکر Received: 9,629 in 3,202 posts
تشکر Given: 3,566
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,743
۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۳۱ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۳۴ عصر، توسط صنوبر۷۱.)
ستی من فکر میکنم که رز فکر میکنه (حالا یا درست یا غلط) اونا غذای مناسب داشتن که بهش بدن و ندادن وگرنه مسلما زور که نیست طرف غذاش تموم شده باشه یا گوشت نداشته باشه دیگه و آدم بخواد ازش بگیره.
شاید رز درست فکر میکنه شایدم سوتفاهم شده براش
ارسالها: 1,993
موضوعها: 3
تشکر Received: 7,358 in 1,540 posts
تشکر Given: 9,421
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
9,290
۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۳۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۴۲ عصر، توسط ستیلیته.)
دقیقا صنوبر جان مهم همینه که آدم اگه حتی یک درصد احتمال میده واقعا نداشتن (و ۹۹ درصد فکر میکنه داشتن ولی ارزش قائل نبودن و ندادن) انقدددر به دل نگیره. اگرم تو حاملگی گرفت، بعدش دیگه متوجه بشه که واکنشش زیادی بوده. بعدم کدوم خانم ایرانی هست که تو خورشتش گوشت باشه ولی برای عروس خواهرش کم بذاره؟ گوشت تو خورشت در خانوادهی ایرانی یه مسألهی حیثیتی هست. اگر باشه حتماً برای دشمنشون هم حتی میکشن!
در ضمن رز من نگفتم نخورده هستی. معلومه که انقدر آدم عاقلی هستی که گذاشتی وقتی بچهدار بشی که گیر پول دو وعده غذا تو رستوران نباشی! در این شکی نیست. میگم بد رفتار کردی. اصلا من واقعا هرگز روم نمیشه خودم حتی به خاله و مامانم هم بگم من از این خوشم اومده، برام بذارین ببرم.
شاید هم من خیلی مراعات این چیزا رو میکنم. نمیدونم.
ارسالها: 1,993
موضوعها: 3
تشکر Received: 7,358 in 1,540 posts
تشکر Given: 9,421
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
9,290
۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۴۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۱۳، ۰۵:۵۱ عصر، توسط ستیلیته.)
خواهر همسرش احتمالا زود از مهمونی رفته. در واقع قبل شام. و لابد سهمش رو دادن که بره خونه بخوره.
این برداشت من از ماجراست. ولی بازم توفیری در کل قضیه نمیکنه.
در مورد بحث حیثیتی گوشت هم کسی که واسه مراسم عزا غذای به اون خوشمزگی میپزه قطعا با فامیل شما که گوشت براش تفاله حسابه فرق داره دیگه صنوبر جان. تازه این همه هم که خود رز گفت بهش احترام گذاشتن رو صندلی بشینه و پرسش از این که غذا رو دوست داشتی یا نه و ..
اینا یعنی ما با یه خانوادهی خوب طرفیم و رز به علت حاملگی و تنهایی قضیه رو زیادی بد دیده.
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
شما میگی حتی مادربزرگ وظیفه نداره! من میگم در نگاه کلان تر، حتی حتی حتی جامعه و تک تک اعضای جوامع، وظایفی در قبال زن باردار و مادران دارن... چه برسه اون مادربزرگ یا پدربزرگی که داره ذخیره ی ژنیش رو روی زمین میاره و نسلش رو حفظ میکنه... فکر می کنی چرا همه ی فرهنگ ها سیسمونی دادن رو بسته به فرهنگشون دارن؟ چرا حمایت از زن در زایمان و بعدش مهمه؟ نگفتی ولی فحوای کلامت بیانگر اینه که هیییچکس وظیفه ای در مقابل زن باردار نداره... نه از نظر من اینطور نیست، من اگه شهردار باشم اول از همه با خدمت رسانی به زنان باردار، مادران، معلولان و سالمندان شروع می کنم چون وقتی قشر ضعیف و نیازمند حمایت، نیازشون رفع بشه،مسلما اون افراد عادی هم نیازشون رفع میشه... چرا میگم اول باید به من میدادن؟ چون من نمی تونستم آشپزی کنم، ولی تماااام اون زنان و حتی خیلی از مردانی که اونجا بودن، می تونستن هر قورمه سبزی ای رو بپزن یا بخرن و بخورن... ولی زن باردار اینطور نیست...
میگم متوجه نمیشی دقیقا منظورم همینه... عزیزمن، میگم بعدش یه دیگ هم بذارن جلوت، باز اونی نمیشه که چشمت دنبالشه... چی میگی بعدا درست می کردن یا شوهرت باید می خرید؟؟؟؟ از شما توقع ندارم درک کنی، ولی از زنی که زایمان کرده چرا توقع دارم که درک کنه... الان بچه هایی که اینجا مامان شدن یا باردارن متوجه میشن منظور من رو... ببین یه مایه ی خوشحالی و افتخاره که آدم بتونه درخواست یه مادر باردار رو برآورده کنه... که دستپخت آدم ویار یه خانم باردار بشه... ملت قدیما که خانما ۱۰ تا ۱۰ تا بچه میاوردن و همیشه باردار بودن، سعی می کردن چیزی به دلش نمونه و در کل فرهنگ های سراسر دنیا از ایران تا آزتک از آفریقا تا اسکاندیناوی، دوره هایی بوده که زنان باردار پرستیده میشدن چون منشاء زندگی و نمادی از خدا روی زمین بودن... حالا شما با کمال حق به جانبی میگی زن باردار هیچی نیست و هیچکس هیچ وظیفه ای نداره... نه در دید من اینطور نیست... مطمئن باش اگر مادر شدن راحت بود و ارزشی نداشت ج.ا ابنقدر با ضرب و زور نمی خواست زنها حامله بشن... ولی زنان چون دیدن حمایتی ندارن، میگن نه... و اگر ج.ا رو اون مادربزرگ در نظر بگیری که نگران نسل آینده ش هست، می بینی چرا باید از مادربزرگ ها تا مسئولین، مسئولیت هایی رو در قبال زنان باردار و مادران به عهده بگیرن... نمیشه حمایتی نباشه ولی بخوای نسل ادامه پیدا کنه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received: 22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
صنوبر غذا داشتن زیادم داشتن... کلا همیشه جوری درست می کنن که بیرون هم بدن... ولی به من دوتا پیاله رسید!!!
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 4,457
موضوعها: 1
تشکر Received: 9,629 in 3,202 posts
تشکر Given: 3,566
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,743
رز جون نمیدونم چی بگم چون میفهمم آدم از یه چیزی که ناراحت میشه چه کوچیک چه بزرگ از نظر بقیه... با مرورش چقدر حرص میخوره من خودم استاد این کارم.ولی مشاورم به من یه حرف خوبی زد گفت روانتو شبیه یه تانکر آب تصور کن که هروقت از چیزی اعصابت خورد میشه از یک تا چند لیوان و سطل و... ازش برمیداری. براش که تعریف میکردم از چی اعصابم خورده میگفت حق داری منم بودم اعصابم خورد میشد ولیی تو برای موضوعی که اندازه ۱ سطل آب ارزش داره ۶ سطل آب برداشتی و هنوووزم داری برمیداری و اینجوری میشه که ذخیرهت زودتر از موعد تموم میشه تو این تانکر آبو تا آخر عمر باید سعی کنی نگهش داری. از نظر من تو یه دختر فوق العاده محکم و زحمتکشی.اینکه چی بهت بگم که ناراحت نباشی رو نمیدونم فقط میخوام بگم حستو درک میکنم
|