۱۴۰۲/۸/۵، ۰۴:۰۳ صبح
من بی حسی رو انتخاب کرده بودم عزیزم، برام مهم بود تولد دخترم رو ببینم
تو بارداری خاطره های بقیه رو که می خوندم میگفتن یک بار آمپول بی حسی وارد شده بعد پاها شروع به داغ شدن کردن و دیگه نتونستن تکونشون بدن
منم به همین خیال بودم ولی از همون اول اتفاق های متفاوت افتاد و این باعث شد استرس بدی بگیرم
اولش که دکتر چهار پنج بار آمپول رو وارد کمرم کرد، میگفت کمرت خیلی سفته و سوزن درست وارد نمیشه نمیدونم شاید به خاطر ورزشایی بوده که انجام میدادم، خداییش دردش نسبت به آنژیوکت هیچ بود ولی نگرانیم از اینجا شروع شد
بعد سریع خوابوندنم و دکتر گفت پاهات دارن داغ میشن و من گفتم نه! یه مقدار صبر کردن و من داغی حس نکردم.
اینجا شک دوم بهم وارد شد.
بهم گفتن اگه میتونی پاتو تکون بده و من خیلی قشنگ پامو آوردم بالا! اینجا شک سوم بود. میترسیدم قبل از بی حس شدن شکمم رو ببرن به خاطر همین تا آخر عمل داشتم پاهامو بالا میاوردم.
دکترا چند دقیقه صبر کردن و بعد عمل رو شروع کردن. الکی میگفتن دارن شکمم رو شست و شو میدن، من همه چیز رو حس میکردم ولی درد نداشتم. با این وجود هی پاهامو میاوردم بالا! هی میگفتن باشه بابا فهمیدیم میتونی پاتو تکون بدی بسه دیگه ولی من کار خودمو میکردم
خلاصه در نهایت به خاطر ورود چندباره ی سوزن بی حسی و تکون دادن زیاد پاهام عوارض بی حسی اومدن سراغم و خودش بعد از دو هفته کامل خوب شد.
در کل فکر نکن عملش چیز ترسناکیه. من فوق العاده ترسو هستم تا این حد که وقتی به دکترم گفتم بی حسی می خوام خیلی تعجب کرد، اگر با خاطرات بقیه گمراه نشده بودم خیلی راحت برام می گذشت
به نظرم اینقدر که آنژیوکت درد داره بقیه عمل نداره
تو بارداری خاطره های بقیه رو که می خوندم میگفتن یک بار آمپول بی حسی وارد شده بعد پاها شروع به داغ شدن کردن و دیگه نتونستن تکونشون بدن
منم به همین خیال بودم ولی از همون اول اتفاق های متفاوت افتاد و این باعث شد استرس بدی بگیرم
اولش که دکتر چهار پنج بار آمپول رو وارد کمرم کرد، میگفت کمرت خیلی سفته و سوزن درست وارد نمیشه نمیدونم شاید به خاطر ورزشایی بوده که انجام میدادم، خداییش دردش نسبت به آنژیوکت هیچ بود ولی نگرانیم از اینجا شروع شد
بعد سریع خوابوندنم و دکتر گفت پاهات دارن داغ میشن و من گفتم نه! یه مقدار صبر کردن و من داغی حس نکردم.
اینجا شک دوم بهم وارد شد.
بهم گفتن اگه میتونی پاتو تکون بده و من خیلی قشنگ پامو آوردم بالا! اینجا شک سوم بود. میترسیدم قبل از بی حس شدن شکمم رو ببرن به خاطر همین تا آخر عمل داشتم پاهامو بالا میاوردم.
دکترا چند دقیقه صبر کردن و بعد عمل رو شروع کردن. الکی میگفتن دارن شکمم رو شست و شو میدن، من همه چیز رو حس میکردم ولی درد نداشتم. با این وجود هی پاهامو میاوردم بالا! هی میگفتن باشه بابا فهمیدیم میتونی پاتو تکون بدی بسه دیگه ولی من کار خودمو میکردم

خلاصه در نهایت به خاطر ورود چندباره ی سوزن بی حسی و تکون دادن زیاد پاهام عوارض بی حسی اومدن سراغم و خودش بعد از دو هفته کامل خوب شد.
در کل فکر نکن عملش چیز ترسناکیه. من فوق العاده ترسو هستم تا این حد که وقتی به دکترم گفتم بی حسی می خوام خیلی تعجب کرد، اگر با خاطرات بقیه گمراه نشده بودم خیلی راحت برام می گذشت
به نظرم اینقدر که آنژیوکت درد داره بقیه عمل نداره
