امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ خانم های باردار 1401
اه چقدر مردا بی مزه ان همشون مسخره بازی درمیارن این مواقع مهم
منم باورم نمیشد صبح بی بی زدم رفتم بالا سرش،گفتم پاااااشوووو ببین این دوتاس یا من اشتباه میبینم؟ با اینکه رنگش شده بود گچ دیوار باز مسخره بازی در میاورد میگفت آره دوتاس دیگه خیالت راحت شد نازا نیستیم بیا بخوابیم بعد هی پتو رو میکشید رو سرم دست و پامو نگه داشته بود در نرم
مسخره با اون واکنشش
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Heven، nona، sims s، youtab، نسیمه جااان
پاسخ
ندا،این همه کلیپ دیده بودیم مردا بعد شنیدن خبر بارداری اشک تو چشاشون حلقه میزنه و زن شون رو بغل میکنن و بوسه بارون میکنن
فک میکردیم باید واکنش اونجوری باشه ،نگو یه عمر اشتباه میزدیم Big Grin
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Heven، Nedaaa28، nona، sims s، youtab، آبگینه
پاسخ
اره واقعا من اگه بلاگر بودم کسی تفم‌کف دستم نمینداخت با این شوهرم Smile)
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Heven، nona، Rose، sims s، youtab، آبگینه، مینو، نسیمه جااان
پاسخ
حالا مال ما که قسمتش نبود بمونه، دقیقا ۷ اسفند ۱۴۰۰ بود خواب بود رفتم بیدارش کردم گذاشتم کف دستش گفت مال کیه گفتم مال همسایه مال کیه در نهایت یه بوس پیشانی بدو بدو خونه ی خواهرش که گزارش بده، البته از دو روز قبلش هی میگفت تو حامله ای بوی بچه میدی نمیدونم حالا بوی بچه چیه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaaa28، nona، sims s، youtab، آیسان ۹۶
پاسخ
من یک هفته طول کشید تا قبول کردم باردارم و به همسرم گفتم
شبش مهمون داشتم اصلا گیج و مبهوت بودم هی پرسید چرا ناراحتی و ....گفتم یه چیز بهت میگم اما اصلا صدرصد نیستا بی بی چک زدم مثبت شده انگار بعد ۱۰ سال اقدام بابا شده بود چشماش پر اشک میلرزید ،منم که سرشار از احساس گفتم جو گیر نشو شاید اشتباه باشه Big Grin
کل مهمونی نگام میکرد لبخند میزد میخواستم بکشمش Dodgy
از شدت هیجان بعد رفتن مهمونا رفتیم بیرون تا ۴ صبح تو خیابون بودیم
من کلا تو شوک بودم دو روز بعد رفتم بتا دادم بهش نگفتم مثبت شده
رو تخت بسته نوار بهداشتی گذاشته بودم نا امید شده بود با ناراحتی رفت حمام
جواب آزمایش و یه جوراب کوچولو رو گذاشتم جلو آینه از خوشحالی نمیدونست چه کار کنه پسر احساساتی من باز شروع به گریه کرد
هنوزم حرص میخورم انگار چقدر در انتظار بابا شدن بوده Angry
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Heven، maryam_na، Nedaaa28، nona، Rose، sims s، youtab، آبگینه، آیسان ۹۶
پاسخ
آخی سلین چه با احساس
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، youtab
پاسخ
همسر ما که انگار کمرش شکست Smile یه جوری شد انگار که من کی ام اینجا کجاست Smile

هما جان خوش اومدی به دورهمی و بارداریت هم مبارک باشه...
به نظر من اگر قهرهاتون اینقدر سنگینه، حتما زودتر برید مشاوره... بعد از بچه دنیای زوجین کن فیکون میشه... اونموقع دیگه توان کنترل خیلییییی کمتری خواهی داشت، وقت برای پیگیری هم نداری در نتیجه اتفاقای بدی ممکنه بیفته که غافلگیر بشی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، sims s، youtab، آبگینه، آیسان ۹۶، نسیمه جااان
پاسخ
چقدر بامزه بود خاطراتتون بچه ها
تا اینجا همسر سلین از همه رمانتیک تر بود Smile)
ندا خیلی بامزه گفتی Smile
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، youtab
پاسخ
نسیمه دیدی؟؟؟؟
اخ ندا غش کردم از خنده، من نییییییز   Big Grin
حالا ما خوبه 7ماه در انتظار بودیم و کلا بیخیال شده بودیم 
ایا نباید خوشحال تر میشد؟؟؟   Angry
اما بگم که الان نفس و عمر و جونش پسرمونه Blush
Heart  پسر دو ساله من  Heart
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Nedaaa28، sims s
پاسخ
یوتاب ولی من طبق اون اعترافت توی نوعروس، صحنه دراماتیک تری از همسرت توی ذهنم بوداا Smile خوب یادم نمیاد

آره الان که مشخصه خیلیی خیلی دوسش داره.اون موقعم بااور کن من یادمه خوشحال تر از این حرفا شده بود
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان