ارسالها: 1,993
موضوعها: 3
تشکر Received:
7,358 in 1,540 posts
تشکر Given: 9,421
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
9,290
از رفتن به پزشکی قانونی و کارهای اینچنینی که راحتتره. تو اول باید ایرادات خودت رو بپذیری تا بعداَ بتونی به شوهرت هم ایراداتش رو بفهمونی.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin
ارسالها: 4,986
موضوعها: 27
تشکر Received:
8,192 in 2,975 posts
تشکر Given: 5,959
تاریخ عضویت: مهر ۱۴۰۰
اعتبار:
12,568
نرگس جان دخترا ۹ سال هست
پسرا ۱۵سال
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• نرگس
ارسالها: 740
موضوعها: 0
تشکر Received:
3,068 in 518 posts
تشکر Given: 1,314
تاریخ عضویت: آذر ۱۴۰۰
اعتبار:
4,289
نرگس عزیزم من کامل درک میکنم تو چه شرایطی هستی. با وجود بچه همه چیز خیلی پیچیده تر میشه.
ولی بالاخره باید از یه جایی شروع کنی و هم برای خودت زندگی بهتری داشته باشی. هم الگوی بهتری برای بچه هات باشی. شاید به صلاح همسرت هم باشه ...
من اصلا کاری به طلاق یا حتی جدا زندگی کردن ندارم. مهم اینه که تو شروع کنی به اینکه خواسته هات و نیازهات رو قاطعانه مطرح کنی. حتی ممکنه تا مدت ها ندونی اصلا چه حقی داری. چه نیازی داری. شاید سوالت هم از بچه ها برای همین بود. اینکه چقدر از شوهرشون راضی هستن. شاید گم شدی و نمیدونی اصلا حق داری احساس نارضایتی از شوهر داشته باشی یا نه ...
ولی این مسیر انقدر بالا و پایین داره که حتما باید مدام با یه مشاور خیلی خوب و آگاه در ارتباط باشی. وگرنه دوباره همون الگوهای قبل تکرار میشه. همسرت دست کاری روانی میکنه و تو تسلیم میشی و دوباره ناامیدی و ...
و اینکه گفتی همسرت علت مشکل رابطه رو خیانت میدونه. خب بدونه؟ چه اهمیتی داره که اون این فکرو میکنه. تو مادر دوتا بچه هستی. هنرمند هستی. اهل مطالعه کتاب هستی. چرا باید خیانت کنی؟ هروقت ارتباط جدید خواستی از راه درستش میری. انقدر با ارزش هستی که برای رفع این نیازت به هرچیزی رو نیاری. ضمنا طبیعیه که وقتی باهم اختلاف دارین و همسرت برای حل مشکل حاضر به همکاری نیست میلی به رابطه نداری. به سردی و گرمی نیست که. این حرفا باید ملکه ذهنت بشه و کم کم وقتی همسرت خیانت رو مطرح کرد اینجوری جوابش بدی. هرچقدر تو بیشتر متوجه ارزش خودت بشی همسرت هم بیشتر متوجه میشه که نمیتونه تو قفس نگهت داره ....
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
چقدر خوب و درست گفتی فلامینگو جان
دقیقا نرگس اینقدر تسلیم مطلق نباش گفتم که بذار هرجور دوست داره فکر کنه
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• فلامینگو
ارسالها: 4,986
موضوعها: 27
تشکر Received:
8,192 in 2,975 posts
تشکر Given: 5,959
تاریخ عضویت: مهر ۱۴۰۰
اعتبار:
12,568
فلامینگو عزیزم چقدر خوب گفتی...
به نظرم خیلی استعداد داری تو مسائل روانشناسی و روانکاوی و مشاوره...
صحبتهات خیلی درست و به جا بووود
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• nona، فلامینگو
ارسالها: 740
موضوعها: 0
تشکر Received:
3,068 in 518 posts
تشکر Given: 1,314
تاریخ عضویت: آذر ۱۴۰۰
اعتبار:
4,289
۱۴۰۱/۱۰/۲۷، ۰۲:۰۵ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۰/۲۷، ۰۲:۰۷ صبح، توسط فلامینگو.)
نونا و شیدای عزیزم مرسی ازتون ...
شیدا تا چندسال پیش از دنیای روانشناسی کلا دور بودم. ولی چند سال اخیر خیلی علاقمند شدم. واقعا انسان موجود پیچیده ایه. منم عاشق چیزای پیچیده!!! به قول یوتاب اوففف
نرگس آفرین خب تو داری قدما رو برمیداری ... فقط اون حس ارزشمندی خودت رو که حتما این سال ها از دست دادی باید دوباره به دست بیاری. حتی همین جمله من بخاطر بچه ها دارم تحمل میکنم ... این خودش یه بار منفی داره. از احساس ضعف و عذاب وجدان میاد نه حس ارزشمندی. پشت این جملت اینه که تصمیم غلط گرفتم. گول خوردم. بچه هامو هم به این دنیا آوردم و بدبختشون کردم. حالا هم گرفتار شدم.
در صورتی که تو واقعا انقدر آدم ارزشمندی هستی که پای تصمیمات توی زندگی موندی و حالا که بچه دار شدی، مسئولیتش رو قبول میکنی حتی اگه روی خیلی از خواسته هات پا بذاری .... این انتخاب تو هست و این انتخاب مسئولانه به منی که به حرفات گوش میدم نشون میده چقدر آدم با ارزشی هستی ... و اینکه توی همین محدودیت ها باز هم تلاش میکنی که اطلاعاتت رو زیاد کنی و هر قدمی رو سنجیده برمیداری. اگه مدام با این ذهنیت با خودت صحبت کنی و کم کم با همسرت هم اینجوری صحبت کنی ... همسرت بسته به حال روانیش یا مجبور میشه بازی رو سخت ترش کنه یا کوتاه میاد و میتونم پیش بینی کنم که براش دلنشین تر هم میشی... ولی اون اونقدر مهم نیست. خودت مهمی .... خودت باید نگاهت به خودتو اصلاح کنی....