امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تجربیات و تبادل نظر درباره ی از شیر و از پوشک گرفتن و مسائل مرتبط با نوپایان
#21
وای مادران عزیز خدا قوت
منم ی پسر ۲۷ماهه دارم رز چقدر اون جمله ایی که نوشته بودی اصلا دلم براش تنگ نمیشه رو با گوشت و استخونم حس کردم بچه ها باز خوبه شماها بچه هاتون پاسی از روز یا با پدراشون یا با هم بازی وقت میگذرونن پسرمن تو تمام این چندسال بیست و چهاری باهامه حمام با هم اشپزی باهم خواب باهم حتی دستشویی یا باهم یا پشت در درحال نق و جیغ
من همش حس میکنم مادر کافی نیستم کم باهاش بازی میکنم اما شرایط زندگیم جوری که فقط خودم میتونم با پسرم وقت بگذرونم این خستم کرده اما چاره ایی ندارم
راجع به جیغ که پسر من فقط وقتی به خواستش نرسه جیغ میزنه تا جایی ته بتونم و بشه به خواستش احترام میزارم چون واقعا کشش ندارم اما جایی که خطرناگ باشه و نشه میزارم گریه کنه فریاد بزنه شاید خنده دار باشه اما برای خالی کردن خشمم منم به بالشت مشت میزنم جایی که اون نبینه البته چتدباری هم شده فریاد زدم تمومش کن که چون براش نااشناس فوری ساکت میشه یا بغلش میکنم میگم اروم باش ی چیز خنده دار اینه ی بار چاقو میخواست که مثل من پوست میوه بگیره به پلاستیکی هم راضی نبود منم اجازه دادم جیغ بزنه خودشو پرت کنه بعد چند دقیقه که دید نمیرم سمتش خودش به خودش میگفت اروم باش عمرم اروم باش نفسم از بس گودزیلاس
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Mari90، Nedaa28، nona، Rose، youtab، آیسان ۹۶، خانم فسقلی، شماره مجازی تیندر، مینو
پاسخ
#22
عزیزم....
می فهممت... این خستگیه از آثار فرسایشی تنها موندن با بچه اس... به خدا یکی رو داشته باشی 1 ساعت بچه رو نگهداره تا با همسرت اصلا فقط دوتایی بدون بچه باشید یا برای خودت بتونی بری بیرون، کلی حال و هوای آدم عوض میشه...
منم چند باری که چه عرض کنم، بارها جیغ زدم... خیلی وقتا داره کار خطرناک می کنه برای اینکه جلوش رو بگیرم مجبورم... با اینکه تلاشم بر ایمن بودن خونه اس ولی حتی دستگیره های در براش جالبه و میخواد ازشون بره بالا... از کتابخونه میره بالا... دائم بالای صندلی و میز و اینهاست... میخواد بره روی کابینت و از اونجا بره روی یخچال... دائم آویزون در ماشین لباسشوییه که بره روی کابینت... تمومی نداره کارای خطرناکش...
حتی بیرون می برمش پارک، این سرسره فلزیا رو از 18 ماهگیش 4 تا پله یکی میره... کلا بر عکس از سرسره میره بالا با اینکه تا حالا همچین چیزی ندیده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! می برمش خونه بازی، فقط از این سنگ نوردیا رو میره که منم باید پا به پاش بازی کنم... مگه میشینه توی استخر توپ که من یه نفسی بکشم؟؟؟...
من مشت که هیچی... یه وقتا اینقدر انرژی منفی درم جمع میشه میگم اگه جیغ بزنم شیشه های خونه مون میشکنه Smile میرم توی بالش جیغ میزنم و مثل شما مشت میزنم... چون چند بار زدم به میز و اینها، دستم داشت می شکست...


آره خدایی همسرم روزی 2-3 ساعت می بردش بیرون... که من یه نفسی بکشم... یعنی تفریح من اینه که این بچه خونه نباشه... اینقد فلک زده شدم... تازههههه اون میره بیرون یا میخوابه، شیفت دوم من شروع میشه که پروژه هام رو انجام بدم یا روی تزم کار کنم... جدیدا باید مقاله رو هم رسیدگی کنم که بتونم دفاع کنم...
یه وقتا تعجب می کنم که چه حماقت بزرگی به خرج دادم که بچه دار شدم.................................. چه فکری می کردم آخه........................
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Mari90، miss shin، nona، آیسان ۹۶، خانم فسقلی، شبنم، شماره مجازی تیندر
پاسخ
#23
واقعا رز باهات موافقم به نظر من بچه دار شدن بزرگترین ظلم در حق ی زن حتی بارداری و دوسال شیردهی هم ظلم بزرگی به بدنه میدونم شاید خیلی حرفم درست نباشه اما در مورد من اینجوریه روح و سلامت جسمم با ی بچه نابود شد نمیتونم کسایی که چند بچه پشت هم میارن رو درک کنم واقعا شایدم من چون هیچ کمکی و حامی نداشتم اینقدر اذیت شدم میدونی کروناهم بزرگترین ضربه ایی بود که تو این مدت بهم وارد شود پسرمن اصلا نمیدونه پارک چیه فامیل چیه دوست چیه پاساژ کجاس خرید چیه من اخرین سفر و خرید و خوشگزونیم مربوط به قبل بارداریمه میدونم سخت گیرانس اما بنا به شرایطی مجبور به تحمل این شرایطم فکر کنم منو پسرم شش ماهی هست که حتی رنگ اسمونم ندیدیم ای بابا کاش همه چیز گفتنی بود من فقط میدونم با بچه دار شدن هم در حق خودمون ظلم میشه هم طفل معصومی که به دنیا میا من مطمئنم کسی که جمله های بهشت زیر پای مادران و امثالش رو گفته ی مرد بوده .تا مادر نشی نمیفهمی ،هر زنی لایق مادری نیست،زایمان طبیعی گناهاتو میریزه،هیچ شیری بهتر از مادر نیست و....تمام این جمله ها رو ساختن تا دخترا رو تو بند مادری بکنن که صداشون درنیاد چون میدونستن زنان اگاه میتونن همه چیزو تغیر بدن...ببخشید که پراکنده و سیاه نوشتم اما واقعا دلم پر بود
امیدوارم خدا صبری بهمون بده که بتونیم صبور تر باشیم..
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Mari90، nona، Rose، خانم فسقلی، شبنم، شماره مجازی تیندر
پاسخ
#24
میس شین جان من هم شدیدا موافق حرفاتم عزیزم
در یک جبهه ایم...
امیدوارم که زنان مجبور به انتخاب چیزی نشن، یکیش همین بارداری و بچه داری و...
و حق و حقوق زن در مورد ازدواج و بچه یکککککککک کمممممممممممممم بهش داده بشه و این نبرد نابرابر یکم متعادل شه...
واقعا با یه بچه حتی اگر مرد همراهی کنه، واقعا حددداقل حداااااقل نصف مدت رو ما با بچه تنهاییم، 3.4 زمان رو همراه با پدر هستیم... دیگه یه پدری خیلییییییییی همراهی کنه، همون مثل همسر من روزی 2-3 ساعت وقت بذاره... همون میشه 1.8 روز... همه ی وظایف با مادر، همه ی حقوق با پدر................ واقعا آدم رو خسته می کنه... ولی خب در این وضعیت اینا آرزویی بیش نیست... فقط امیدوارم دخترامون آگاه بشن... به هر کسی افتخار پدر شدن ندن... خودشون رو بدون دلیل قطعی درگیر بچه نکنن که از همه چیزشون می مونن...

بله بهشت زیر پای مادران است و اینها هم کشکه همش... بهشت رو گذاشتن زیر پای مادر بدبخت و حوری بازی رو گذاشتن برای پدر... این حرفا یه سری جملات بچگانه برای تحت سلطه درآوردن زنان هست از نظر من...
دین از 3 طریق خودش رو توی جامعه حفظ می کنه، زنان، روستاییان و روحانیون... اینا می دونن روحانی که پشتشونه چون نونش بنده... روستایی هم که حتی اگه بخواد دسترسی به کتب و اینها نداره و خودشون درگیر سنتهای متعصبانه شون هستن که نمیذارن کسی زیاد اوج بگیره... می مونه زنان که الان برای همینه که چماغ بالای سر زنان هست و میخوان حتی شده با جمع کردن لوازم پیشگیری، زنان رو مشغول بچه های سالم تاااااا ناقص، بیمار، معلول و عقب مانده کنن... چون می دونن زن که آگاه بشه همه ی معادلات رو عوض می کنه...
کدوم زنی می تونه دوتا بچه رو باهم بغل کنه و حتی یه خرید معمولی روزانه ش رو بکنه؟ چه برسه وقت پیدا کنه مثلا یه مطالعه ای کنه یا در فضای مجازی آگاه سازی انجام بده و... حتی یکیش هم سخته و کمک لازمه چه برسه بیشتر...
ولی این بهشت و اینا رو میگن و زن رو توی خونه زندانی می کنن و هیچ احترام و حقی هم برای مادر قائل نیستن... فقطم میگن بزایید... نه مهد حسابی داریم که از نوزادی مثلا بشه بچه رو گذاشت... نه پرستار حرفه ای داریم... نه شرایط برای بیرون رفتن مادر و مادرباردار فراهمه... رسما مادر برای من شده مساوی با زندانی............... به خدا که انصاف نیست... باید خانمها این حرفای ما رو بشنون تا هوشمندانه تصمیم بگیرن...
خانم فسقلی دیروز لیست کاراش رو گذاشته بود... حیرت کردم... که اینهمه کار ریز و درشت آدم انجام میده ولی به چشم نمیاد... اینهمه سلامتمون رو توی خونه میذاریم بدون کمکی چیزی، اصلا توی جامعه مادر خانه دار رو جایی حساب نمی کنن... با اینکه به عنوان کسی که قبل از بچه توی جامعه بوده، توی دانشگاه تدریس می کرده، سالها دانشجو بوده و هست، پروژه می گرفته... کار دانشجویی داشته و کلا سرم همیشه گرم بوده، میگم مادری که میشینه بچه ش رو بزرگ می کنه بخصوص به دلیل اینکه کمکی نداره، واقعا واقعا کار خیلییییی سختی رو داره انجام میده... بعنوان کسی که رشته ش مرتبط با معدنه، از کار توی معدن سخت تره... از اینکه با 30 کیلو بار 30 کیلومتر توی روز راه بری سخت تره... اون رو آخرش لذتم می بری، اما بچه فقط اعصابت رو خرد می کنه...
به خدا من هیچ لذتی نمی برم... الکی میگن با خنده ی بچه یادت میره و ال و بل... اصلا اینطور نیست... مگه میشه آدم یادش بره ده دقیقه پیش همین بچه داشت زمین رو به آسمون می دوخت و اعصابت رو واقعا پوکوند؟

دخترایی که آتنا و آرتمیسشون بالاست تو رو خدا با دقت بالاتری مادر شدن رو انتخاب کنید... ما دیگه دستمون بسته اس... ولی شما که می تونید حتما عاقلانه و هوشمندانه و با سنجیدن همه ی جوانب در نظر بگیرید... از اینکه ممکنه بچه تون تا 1 سال (کم و زیاد داره ولی حذف نمیشه)، ممکنه هر یه ربع تا نیم ساعت بیدار شه و گریهههههههههه و گریههههههههههههه و گریهههههههههههههه... تا سنین بالاتر که مال 2-3 سالگی همین لجبازی و استقلال و اینها رو داره...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Mari90، nona، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر
پاسخ
#25
پيشنهاد ميدم پيج نيا نو مال خانم الهه اقايي هست فالو كنيد مطالب خيلي مفيدي ميذاري كارگاه كه ميذاره عاليه
كتاب از بچه ها شنيدن به بچه ها گفتن عاليه
كتاب كودك يك پارچه مغز
همين طور فايل صوتي دكتر هولاكويي تربيت از قبل تولد تا ٣سالگي و سن ها بالاتر

https://www.instagram.com/naslenokids/

https://www.instagram.com/dr.kianersi/
پيج خانم دكتر كيان ارثي
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • youtab
پاسخ
#26
وای خدا دغدغه من الان از شیر گرفتنه
چند روز پیش اومد طرفم یقه رو داد پایین خیلی آروم گفتم نه مامان جان دیگه از این به بعد شیر کمتر میخوری ، هر چی بزرگ تر میشی شیر هم کمتر میشه
یه گرررررریه ای کرد انگار کل حرفمو متوجه شد اشک میریختا
اطرافم هر کی منو میبینه میگه بگیر خودتو راحت کن ولی نمیتونم خودم بیشتر وابسته ام

فعلا که برنامه ام واسه اردیبهشته ۲۰ ماهش میشه
منتظرم نونا بگیره ازش تقلب کنم
پسر ۱۹ ماه ❤
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Bonsai، nona
پاسخ
#27
نه ترگل و ندا جان دو‌سال نمیشه اولا دکتراش مخالفن بخاطر بحث غذا بعدم برای دومی یکم باید به خودم برسم از نظر بدنی من اخر ایفند میگیرم ایشالا که میشه ۲۱ ماه تمام

احتمالا هم خیلی سخت باشه برام به شدت وابسته ام

برام کمر نمونده اخه نشسته ایستاده
باسن بالا سر پایین، دمر، در حال پیچ و تاب، بالانس تو هر حالتی جز حالت استاندارد شیر میخوره قشنگ احساس میکنم فنون کشتی رو داره اجرا میکنه فداش بشم الهی
اااااه یادآوری شد دلم خواست برم بغلش کنم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Targol
پاسخ
#28
اره بخاطر پست مری جان بود اون روز گریمم گرفت سر از شیر گرفتنش
ولی هرجورحساب کردم دیدم اگه دو سال کامل بدم عمرا بشه از شیر بگیرمش باباش تا ۴ سالگی شیر خورده ! کافیه تو این مورد بهباباش بکشه

ترگل بریکلا هنوز شیرتو میدی؟ میرسه به هر دو؟ یکی از دخترا اخه یادمه خیلی اهل شیر نبوذ
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Mari90، Targol
پاسخ
#29
نونا یه دخترم که از دو ماهگی دیگه شیرمو نخورد اصلا. فقط شیر خشک خورد. یکیشون الان تقریبا سه وعده در روز میخوره. یک بار هم شب که دیشب ۳ بار خورد انقد لجباز و بداخلاق شده بود. از ترس درد پاش هم اصلا غلت نمیزد. همش گریه و بدخلقی..
امروز بهش گفتم بیا با هم راه بریم و از زیر بغلش گرفتم تا بالاخره اعتماد کرد که پاش درد خاصی نداره و میتونه راه بره. ولی گاهی با نوک پا راه میره. فکر کنم انشالله بخش سختش گذشته.

الهی بگردم تو چقد احساساتی هستی. گریه‌ات گرفت که میخوای از شیر بگیریش. دختر منم خودشو میچرخونه میندازه بغلم تو پوزیشن شیر خوردن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، nona
پاسخ
#30
الهی خوبه سه بار ترگل بریکلا به مدیریتت کنترل کردی Smile فداشون بشم عاشق پوزیشن قرار گرفتنشونم

خدا رحم کنه فردا به من دخترم سر واکسن همیشه برنامه داره
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Targol
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان