امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
غذای کودک
سلام
من دارم از مطب دکتر دخترم میام
ذوقم کور شد
مگه نگفتید اول ۶ ماهگی غذا کمکی شروعه؟
پس چرا گفت خیر اخرش هنوز زودهههههه ک
واسه فرنی با شیر هم پرسیدم گفت شیر پاستوریزه اگر گرم بشه مشکلی نداره
چرا حرفاش با چیزایی ک شما میگید متناقضه
پاسخ
عزیزم دکترا نظراشون فرق داره در مورد شروعش
گاهی حتی لازم باشه از 4،5 ماهگی میگن شروع بشه 
گاهیم اخر 6 ماهگی
شیر گاو رو راستش میدونم که ندی بهتره به این زودی
حالا باز مانانای دیگه بهتر راهنماییت میکنن
خیلیم ذوق نداشته باش
منم همینطور بودم و الان دلم میخواد غذاش تا دوسالگی فقط شیر باشه غذا که درست نمیخوره
پاسخ
عاطفه جان درستش همون پایان ۶ ماه بعد از واکسنه
دکتر من هم فرنی و حریره با شیر تو دستور غذاییش هست
ولی بهتر اینه که تا ۸ ماهگی با آب درست کنی و بعد اون شیر تو غذا بریزی انشالله که مشکلی نباشه

آرد برنج راحته یکبار درست کنی دستت میاد
پاسخ
مرسی ک گفتین
میگم کاش موقع زایمان همونجور ک شیر ترشح میشه تا دوسال مادرا خواب سراغشون نمیومد ک اذیت بشن و ی هورمون سرحالی و نشاطم ترشح میشد نه؟ از بی خوابی لهم قشنگ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Rose
پاسخ
ای عاطفه از ته دل من حرف زدی دمت گرم... 
به خدا کاش واقعا...
پاسخ
(۱۴۰۱/۳/۱۹، ۰۳:۳۳ عصر)atefehjjjjjjj نوشته است: مرسی ک گفتین
میگم کاش موقع زایمان همونجور ک شیر ترشح میشه تا دوسال مادرا خواب سراغشون نمیومد ک اذیت بشن و ی هورمون سرحالی و نشاطم ترشح میشد نه؟ از بی خوابی لهم قشنگ

چه آرزوی جالبی Smile خداقوت عزیزم Heart
ولی متاسفانه اکثر مسائلی که آدم طی بچه داری باهاش برخورد می کنه، سرحالی و نشاط رو کم هم می کنن... اکثر هورمون های شادی و سرحالی و احساس موفقیت وووو... در شرایط کاملا مخالف بچه داری ترشح میشه... از اندورفین و سروتونین تا دوپامین و این وسط فقطططط اکسی توسینه که یکم با بغل کردن یا شیردادن آزاد میشه که اونم اینقدر بچه جیغ میزنه که از دماغ آدم درمیاد... اصلا نمی فهمه و کلا فاز و مود افسردگی به آدم غلبه داره...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، youtab، خانم فسقلی
پاسخ
هعی
ماشالله رز جون چقدر اطلاعاتت قویه
من حس میکنم افسرده شدم راستش
قبلا امید داشتم درس میخوندم بشدت ب موهام و پوستم میرسیدم پیاده روی میرفتم غر میزدما اما خب تلاشم میکردم
اما الان موهام ک دااااااااااااااغونه قشنگ
پوستمو نگم ک هفته ای یبار ی شامپو بچه میزنم در صورتیکه قبلا شوینده پوست و آبرسانم هرروز به راه بود
کلا هرروز رو فقط میگذرونم و روزشماری میکنم دخترم بزرگتر بشه
این وسط با وجود عشق تمامی ک ب دخترم دارم هربار میام غر بزنم میگن ناشکری یا خودم میگم نکنه خدا قهرش بگیره
روزا هرچی گیرم بیاد میخورم ک شیر داشته باشم ک چاق شدم
نمیدونم چیکار کنم بخدا ک روحیم برگرده
فقط امیدم ب جمعه هاس ک برم ی دوری با ماشین بزنم
دوس دارم واسه موهایی ک دارن از دست میرن ی کاری کنم واسه روحیم ی کادی کنم
دلم میخواد برنامه ریزی کنم ب کارای شخصیم و آرزوهام برسم
این وسط دخترمم ضربه نبینه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Rose، youtab، خانم فسقلی
پاسخ
ارزو هممون میفهمیمت... 
ببین ریزش که طبیعیه و رفع میشه به مرور اصلا شک نکن
بعدم این مسئله ناشکری رو بگم
من یه جا توی پیج روانشناسی خوندم نوشته بود از اطرافیان (خواهش میکنم به مادری که از روی خستگی حرفی میزنه نگین ناشکری نکن
هیچکس اندازه اون مادر عاشقانه بچشو دوست نداره
اون فقط خستس و با این جمله شما خسته تر میشه
به جای این جمله بهش بگین میفهمم خسته ای، حق داری عزیزم
همین 
باور کنین این جمله میفهمم و حق داری چندین برابر به اون مادر انرژی ادامه دادن میده)
من اینو یه بار خونه م ش وقتی همه حتی دومادا بودن گفتم چون م ش دو سه باری که هنسرم برای خواب پسرمون گفته بود بهش گفته بود ناشکری نکن خدا قهرش میاد
بعد همه از جمله خودش خیلی استقبال کردن و دیگه کسی همیچین حرفی نزد
خیلی مزه داد بهم
خ ش وسطی که بارداره میگفت وای چقدر خوب گفتی برم برای م ش از همین الان بخونم خخخخخخ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Rose، خانم فسقلی
پاسخ
عاطفه جون دقیقا همونطور که یوتاب گفت، اینکه غر بزنی هیچی از ارزش های مادری و زحمات شما کم نمی کنه و هر کسی که یکم عادل باشه، بهت حق میده خسته شده باشی...
حالا جز اون "می فهممت"، میشه پیشنهاد کمک هم داد... واقعی و از ته دل برای تازه مادر غذای گرم برد، رفت خونه ش بچه رو سرگرم کرد که یه دوش با خیال راحت بگیره (من خودم تا 2 ماهگی پسرم که عمه ش اومد خونه مون و رفتیم واکسن زدیم، واقعا شاید 10 روز یه بار میشد سرم رو بشورم... فقط وقت می کردم روزی 2-3 بار برم بدنم رو بشورم اونم مثلا همراه با دستشویی طی 5 دقیقه)... یا مثلا بیان مادر رو ماساژ بدن، یا هدیه های این مدلی بدن مثل ماساژ، بلیط استخر، برنامه ریزی برای یه رستوران رفتن دونفره (ما پسرم 10 روزش بود به شدت هوس سوشی کرده بودم، با بچه رفتیم و سوشی هم که دهن آدمو سرویس می کنن تا آماده شه، ولی از قشنگ ترین خاطرات همون روزا شده واقعا با اینکه پسرمم باهامون بود و کل مدت هم بیدار بود... یا چند بار رفتیم کله پاچه خوردیم همه ش خاطره شده... فکر کن اگه تنها بود چی میشد Smile)، خرید یه دستگاه ماساژ یا یه تشک خوب که خستگی مادر و حتی پدر در بره.... ولی ساده ترین و مهمترینش همون وعده ی غذای گرم یا دعوت کردن به مهمونیه که مادر فکر نکنه با اومدن بچه از جامعه جدا شده و تنها مونده و تنها خواهد موند...
تا جایی هم که می تونی کمک بگیر... الانه که اگه کسی دور باشه، با درخواستت، کمکت می کنن، یکم بزرگ بشه دیگه خبری از پیشنهاد کمک نیست...
اون روتین های پوستی هم که میگی عادت داشتی، یکی از روش های رسیدن به عادات، زنجیره وار نگهداشتنش و دسترسی راحته... یعنی مثلا قرار بذار شب که مسواک میزنی، بعدش به ترتیب کرم ها رو بزنی، یا صبح بیدار میشی بعد از شستن دست و صورت اول کرم رو بزنی.... بعد همه شون رو بذار توی یه سبد و بذار مثلا کنار تختت، یا کنار تخت دخترت که خوابید شما هم فوری کرم مدنظر رو بزنی...

درباره ی اهداف و تلاش هم، واقعا الان زوده بخوای بهش فکر کنی... نمیگم نشدنیه، ولی بهت فشار وارد میشه و بعدا هیچی از خوشی های اون روزا یادت نمی مونه... اینو از تجربه ی شخصی میگم که اون ماه های اول روزشماری می کردم فقط، اصلا نفهمیدم چی لذت بخشه... تنها لذتی که از دو سال اول یادمه، اون روزیه که دستش رو از تخت برداشت و برد بالا و راه افتاد... همین... اگه کمکی داری که مثل خودت بتونه حواسش به بچه باشه، می تونی به درست و... هم فکر کنی، ولی اگه نداری و تنهایی، توصیه می کنم اهداف دیگه رو بذار کنار "فعلااااا" و بچه که بزرگتر شد برگرد به مسیر قبلت... چون خود بچه داری هم خودش فرسایشی و وقت گیره هم کارهایی که باید بکنی، مثلا اطلاعاتی که در مورد تغذیه کمکی لازم داری، درباره ی تربیت، درباره ی بازی، رشد و همه ی مسائل بچه لازم داری، خودش دنیایی وقت می خواد... و اگه چند تا هندونه رو با یه دست بخوای بلند کنی، فقط خودت له میشی... تا قبل از اضطراب جدایی می تونی روابط خوب بسازی و کمک های هر روزه ی ماندگار بگیری تا اضطراب جدایی با کمترین آسیب رد شه، خودت کلی وقتت آزاد میشه... همین امروز پسر من دو ماهه که مهد رو شروع کرده... یعنی 20 فروردین، اگرچه تا دو هفته روزی 2-3 ساعت فقط مهد بود (یم)، و بعدش هم میانگین روزی 5-6 ساعت مهد بوده، از اول خرداد هم که کلاااا 5 روز رفته، ولی توی همین مدت من کلی از کارهام رو انجام دادم... یعنی طی حدود 20 روز به کلی کارهای سلامتی که عقب افتاده بود رسیدم، کلاسم رو تموم کردم (با چندین کوییز، امتحان، طراحی سوال، تصحیح کردن ها و همین الانم نمره های نهاییشون رو جمع زدم و تموم شدن)، کارهای مقاله م رو با هزار بدبختی جلو بردم (مونده توی مرحله پرداخت، که برام باز نشده، هر چی هم به دفتر نشریه زنگ می زنم متاسفانه پاچه میگیره خانمه... وگرنه باید خیلی جلوتر از اینها باشه Sad)... تازه بیماری شدید پسرم هم بود که تحت درمان و کنترله... باز خدا رو شکر... می دونی بعد از مادر شدن دیگه اولویت میشه بچه... چون او هست که تنهاست و کسی رو نداره... حالا کارای من عقب بیفته که بیفته، تهش چی می خواد بشه که بخوام خودمو به آب و آتیش بزنم؟ هیچی به خدا، هیچی تهش نیست... دفاع هم بکنم، باید بیکار بشینم گوشه خونه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، youtab، خانم فسقلی
پاسخ
مرسی یوتاب و رز عزیز
دقیقا منم عاشق دخترمم
رز جون حتما میکنم از امروز کاری ک گفتیو در مورد کرم
از ژولیده بودن و بدو بدو کردن خسته شدم
تازه روابط زناشویی هم ک کلا از اول بارداریم تا الان کنار گذاشته شده
خونه مادرشوهرم اینا طبقه بالاس میشه ببرم و میبرمش هرروز
خداییش نگهش میدارن ولی خب نهایت نیم ساعت دووم میاره
دیشبم اومدیم خونه مامانم باورتون میشه ک کلا بااینکه هفته قبل مامانم اینا رو دیده بود بغلشون نرفت
زودزود یادش میره آدمارو
واسه کلسیم بدنم چیکار کنم ؟ کشک نمیدونم از کجا بگیرم زانو درد شدید دارم کمرم ک نگم
صبحانه ک وقت نمیکنم بخورم ساعت ۱۲ بزور آب جوش بتونم بخورم با چند لقمه نون و پنیر
راستی از همه دوری میکنم حس میکنم ب اندازه کافی وخوب و کافی و زیبا و موفق نیستم هعی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Rose، youtab، خانم فسقلی
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان