ارسالها: 364
موضوعها: 0
تشکر Received:
639 in 284 posts
تشکر Given: 294
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
641
تینا من هم خیییلی احساس تنهایی و ناکافی بودن میکنم. کاش این جا مثل قبل فعال بود که می تونستیم حداقل اینجا باهم حرف بزنیم...
بعد از کلی وقت پسوردم رو پیدا کردم که برم پیام های سال های قبل بچه هارو بخونم بلکه شاید ببینم بقیه هم مشکلات من رو داشتن و یکم آروم بگیرم....
ارسالها: 709
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,395 in 500 posts
تشکر Given: 1,956
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,661
اره واقعا کاش بودن بچه ها
دیگه خیلی سوت و کور شده
من جدیدا حس میکنم هیچ جا نمیتونم برم
چون خوابش بهم بریزه پوستم کنده میشه
خیلی دوست دارم به روال قبل برگردم
ارسالها: 364
موضوعها: 0
تشکر Received:
639 in 284 posts
تشکر Given: 294
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
641
تینا شیر خودتو میدی؟
آره خوابشون خیلی دردسره. هرچی هم بزرگتر میشن بدتر میشن.
من مشاوره خواب هم گرفتم ولی فایده ای نداشت.
ارسالها: 709
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,395 in 500 posts
تشکر Given: 1,956
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,661
اره شیر خودمو میدم
ولی به نظرم شیر خودمو دادم دردسرش بیشتره نمیتونم کلا جایی برم باید همیشه پیشش باشم شیشه هم نمیگیره
از همون اولش پرستارا بهم یاد دادن بچه هم خوب مک میزد زخم هم چیز خاصی نشد یه سینم نوک نداشت اون زخم شد یکم
فقط روز سوم چهارم انگار اع*تص*اب شیر کرده بود کلا خواب بود بیدارم نمیشد سینم سفت شده بود بعدش خوب شد
شیردهی برام سخت نبود بیشتر خوابوندنش سخته برام
زیر سینه عادت کرده
کارگاه خواب مستقل هم گرفتم ولی اصلا نشد
میگفت دستت و بزار رو سینه بچه تا بخوابه نمیشه که
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تشکر Received:
0 in 0 posts
تشکر Given: 1
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۳
اعتبار:
0
تیناجون به سلامتی
کوچولو الان چند ماهشه؟ راستی اسم دکتر و بیمارستان رو میگی؟ راضی بودی؟ همین که شیر خودت رو میدی خیلی کار مهمی کردی
ارسالها: 709
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,395 in 500 posts
تشکر Given: 1,956
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,661
مرسی شبنم جون پسرم الان ۲ماه و نیم
من مرکز ناباروری مام میرفتم تحت نظر دکتر زندی
بیمارستان هم آرمان بودم سمت خیابون سئول که خیلی راضی بودم تو نت خیلی بد گفته بودن ولی من از همه چیش راضی بودم
اره خداروشکر شیردهی برام راحت بود بچه هم خوب میگرفت منم از همون اول که از اتاق عمل اومدم کمپرس اب گرم گزاشتم قشنگ شیرم اومد
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Shabnam1403
ارسالها: 364
موضوعها: 0
تشکر Received:
639 in 284 posts
تشکر Given: 294
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
641
خداروشکر تینا که مشکلی نداشتی. همین که پرستارا از اول شیردهی رو درست یادت دادن خیلی کمک بزرگی بوده.
من خیلی اذیت شدم. روز شماری می کنم دخترم یک ساله بشه و شیر خودم رو قطع کنم.
ما برای خواب شب قرار گذاشتیم که اول شوهرم تلاش کنه دخترم رو بخوابونه و فقط وقتی موفق نشد من وارد عمل بشم. به خاطر همین سختی خوابوندن بینمون تقسیم شده. هدفم هم این بود که دخترم زیاد بهم وابسته نشه و با روش های مختلف بتونه بخوابه.
ارسالها: 709
موضوعها: 0
تشکر Received:
2,395 in 500 posts
تشکر Given: 1,956
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
2,661
عه من فکر کردم شیرخشک میدی
منم دوست ندارم بیشتر از یکسال شیر بدم
خواب مستقل و دارین کار میکنین؟
من الان هر چندوقت یه بار رو پا میخوابونم که خداروشکر بدون سینه خوابیده
ولی دوست دارم مستقل بخوابه
ارسالها: 364
موضوعها: 0
تشکر Received:
639 in 284 posts
تشکر Given: 294
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
641
تینا هردوش رو میدم
خواب مستقل هم تحمل گریه هاشو ندارم. فعلا دارم سعی میکنم توی بغل نخوابه. هروقت موفق شدم میرم دنبال قدمبعدی.
تازه من هنوز شیر شب رو هم نتونستم قطع کنم.
کاش از همون نوزادی که برای شیر شب خیلی بیدار نمیشد عادتش میدادم به نخوردن.