(۱۴۰۱/۲/۲۹، ۰۴:۰۱ عصر)رخشید نوشته است: وای مامانا من پستهای شمارو میخونم لرزه به وجودم میفته، من کلا آدم سختگیر و با برنامه ای هستم فکر کنم بعد بچه دار شدن نابود شم !!!
یه سوال با توجه به وضعیت بد اقتصادی مامانا برن سرکار و بچه رو بفرستن مهد یا پرستار بگیرن بهتر نیست ؟ البته بجز بعد اقتصادیش فکر کنم از لحاظ روانی هم خیلی بهشون کمک میشه اینکه هروز با بچه سروکله بزنی فرسوده میکنه ادمو ، نظرتون چیه
رخشید جان توی 6 ماه اول که بچه اینقدر ضعیفه و مادر اینقدر خودش شکننده اس و اصلا نیازمند کمک هست خودش و بدنش آسیب دیده و از لحاظ روانی خودش وابسته ی بچه هست که اکثر جاهای دنیا تا این سن رو مرخصی میدن حداقل...
کلا باید زمانی بچه بیاد که یه ثبات مالی توی زندگی هست، نیازهای اولیه کاملا تامینه و درگیر مسائل مالی پیچیده نیستیم... و یه پس اندازی هم برای خود بارداری (خود بارداری کلی خرج داره)، زایمان (باز زایمان ایمن و کم آسیب (هر کار کنیم یه آسیب هایی هست، پیدا و پنهان که عموما ازشون صحبت نمیشه) خرج داره، مراقبت هاش خرج داره)... تا اون 6 ماه که اصلا نمیشه روی کار کردن مادر حساب کرد... یعنی مادر توان نداره و باید استراحت کنه که با وجود بچه همون هم میسر نیست و اگه بخواد با این وضع بره سر کار واقعا خودش رو داغون میکنه...
از 6 تا 18 ماهگی هم که اضطراب جدایی هست و داستان خودش رو داره، باید یک (معمولا مادر) و حداکثر 2 نفر باشن که بصورت ثابت از بچه مراقبت کنن، که می تونه پدر یا پرستار باشه، که خود انتخاب پرستار که حرفه ای و متخصص باشه نه فقط نگهدار کودک (که اکثرا همین هستن حتی توی مهد)، تا بچه سالم بتونه رشد کنه یه پروسه ی تخصصیه و کلی مطالعه می خواد که من چون نتونستم اصلا بیخیالش هم شدیم...
بله خیلی فرسوده میشه آدم...
قدیما مادربزرگ مادری معمولا جای پدر رو می گرفته و مادر می تونسته یه زمانی رو آزاد کنه، یا خواهرهای خودش، خواهرزاده های خودش بودن که کمکش کنن... اما الان زن، به تنهایی ناگهان پا به دنیای مادری میذاره، کلی هم مطالعات جدید هست، هی می خوای بچه کم آسیب بزرگ بشه، خب شرایط دائم سخت تر هم میشه...
من حرف هلاکویی رو قبول دارم که اگه توی یه خانواده نمیشه که یک والد برای 2 سال و بهتر از اون 3 سال بصورت دائمی (که معمولا مادر هست) پیش بچه باشه و کلا با بچه اخت بشه، بچه نیارن... اگر خانواده در حدی وضعیت مالیش هست که نیاز هست مادر حتما برگرده سر کار، پدر هم سر کار باشه، این زوج بهتره بچه دار نشن (مسلما نسخه واحد برای همه نمیشه پیچید، اما اصل کلی اینه بهرحال... هر کس می خواد بچه آسیب کمی ببینه، باید این رو بدونه بعد اقدام کنه... اشتباهی که خودمم کردم و بعد از تولد صفر تا 3 سالگی هلاکویی رو گوش دادم...)
مهد هم که خودش دنیای خودش رو داره...
بچه ای که حرف نمیزنه، نمی تونه دستشویی بره، نمی تونه غذا بخوره و... مسلما توی مهد آسیب هایی می بینه... بخصوص اگه توی اضطراب جدایی باشه... و اصلا انتخاب مهد مناسب خودش یه پروسه ی سنگینه... هزینه ها هم که فوق العاده بالاست... ولی نگاه که می کنی کار آنچنانی نداره و آموزش خاصی اتفاق نمیبفته و اینقدر هزینه میگیرن... واقعا نگهداشتن بچه از کار توی معدن سخت تره اما کل کار مهد میبینی 8-9 کلا درگیر غذا هستن، 9-11 بازی، 11.5 تا 12.5 نهار، 12.5 تا 3.5 هم واسه خودشون می چرخن و می خوابن و بعدشم که میان می برنشون... یعنی نگاه می کنی کار شاقی توی مهدها انجام نمیشه اما قیمت ها نجومیه و باید ببینی اگه بری سر کار، می تونی اونقدر رو در بیاری؟
و نکته ی بعدی خود مهد بردن، به جز شهریه ی ثابت ماهانه، هزینه های پیدا و پنهان دیگه ای هم داره...
اولش که حالا یه هزینه ی آماده کردن وسائلیه که مهد میگه، تقریبا با 1 تومن میشه با لوازم ایرانی جمعش کرد... خارجی رو نمی دونم... بعضیاش رو ماهانه باید شارژ کرد مجددا...
لباس هست که دائم کثیف و پاره میشه... من سرهمی که کلا دوبار پوشیده بود رو برای بار سوم پوشوندم، بعد دو ساعت که رفتم گرفتمش زانوش پاره شده بود... خیلی لباساش پاره، رنگی و... میشن و...
هزینه ی غذا هست، مثلا سیب گذاشتم، مربی میگه امروز موز از دوستش برمیداشت!!!!!!!!!! (اصلا برام متصور نیستش چون سیب رو هم خیلی خیلی دوست داره... و خودم هزاران احتمال دادم ولی برای اینکه نگن به بچه بی توجه هست، میذاشتم براش دیگه...) یا مثلا مربی یه بار دیگه گفت پسته های یکی از بچه ها رو می خواست برداره، اون هم هی میذاشت اونطرفش!!! با اینکه پسر من درسته پسته دوست داره اما کم پیش میاد که بیاد بشینه بخوره، و اصلا من بدون نظارت نمیذارم پسته بخوره و جلوی خودم باز می کنه و می خوره، چطور توی این سن توی مهد که مسلما نمی تونن همش به بچه های نوپا نظارت داشته باشن، اولا نگفتن که پسته و بادوم زمینی و کلا آجیل درسته، ممنوعه و اونوقت پسرمم دنبال اون بچه بوده که پسته ش رو بخوره!!!! با اینکه خیلی وقتا منم که باید هی بگم بیا پسته بیا پسته (با اینکه میگم چیزیه که دوست داره) و باز من فرداش براش پسته گذاشتم...
بعد کلاس های مختلفی که هست (حتی نقاشی)، خودش باز هزینه داره... یعنی میگن 5 تومن هزینه ی مهده، اما اون 5 تومن هزینه ی نگهداری بچه هست، نه آموزش، شاید مهدهای خیلی گرونتر، آموزش هم دارن، ولی چند تا جایی که من دیدم، هزینه ی کلاس ها بین 150-200 جداگانه بود (برای هفته ای 1 جلسه 1 یا 2 ساعته).. که مثلا هر 5 تا کلاس رو بخوای باز حدود 1 تومن دیگه میاد روی هزینه ها...
نکته ی دیگه اینکه معمولا نمیشه همون ساعت 8 بچه رو برسونی، خیلی وقتا دیرتر میشه که صبحونه رو خوردن و دو ساعتم از بازگشایی مهد گذشته وووو...، ولی اگه یک دقیقه توی گرفتن بچه از مهد دیر کنی، جریمه می گیرن (برای مهد ما، هر یه ربع تاخیر 25 تومن هزینه داره که توی ماه بعدی می گیرن)...
اکثر نهارهایی که میذارن، پلوی مخلوط یا خورش (ماکارونی، عدس پلو، استامبولی (به تعداد)، خوراک لوبیا، اینها غذاهایی هست که الان یادم میاد) هست، معلوم نیست اصلا گوشتی داره یا نه، و خب این مدل غذاها خاصیت آنچنانی هم که ندارن (واقعیتش من اینها رو غذا نمی دونم... یه چیز دم دستی میدونم که وقتی بخوام با یه گوشت کمی سر و ته یه وعده رو هم بیارم درست می کنم)... هیچ عکسی ازش گذاشته نمیشه، معمولا سوپ هم کنارش هست که بچه توی این سن سوپ رو میخواد چیکار؟ قبلش احتمالا سوپ میدن و بچه سیر میشه تا حدودی... و خب احتمالا قسمت عمده ی هزینه همین غذاست که پولش گرفته میشه اما کیفیتش به نظرم آنچنانی نیست (حداقل از روی اسمش که میگن امروز فلان چیز بوده) و مسلما باید برای بچه خودمون جبران کنیم و من وقتی از مهد میایم تازه خودم بهش کباب و شیر و تخم مرغ و دسر و از این چیزا میدم که جبران شه یکم...
نکته ی دیگه که به ذهنم میرسه اینه که عوامل مختلف تعطیلی مثل همین آلودگی، مثل تعطیلی های رسمی و... باعث نمیشه که هزینه کم بشه... نمی دونم واضح میگم یا نه، اما مثلا توی این 1 ماه و یک هفته که ما میریم مهد، 3 روز تعطیلی آلودگی داشتیم... 3 روز تعطیلی رسمی بوده فکر کنم... ما روزانه داریم حدود 170 تومن میدیم، برای 21 روز در ماه که مهد بازه دیگه، و این 6 روز توی 1 ماه و یک هفته که ما 4750 دادیم، انگار که 1 میلیون پول رو اضافه دادیم چون خدماتی نگرفتیم دیگه... و از اونور اگر من مادر شاغل باشم و مهد تعطیل بشه، باید مرخصی بگیرم و بشینم بچه رو نگهدارم دیگه... یعنی هم کار خودم به مشکل می خوره و پولی برای اون روز نمی گیرم، هم پولی رو به مهد دادم و خدمات نگرفتم... باز به همین صورت اگه بچه مریض بشه، باید بچه رو بگیری ببری دکتر و نگهش نمیدارن (درست هم هست) ولی اگر بهداشت بشه که رعایت بشه و تهویه مناسب باشه، بچه واقعا چرا باید مریض بشه؟
خلاصه که رخشید جان بحث و حرف و اینها زیاده...
ولی هر کس نهایتا با توجه به شرایط زندگی خودش تصمیم می گیره... من اینا رو میگم چون دوست ندارم کسی تجربه های من رو مجدد تکرار کنه... فقط همین.. چون تجربه های دردناکی بودن... وقتی وارد شی و ببینی راه حلی نیست (یا هست و از توان و کنترلت خارجه) خودش عامل مهم افسردگیه
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم