گپ خانم های باردار 1401

[Mari90]

انگار ماهور هم میخواد شرط بندی کنه!! خخخ

---

صنوبر جون ایشالا هر زمان خیره❤️

---

سلین جدی؟! مبااارکه ❤️

[**ماهور**]

مری جون پیر و مراد من تویی، هرچی تو پیش بینی کنی ما هم میگیم آره همونه

---

هون و صنوبر، چند روز پیش خ ش من که خدای نالیدن در مورد بچه بود میگفت الان که ۲ سالش شده زندگیم تقریبا به روال عادی برگشته و خیلی از داشتنش خوشحالم و سختی هاش خیلی کمتر شده و اینا. منم گفتم اینارو میگی که منو گول بزنی )) گفت نه بخدا راست میگم.

---

خداییش هم دخترش خیلی بانمک و تو دل برو هستش

[Heven]

والا که زن داداشم من الان باردار روزی نیس نالان نباشه همش میگه چه کار اشتباهی کردم باردار شدم میگه نمیتونم درست بخوابم همش نفسم تنگ میشه یا اینکه نمیتونه کاراشو خودش بکنه باید منتظر بمونه داداشم در ماه یه روز مرخصی بگیر خونشون رو تمیز کنه
منتظر بچشون بدنیا بیاد راحت بشه بهش گفتم اتفاقا الان راحتی اون موقع سختیاش بیشتر میگه نه به دنیا بیاد چکاره من داره یه شیر میخوره میخوابه

[**ماهور**]

ماهرخ جان خدا دخترتو حفظ کنه برات. دختر خیلی خوبه
صنوبر )))) راستش من خودمم یکم تحت تاثیر قرار گرفتم. لعنتی خیلی تاثیرگذار حرف میزنه )))
هون اره خ ش منم انقدرررررر تو حاملگیش غر میزد که نگو. اخه کل ۹ ماه رو بیچاره بالا آورد. ولی الان که خیلی راضیه

[Mari90]

ماهور پیر و مراد رو خوب گفتی خخ کلی خندیدم
آرزو زن داداشت فعلا با واقعیت روبرو نشده اینا رو میگه بعدا میگه خوشا به همون بارداری

[tinaaa91]

منم حرفای مادرا رو شنیدم همش الکی به خودم امیدواری میدم که بچه خودم آرومه?
حالا منکه ۹هفته شدم هنوز ویار ندارم ایشالا بچه خوبی باشه

[شیدا]

هلیا جون خدا حفظش کنه برات
حالا یکم دیگه با هم برید استخر و باشگاه و کافه و قرتی بازی
بعدم که دوستانش رو دعوت کن و مهمونی بگیرید و بزنید و برقصید و مادر و دختری صفا کنید..

[نسیمه جااان]

به به خوشم اومد اینجام داره شلوغ میشه
سیما جان تبریک میگم بهت ،مبارکت باشه ❤

---

مری ،مریم آلمانی رو جا انداختی ،ایشون سر دسته هستن

[Mari90]

آره راست میگی نسیمه جون
اضافه کردم

[نسیمه جااان]

مرسی عزیزم ❤
من فردا وارد ۱۴ هفتگی میشم ،همه بهم میگن اصن توی ظاهرت نشانی از بارداری نداری ،هیکلم تغییری نکرده در ظاهر
ولی در باطن (اونچه خودم میبینم )دارم از قسمت ۳۰ نه ،میترکم
کلا ۱ و نیم اضافه کردم تا الان ،ک فک کنم همش تو همون بالاتنه س

روی گونه هام گل انداخته چند وقته ،همش میترسم نکنه فشارم بالا باشه ،روزانه چک میکنم

---

راستی ماهور جونم من یادم رفت جواب بدم سوالت رو ،ببخشید
آره عزیزم به همه گفتیم
همون موقع ک سونوی قلب رفتم
خانواده ی همسر خیلی خیلی بیشتر ذوق کردن ،چون خیلی وقته بچه ی کوچیک نداشتن
اخیرا هم حال مادر همسر خیلی بد شده ،سکته قلبی کرده بنده خدا ،عملکرد کلیه هاش مختل شده ،حتی نمیشه آنژیو کرد واسش از بس استیبل نیس ...
پدرشون هم یه عمل داره ،دنبال کار اونم هستن
از اونور پسر خواهر همسر،مشکوک ب انسداد روده س،هی بستری میشه هی ترخیص میشه
خلاصه وقتی فهمیدن گفتن خدا رو شکر بین این همه خبر بد،یه اتفاق خوب افتاد واسمون
ایشالله همه ی این اتفاقات ختم ب خیر بشن ❤