تجربیات رانندگی

[Targol]

ماهور همسرها رو بیخیال. اونها خیلی بیشتر از ما رانندگی کردن.
صنوبر منم که گفتم سوتی‌هامو. حالا بذار چند بار پارک کنم. شاید شانسی بود )

[**ماهور**]

آره، شوهر منم از ۱۵ سالگی پشت فرمون بوده. حدود ۱۸-۱۹ ساله.
نمیدونم شاید حرفم خیلی جنسیت زده باشه ولی حس میکنم هوش مردا تو رانندگی بالاتر از زنهاست. شاید واقعا ساختار مغزشون این شکلیه، مثل ماها که بخاطر ساختار مغزیمون تو یه سری کارای دیگه خیلی بهتریم.

[Targol]

ماهور اینکه آقایون تو تخمین فاصله قوی‌ترن اثبات شده است. ولی ما پیروز میشیمم

[**ماهور**]

بله بله ما میتوانیمممم ))

[Celin]

ماهور فکر کنم مردا چون از ما پرو ترن وترس ندارن راحت رانندگی میکنن
وای من وقتی خاموش میکنم خیس عرق میشم
پارکینگ فقط پارکینگ اولی ما شیبش کم مونده بود نود درجه بشه به هر مهمونی تعارف میکردیم بیا تو پارکینگ فرار میکرد

[Almam]

منم دیروز برا اولین بار تنهایی ماشینو یه متر دادم جلو تا ماشینی که پارک کرده بود از پارک دربیاد ، همسر هم رفته‌بود خرید ، همیشه ز میزدم بیا ماشینو بکش داره یکی درمیاد از پارک ، ولی این سری خودم‌کشیدم جلو خیلی خوشحال بودم

[Targol]

آلما عالیه. من یکی از خجالت‌هام همین بود که بابد زنگ میزدم همسرم بیاد ماشین رو جابجا کنه.

[tinaaa91]

چند روز پیش شوهرم سر راه ماشین و گزاشت و رفت میوه بخره
دیدم خیلی بد جا گزاشته نگهبانم گفت خانم به آقاتون بگو ماشین ببره اون گوشه
منم دیدم نیومده گوشی همراهش نیست خودم جابجا کردم
استرس گرفتم یه وقت خاموش نکنم ولی خاموش نشد اخه خیلی وقته رانندگی نکردم

بعد شوهرم گفت از قصد اونجا پارک کردم که تو جابجا کنی

[ندایا]

ترگل افرین - فک میکنی همه از اول راننده بودن - ی روزی به این روزات میخندی و حس خوب میگیری از مهارتت

فقط باید بشینین تا چندجا رانندگی نکنین خم و چم کار دستتون نمیاد - از جاهای خلوت شروع کنین - به کسی چه که شما چند بار خاموش میکنین - فقط حواستون به خودتون باشه و رانندگی خودتون

[ستی‌لیته]

ترگل خیلی نگران پارک دوبل و اینا نباش. یک روش بهتری هست که من امروز وقتی رفته بودم بیرون باهاش مواجه شدم گفتم بیام با شما به اشتراک بذارم.

نزدیک خونه‌مون یه خیابون قدیمی هست (منظورم اینه مال بافت قدیمی محله هست و آنچنان پهن نیستن کوچه‌هاش) که از پایین تا بالاش همه جور مغازه‌ای داره، البته با فاصله‌ی یه کوچه یه کوچه. مثلاَ سرش نونوایی هست، کوچه بالایی سبزی‌خردکنی، کوچه بالایی بقالی، کوچه بالایی میوه‌فروشی و ... من خریدهام رو بیشتر از همینجا می‌کنم. امروزم بالاترین نقطه‌ی این خیابون رو پیدا کردم یه جای خوبش پارک کردم، که می‌شد جلوی یکی از مقاصدی که خریدم ازش بیشتر و بارم سنگین‌تر بود. با خودم گفتم بقیه خریدام رو چند تا کوچه پیاده می‌رم میارم، چیزی نیست دیگه، چهار تا نون و دستمال و ایناست. بعد از طی چند کوچه رسیدم پایین خیابون که خریدام رو شروع کنم، یهو دیدم صدای بووووق میاد. نگو یه خانوم هم‌سن خودم دقیقاَ توی ورودی کوچه‌ی ورود ممنوع (یک‌طرفه بود) ماشینش رو دقیقاَ همون وسط گذاشته (طوری که نه از چپ نه از راست نمی‌شد رد شی به هیچ عنوان). بعد مثلا ۱۰ متر پایین‌تر کار داشت. صدای بوق رو که شنید یهو از تو پیاده‌رو پرید اومد بالاتر سوار ماشینش بشه و می‌گفت: یه دقه کار داشتم!
باورم نمی‌شد. چقدر آدم می‌تونه خودخواه باشه که تو ورودی کوچه‌ی نه چندان خلوت پارک کنه حتی برای ۱ دقیقه!
حس کردم باید به من مدال باشعوری بدن که اون همه دور پارک می‌کنم که مردم اذیت نشن، وگرنه منم بلدم دوبله بچسبونم به یه ماشینی و راه بقیه رو تنگ کنم و ...

خلاصه خیلی سخت نگیر. راه زیاده!