۱۴۰۱/۶/۹، ۱۲:۳۴ عصر
حالا من نیت دارم هرزمان رفتم خونه و نشد بخوابم برم رو پشت بوم طناب بزنم! ولله بشینم رو مبل خوردن هام شروع میشه.. از همه غم انگیزتر اینکه مامانم و امیر دو تا آدم فیت می شینن جلوی من و تخمه تعارف میکنم، میگن نه مرسی. بستنی میارم، میگن نه ما چاق میشیم.. طالبی قاچ میزنم دو تا برش کوچولو میخورن.. یه وقتها یه چیزهایی رو یکی شون نصف میکنه اون یکی نصفه شو برمیداره! اونوقت من حمله میکنم به خوراکی
