امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار 1401
تینا جان خیلی ناراحت شدم
مراقب خودت باش،ایشالا بارداری بعدی به خوبی بگذره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • tinaaa91، خانم فسقلی
پاسخ
مرسی دوستای عزیزم
خداروشکر حال روحیم خیلی بهتر شده کنار اومدم با این قضیه
یه اخلاقی که دارم چیزی رو به زور از خدا نمیخام خداروشکر بدتر ازین نشد
فقط باید کم کم به بقیه بگم یکم سختمه
ایشالا سال دیگه اقدام میکنیم شرایط جور بشه
مرسی که کنارم بودین
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Heven، Mari90، Nedaaa28، nona، Rose، Seti69، sims s، youtab، خانم فسقلی، ستی‌لیته، نسیمه جااان، کتایون خانم ۲
پاسخ
مرسی دوستای گلم که انقد به من محبت داشتید و دارید
بچه ها من هر چهار ساعت دوتا قرص رو زیر زبونی استفاده کردم
دوتای اول بچه رو قلقلکم نداد حتی درد خاصی هم نداشتم
با دوتای بعد فقط یه خونریزی کوتاه داشتم
ولی درد شروع شد
دوتای آخر یهو همونطور که میس شین جان گفت یه فشار حداکثری رو حس کردم و یه دفع اندازه کف دست جگر طور
بعدش حس راحتی داشتم حتی حمام رو با مواد شوینده خودم شستم
اومدم دراز کشیدم نیم ساعت بعد خونریزی انفجاری و درد وحشتناک
من میگم شدید شما فقط می‌شنوید شدید جوری که جیغ میزدم طفلک پسرم می‌ترسید گریه میکرد
شوهرم دید اینطوری شدم گفت بریم بیمارستان شاید اتفاق دیگه ای افتاده
من از درد نمیتونستم صاف وایسم لباس تنم کنن همش پیچ و تاب میخوردم
رفتیم بیمارستان نیکان
فرستادم بلوک زایمان
دکتره با زور دست کرد گفت دهانه رحم انگار بسته ست هنوز سقط نکردی
منم این وسط از شدت درد و ناراحتی سقط نشدن زار میزدم
بعد ازم پرسیدن دارویی که مصرف نکردی
منم گفتم آره مزوپروسترول خوردم
یهو دکتره انقد بد برخورد کرد گفت تو منو اسکل کردی
گفتم حال منو که می‌بینید خب نپرسیدید الان پرسیدید گفتم
بعد فرستادن آزمایش بتا و سونو
بتا دادم روی شیش هزار بود!!
گفتن چقد بالاست این بتا به هفته پنج نمیخوره
شوهرم دیگه داشت اینترنتی دنبال پرستار بچه می‌گشت میگفت این بچه موندنی شده انگار
یهو دردم افتاد
آروم شدم
بعد دکتره گفت حتما دفع کرده بودی که یهو آروم شدی
رفتم سونو واژینال که نتونستم بزارم انجام بده واسه همین سونو شکمی کرد گفت ساک بارداری نمیبینم حتما دفع کردی
فقط ۴۸ ساعت دیگه دوباره بتا بده باید اومده باشه پایین
منو میگید اصلا روحیه گرفتم اون درد باقی مونده رو هم با شیاف کنترل کردم
برگشتیم خونه ولی بدنم خالی کرده بود
نا نداشتم چشمام رو باز بزارم
تا بعد ازظهر هم بی جون بودم
شام جاتون خالی رفتیم بیرون غذای مورد علاقه م رو زیاد خوردم خیلی بهتر شدم
فقط انگار افتادم روی دور بدشانسی
گوشیم توی خیابون از دستم افتاد ماشین از روش رد شد ال سی دی ش خورد شد
۴ تومن توی گلوش گیر کرده
فردا باید ببرمش بدم درست کنن
خیلی ناراحتم چرا اینطوری میشه همش اتفاقای بد
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Elham67، Heven، Nedaaa28، Rose، Seti69، sims s، youtab، خانم فسقلی، مینو، کتایون خانم ۲
پاسخ
تینا جون ،خوشحالم ک روحیه ت خوبه ،آفرین به طرز نگاهت ♡

لیانه جون عزیزم ،اشکال نداره اتفاقه پیش میاد فدای سرت ،تنت سلامت
سعی کن فراموش کنی و حسابی خودت رو تقویت کن
ایشالا مسافرتی ک قرار بود بری هم میری و با روحیه عالی برمیگردی
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، خانم فسقلی
پاسخ
عزیز دلم لیانه جونم
فدا سرت گوشی بابا
مهم حالته که خوب باشه همین
بگردم واسه سامیار بچم
روبراه تر شدی از دلش دربیار طفل معصومو
خوب کردی خوردی
بازم بیشتر خودتو تقویت کن
راست میگه نسیمه به نظرم برو دنبال کارای سفرت
روحیت خوب بشه همه چی حله
راستی یه مهمونیم یادمه میخواستی بدی برای خونت
بدو یدو که کلی کارای خوب داریا
زودتر سرحال بشو
یه چند تاییم از اون غذا معرکه هات واسه سامیار درست کنی بچه حالش جا میاد
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، خانم فسقلی
پاسخ
لیانه عزیزم ایشالاه که ۴۸ ساعت بعد هم میگن همه چی به خوبی تموم شده. من وقتی میوفتم رو دور بدشانسی صدقه میدم به نظرم کمک کننده است. شما هم اگر اعتقاد داری و دوست داشتی صدقه بذار. ایشالاه بلا ازت دور باشه عزیزم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، خانم فسقلی
پاسخ
لیانه جان همه اینا که گفتی طبیعیه منم همینطوری شدم و بعد آرووم شدم به هر حال یه ریشه ای تو وجودمون داشته خداراشکر که خوبی

تینا جان عزیزم آفرین واقعا خیلی دختر قوی هستی امیدوارم خدا واست جبران کنه

مریم جان استراحت کن که این چند هفته به سلامتی بگذره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، maryam_na، خانم فسقلی
پاسخ
لیانه جان چی کشیدی عزیزم Sad
خداروشکر به خیر گذشت ، فقط به خودت برس
پیش دکتر خودتم رفتی؟
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • خانم فسقلی
پاسخ
لیانه جان انشاالله هرچه زودتر حالت خوب بشه کاملاً
تیناجان بابت اتفاقی که برات افتاد دلم گرفت، امیدوارم به موقع اش بارداری سالم و خوبی داشته باشی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، خانم فسقلی
پاسخ
چقد سختی کشیدی لیانه جان انشاالله دیگه روی غم و غصه رو نبینی و همیشه شاد باشی
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • liyane، خانم فسقلی
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان