امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
خب بی تابی شروع شده یه سه ساعتی هست .فک کنم تا صبح بیدارم چون دو تا پای دخترمو با دست محکم گرفتم کلا نتونه تکون بده مرتبم تب چک میکنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Nedaa28، Rose، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۵/۳۱، ۰۱:۲۴ صبح)nona نوشته است: خب بی تابی شروع شده یه سه ساعتی هست .فک کنم تا صبح بیدارم چون دو تا پای دخترمو با دست محکم گرفتم کلا نتونه تکون بده مرتبم تب چک میکنم

خدا قوت
خوب شد دخترت؟
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
مرسی رز جون خدارو شکر بنظر خوبه پاشم ول کردم خودش تکون میده دیگه گریه نمیکنه. ولی خب فکر کنم هنوز تموم نشده باشه درسته؟ طفلی بین ۳ تا ۴ صبح خیلی گریه کرد کباب شدم براش

بازم به ذکره دست خودم فلج شد محکم پای واکسن زدشو گرفته بودم ولی خب باعث شد بچه بخوابه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Rose، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۵/۳۱، ۰۹:۴۹ صبح)nona نوشته است: مرسی رز جون خدارو شکر بنظر خوبه پاشم ول کردم خودش تکون میده دیگه گریه نمیکنه. ولی خب فکر کنم هنوز تموم نشده باشه درسته؟ طفلی بین ۳ تا ۴ صبح خیلی گریه کرد کباب شدم براش

بازم به ذکره دست خودم فلج شد محکم پای واکسن زدشو گرفته بودم ولی خب باعث شد بچه بخوابه

ما دوماهگی رو صبح زدیم (کلا صبح زود می زدیم) و تا فردا صبحش دیگه خوب شده بود..
کلا سعی کن که صبح زود بری واکسن ها رو بزنی یا داروی جدید بدی یا حتی می خوای غذای جدید تست کنی در آینده، بهتره صبح باشه تا ظهر که اگر شروع به واکنش کرد، بتونی دقیق رصدش کنی... یا مثلا برای آمپول خواب شبش بهم نریزه...

برای ما دوماهگی بخاطر بی تجربگی سخت بود... 18 ماهگی کلا واکسنش سنگین بود و پسرم هم خیلی راه می رفت... اولی رو با حضور شانسی خواهر همسر تقریبا خوب گذروندیم اما 18 ماهگی صبح که زدیم هیچی نشد، یهو ساعت 5 بعدازظهر پاش گرفت!!!!! دیگه نتونست راه بره و پاش رو می کشید روی زمین Sad تا فردا ظهرش دیگه تونست بپر بپراش رو شروع کنه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، nona، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
سلام به همگي و خدا قوت به همه ي مامانا
آقا منم ديروز بردم پسرمو ختنه كردم و راحت شدم
غول مرحله بعد واكسن
نونا جان راحت شدي عزيزمم
طفلي ني ني ها چقد اذيت ميشن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، nona، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، ندایا
پاسخ
مرسی رز عزیز. طفلی عزیزم این که پاهاشو‌گفتی میکشید دلم سوخت خیلی. دیشبم دخترم گریه از اعماق قلب میکرد و پاشو تا تکون میداد گریش میگرفت خیلی دلم سوخت
آخه دکترش صبحا بیمارستانه فقط عصرا سه ساعت مطبه. میخواستم صبح مرکز بهداشت بزنم که بطور عجیبی کل مراکز بهداشت تهران تعطیل بودن ( تو تعطیلات شش روزه) اوناییم که درش باز بود بخش واکسیناسیونش تعطیل بود
لیانه جون مبارکه عزیزم
آره خدایی گناه دارن.
خدارو شکر دخترم دیگه از صبح خوبه. فقط بالا زیاد میاره امروز. استامینوفنشو دادم پنج دقیقه بعد بالا آورد دیگه تکرارش نکردم ترسیدم مسمومیت ایجاد کنه. استامینوفن تا ۴۸ ساعت کافیه دیگه بچه ها نه؟

یوتاب خیلی کم پیدایی کجایی عزیزم
لیانه شما هم از بس نیستی من حس میکنم درست بچه داری نمیکنم مثل شما
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، Nedaa28، Rose، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۵/۳۱، ۰۲:۵۷ عصر)nona نوشته است: مرسی رز عزیز. طفلی عزیزم این که پاهاشو‌گفتی میکشید دلم سوخت خیلی. دیشبم دخترم گریه از اعماق قلب میکرد و پاشو تا تکون میداد گریش میگرفت خیلی دلم سوخت
آخه دکترش صبحا بیمارستانه فقط عصرا سه ساعت مطبه. میخواستم صبح مرکز بهداشت بزنم که بطور عجیبی کل مراکز بهداشت تهران تعطیل بودن ( تو تعطیلات شش روزه) اوناییم که درش باز بود بخش واکسیناسیونش تعطیل بود
لیانه جون مبارکه عزیزم
آره خدایی گناه دارن.
خدارو شکر دخترم دیگه از صبح خوبه. فقط بالا زیاد میاره امروز. استامینوفنشو دادم پنج دقیقه بعد بالا آورد دیگه تکرارش نکردم ترسیدم مسمومیت ایجاد کنه. استامینوفن تا ۴۸ ساعت کافیه دیگه بچه ها نه؟

یوتاب خیلی کم پیدایی کجایی عزیزم
لیانه شما هم از بس نیستی من حس میکنم درست بچه داری نمیکنم مثل شما

آره منم یهو که پاش گرفت نشستم گریه کردم با خودش... ولی زود خودم رو جمع و جور کردم.. چون یه چیز طبیعیه و باید بالاخره انجام بشه...
من به جز دوماهگی که خواهر همسرم گفت حتما استا بدیم، و 18 ماهگی که همون موقع که گرفت دادیم، هیچ وقت دیگه ای استامینوفن ندادم...
حتی کمپرس سرد و گرم و اینها هم فقط همون دوماهگی و کمی هم 18 ماهگی انجام دادم Huh واقعیتش اون یکی واکسن ها رو اصلا درگیری نداشتیم... انگار نه انگار واکسن زده منم نه دارو دادم نه کمپرس کردم... چون هر جوری هم کمپرس می کردم، باز به نظرم زیر اون کمپرس که با پوستش در تماس بود، خیس میشد و طبق چیزی که همیشه توی ذهنم بود آب برای جای واکسن خوب نبود... و خدا رو شکر گذشت...
میگم تا 18 ماهگی یکم همه چیز پیچیده و سنگینه و درد و جهش های مختلف دارن... بعدش خدا رو شکر همه چیز بهتر میشه...

خودت رو قضاوت نکن عزیزم
هم شرایط بچه ها فرق می کنه هم شرایط مادرا...
بعضی بچه ها خوش خوابن، بضی بدخواب
بعضی مادرا پرخوابن بعضی کم خواب، بعضیا دورشون شلوغه و نمی تونن گوشی دست بگیرن... بعضیا اولویت های دیگه ای دارن... بعضیا خدای نکرده توی بیماری خاصی هستن حالا یا خودشون یا بچه...
این موضوع رو واقعا زیاد می بینی درآینده... من و دوستم 40 روز پسرامون فاصله ی سنی دارن... اگه بدونی باید 2 ماه برنامه ریزی کنیم که بتونیم باهم صحبت کنیم... او خیلی مهمون داره، بعضا پدرشوهرش مریض میشه میاد اینجا پیش دوستم اینها... باید رفت و آمدهاش رو داشته باشه که کمک هایی رو دریافت کنه از خواهراش... بچه های همدیگه رو نگه می دارن... حالا این یه مثال بودش... شرایط آدمها خیلی متفاوته... هر جور می تونی به روح خودت کمک کن... 
من زمانی که بچه دار شدم، نوعروس نمیومدم چون ناراحت شده بودم... ولی توی اینترنت بودم و با خیلیا حرف می زدم... و خیلی هم سبک می شدم با این کار!!! هر چیزی که کمکت می کنه رو انجام بده و مقایسه نکن Heart  خیلی راحت تره اینطوری Heart
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، nona، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر، نسیمه جااان، نیوشا123
پاسخ
مرسی رز جون حتما عزیزم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، Rose، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
خسته نباشید به همه مامانا
دختر من نزدیک دو ماهش، دارم سعی میکنم کم کم آموزش خواب بهش بدم و خوابش رو تنظیم کنم، تنظیم خواب شب، خیلی ربط داره به منظم کردن خواب روز...
حالا سوالم اینه که تو روز چه جوری کوچولوهاتونو میخوابونین؟ دختر من تو روزا به سختی میخوابونم، بخوابم هم زود پا میشه یا تا میذارمش زمین، بیدار میشه.
پیشنهادتون چیه؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • nona، Rose، Sh96.shamim، youtab، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ
من از اینهمه مریضی مداوم بچه‌هام خسته شدم. با اون همه مشقت بچه دار شدیم، حالا با هزار برابرش داریم روزها رو طی میکنیم.. دیروز به یکی از دخترهام واکسن دوماهگی زدیم. اما نگرانیم بابت این واکسن کمترین نگرانی ای هست که در مورد بچه‌هام دارم..
من واقعا بریدم..
یه ساعتی هست دارم فکر میکنم بچه برای چیم بود؟؟؟ دلم میخواد به شوهرم غر بزنم، سرش منت بذارم که هی میگفتی بچه بچه بفرما، الان خیلی داره خوش میگذره؟؟ به خدا اگه به خاطر شب بیداری‌ها یا بیمارستان موندن‌ها خسته شده باشم.. من از اینهمه نگرانی مریضیشون دارم آب میشم..... خدا نمیذاره اقلا مریضی‌ها رو یکی یکی بده. بذاره یکی رو هندل کنیم خبر مرگمون، اگه خواستیم خدایی نکرده یه شب کیف بچه‌هامون رو ببریم بعدی رو بذاره تو کاسه‌مون..
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Elham67، mona70، Nedaa28، nona، Rose، Sh96.shamim، youtab، آنیدا، سروناز، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 11 مهمان