ارسالها: 1,458
موضوعها: 0
تشکر Received:
7,277 in 1,312 posts
تشکر Given: 5,338
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
7,886
رز من و خواهرم هم پشت هم هستیم. فاصله سنیمون هم کمتره. من 16 ماه بزرگترم.
من شیرخشکی بودم. به اون مامانم شیر داره
البته برعکس، مامان من بسیااااار حواسش به غذاش هست. میگه تو بارداری هر روز یه کاسه بزرگ شیره انگور و کره میخورده.
در مورد بحث جسمانی جفتمون مثل هم هستیم. دندونامون هم ژنتیکی خوبه. کلا خانواده بابام جنس دندونای خیلی خوبی دارن. به جز اینکه خواهرم از بچگی معدش ناراحت بود. هنوز هم رفلاکس معده داره و فقط شیر بدون لاکتوز میخوره و...
تو این بحث فاصله بین دو فرزند به نظرم تو مادرایی که سن پایین ازدواج و زایمان میکنن راحت تر قابل اجراس. ما که تو سن بالا هستیم(حداقل برای اولین زایمان) شاید انقد دستمون باز نباشه.
البته من شرایطم فرق داره و بعد از عید برم پیش دکترم شاید بحث فریز رو مطرح کنم باهاش.
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
بله کژال جان درسته، البته سن پایین هم آسیب های خودش رو داره که پشت سر هم بچه بیارن...
کلا آسیب بچه دار شدن خیلی زیاده و کمتر جایی ازش صحبت میشه...
بله درسته دقیقا هر کس باید به شرایط شخصیش دقت کنه، من چون بیشتر از جنبه ی منفی به دومی نگاه می کنم و اصلا دنبالش نیستم، بیشتر هم اطلاعاتی در مورد آسیب های فاصله ی کم دارم نه مزایاش مثل همین گزینه ی سن مادر، کیفیت تخمک، سن باروری، اعصاب مادر ووو... تا انتخاب خودم رو تایید کنم و دلم نسوزه

مسلما کسی که چند تا بچه بخواد باید چندین عامل رو مدنظر قرار بده و تصمیم بگیره...
آره ما دوتامون بیشتر شیرخشک خوردیم چون اگه درست یادم باشه، مامانم سر ۱۰ روز میگفت برگشته بود سر کار!!!! و اعصابش سر دومی خیلی دیگه خرد هم بوده... و اصلا هم خبری از رسیدگی و اینها نبوده البته مامان بزرگم با ما زندگی می کرد و در حقیقت او ما رو بزرگ کرده بود، ولی بالاخره رسیدگی مادر به جسم و روح خودش توی کیفیت فرزندپروری و وضعیت جسمانیشون موثره دیگه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 3,962
موضوعها: 0
تشکر Received:
9,992 in 2,583 posts
تشکر Given: 21,346
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,818
بچه ها من پسرم دیروز واکسنش رو زدیم تاهمین الان رسما سرویس شدم...یه کم میخوابه،کم غذا یا شیر میخوره...یبوستش هم خوب نشد بااینکه گلابی هم بهش میدم،مقعدش رو هم چرب میکنم
فاطمه هستم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received:
30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
15 یا ۶ ماه مواقع ضروری بعد از زایمان اول، اقدام کنی برای دومی
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۰۶:۰۸ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۲/۲۷، ۰۶:۳۵ عصر، توسط Rose.)
شیدا جان، البته سپردن بچه دست کسی که خودش بچه اس، اصلا توصیه نمیشه و صد درصد آسیب هایی داره چه برای بزرگه که بار اضافی روی دوشش میذاره و از دنیای خودش دورش می کنه... نگهداری اصولی از بچه گاها حتی برای مادر هم طاقت فرساست، چه برسه بچه... و کلا آسیب های زیادی داره و خودش منشاء چندین تله ی روانی در بزرگسالیه...
چه برای کوچیکه که ممکنه براحتی عزت نفسش آسیب ببینه یا جیما آسیب ببینه و... من حتی مواردی خوندم که بچه رو سپردن به خاله یا عمه ی بالغ و بالای ۱۸ سال و رفتن بیرون و اون عمه بچه رو ول کرده روی مبل و بچه افتاده چشماش کج شده تازه به مادره هم نگفته، بچه رو داغ کرده، بچه رو هل داده بچه از پشت خورده زمین وووو... کلا یه لحظه نباید روی کمک آدمی که بچه نداره یا بخصوص خودش کودک یا نوجوان هست، حساب کرد...
تنها خرید رفتن و بیرون رفتن و اینها حداقل یکی رو میخواد که خودش بچه بزرگ کرده باشه و بدون اجبار بچه مون رو نگهداره، یا مراقب کودک، یا پرستار حرفه ای کودک... غیر از این واقعا باید حساب کنیم که توی ۳-۴ سال اول اگه همچین گمکهایی نداریم، تا وقتی که بچه یا بچه هامون برن مهد، ما فقط خودمون رو داریم و خدا و شاید کمی هم همسر...
اینکه میگن بچه کمک می کنه مثلا در این حد که بیاد باهاش جلوی چشم ما بازی کنه، یا مثلا برای آدم آب بیاره یا چیزی دست مادر بده یا مثلا برای بچه شعر بخونه یا داستان بگه یا عروسک بازی کنه... یا اصلا اینکه جایی بمونه یا مثلا مهد و مدرسه بره واقعا مادر یه نفسی می کشه... اما مثلا بچه دو ساله رو شاید راحت نشه جایی سپرد چون هنوز زبون باز نکرده...
که برای بچه ی اول، این بار روی دوش مراقب اصلیه، ولی دو تا که بشن ممکنه اولی دوست داشته باشه که همکاری کنه، ممکن هم هست دوست نداشته باشه... اجبار نمیشه کرد... ولی کوچیک که باشن بحث خطرات، احساس نادیده گرفته شدن و بقیه ی آسیب ها هم به کمک نداشتن و درک نکردنه اضافه میشه (من الان همینجوریش نمی تونم جلوی جیغ پسرمو بگیرم چه برسه که مثلا دومی رو آورده بودم و خواب بود و میخواست که بیدارش کنه...)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
ارسالها: 5,223
موضوعها: 278
تشکر Received:
22,296 in 4,717 posts
تشکر Given: 14,824
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,870
سلام مامانای قوی و خوشگل سایت
این هم تاپیک جدید:
http://khanumha.com/showthread.php?tid=472
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• شماره مجازی تیندر