۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۱:۴۷ عصر
نورا بانو از زبان شناس راضی هستی؟
چالش 70 روز تلاش تا عید 1402
|
۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۱:۴۷ عصر
نورا بانو از زبان شناس راضی هستی؟
۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۱:۵۴ عصر
برای منی که نه میتونم جایی برم نه خودم بشینم بخونم خوبه بد نیست
برای من خوبه راضیم البته چون سطح من مبتدی هست شاید راضی هستم میتونی نصب کنی ازت ازمون میگیره تعیین سطح میشی اشتراک نخر قسمتهای مختلف رو ببین و بررسی کن به دردت خورد و نیاز داشتی اشتراک بخر
۱۴۰۱/۱۱/۱۲، ۰۲:۱۸ عصر
من دیروز ب بدبختی ۷۰ صفحه کامپیوتر مرور کردم
مهمون داشتم آخر شبم ۵۰ تا تست تخصصی زدم و ۵۰ تای قبلو مرور کردم
دخترم ۱۸ماهه شد
![]()
۱۴۰۱/۱۱/۱۶، ۰۳:۴۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۱۱/۱۶، ۰۴:۰۶ عصر، توسط atefehjjjjjjj.)
و من همچنان دارم ادامه میدم
دو شب کم خوندم و امشب دیگه باید تست بزنم نورا جون کجایی؟ یادمه یبار رز گفت عاشق چالشه کاش واسه منم چالش میذاشت و میگفت چجوریه؟ من تو درس خوندن گاهی تندم گاهی کند
دخترم ۱۸ماهه شد
![]()
۱۴۰۱/۱۱/۱۶، ۰۵:۰۸ عصر
عاطفه هستم ولی خسته م خخخخ
کلا رد دادم روزهای آخر سال خیلی فشرده س برنامه ها مخصوصا برای منی که با یه بچه تازه شروع بکار کرده احتمالا برای نرم افزار برم آموزشگاه اینجوری نمیشه واقعا
۱۴۰۱/۱۱/۱۷، ۰۴:۲۶ صبح
امشب ۴۰ تا تست تخصصی زدم
۵۰ صفحه کامپیوتر مرور ردم بشدت استرس دارم و عقبم نمیرسم همه رو بخونم یا به حافظه بسپارم فقط دارم میخونم و میگم خدایا ب تو پناه میبرم دم عیده و هم خونه تکونی در انتظارمه هم آستری اسباب کشی یکیشون بالاخره باید انجام بشه کاش دعام کنین
دخترم ۱۸ماهه شد
![]()
عاطفه اینقدر استرس نداشته باش...
من پسرم هم سن دخترت بود، فقط زنده می موندم... تا وقتی نرفت مهد نتونستم هیچچچچ کاری کنم... فقط بچه داری می کردم... آزمونت کی هست؟
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۱/۱۱/۱۷، ۱۲:۰۸ عصر
حالا من ایده هایی که به ذهنم میرسه رو میگم، ببین کدومو می تونی اجرا کنی...
اولا یادت باشه که با روزی 50 ص روخونی، به جایی نمیرسی و فقط خودت و خانواده ت رو اذیت می کنی... قبولی نیاز به تمرکز عمیق داره (غرق شدگی...) یعنی باید بتونی که یه مدتی رو مثلا روزی 7-8 ساعت عمیقا وقت بذاری... و یه پوئن خیلییییی مثبتت، نزدیک بودن خانواده ی همسرت و کمکی داشتنه... این راهکارها به ذهنم میاد: اولا که از خانواده ت کمک بگیر، بگو که مثلا برات غذاهای آماده درست کنن مثلا مایه ماکارونی که باهاش هم ماکارونی درست کنی، هم استانبولی هم پلو مخلوط، هم مثلا یه تخم مرغ بزنی بشه املت هم مثلا با نون بتونید بخورید وووو... یا مثلا پیاز سرخ شده، صیفی جات خرد شده یا کنسرو شده... اینا همه سرعت آدم رو توی آشپزی می برن بالا... غذاهات رو دو وعده ای یا دو روزه درست کن یا هوشمندانه ترکیبات رو درست کن... که مثلا این وعده یه چیزی باشه، وعده ی بعد هم با 10 مین وقت یه غذای جدید بشه... سعی کن برای هر روز از قبل برنامه داشته باشی که چی می خوای درست کنی ووو... یعنی مثلا فردا خورش فلان، باید گوشت رو دربیاری و مزه دار کنی، بعد صبح که بیدار شدی، همه رو باهم بذار بپزه... نترس هیچی نمیشه... حالا یکم گوشت وابره یا نخود همچین مهم نیست.. مهم هدفه... تا آخر عمر وقت داریم غذای خوشمزه درست کنیم... اگر هم هنوز خانواده ی همسرت برات غذا درست می کنن و می خورید که خب بحث خرید و اماده سازی و پخت حذف میشه و باید این زمان رو به مطالعه ات اضافه کنی... یعنی تا ظهر، شما یه 4-5 ساعت از درس های سخت رو، عمیق مطالعه کرده باشی... وقتی دخترت بیداره همراه باهاش کارهای خونه رو بکن... وقتی خوابید شما تست بزن (که نیاز به عمیق شدن طولانی مدت نداره) سعی کن اگه اتاق دخترت نور می خوره، پنجره ها رو فویل آلومینیوم نازک بگیری و آب باشی روی پنجره و فویل بچسبونی... من پسرم آفتاب که در میومد، بیدار میشد، با این کار قشنگ تا 7-8 می کشونم خوابش رو... حتما سعی کن پارت اول مطالعه ت قبل از بیدار شدن دخترت باشه (صبح تمرکز بالا و خستگی پایینه و چون توسط بچه بیدار نشدی خودش شادی آوره ![]() دیگه اینکه دخترت بیدار شد، مثلا یه صبحونه که بهش میدی و یکم بازی می کنی، بچه رو بفرستی جایی (مثلا خونه ی م.ش) و خودت مجدد برگردی سر درست که تا خسته نشدی، بتونی یکم درستو بخونی... بعد هم که بچه میاد، نهار می خوره و می خوابه، شما می تونی درس بخونی یا بخوابی (توصیه ی من درسه که شب بتونی زود بخوابی که صبحای زود هم پاشی)... و بیدار که شد باهم کارهای خونه رو بکنید و حتما بازی توی ذهنت باشه که بچه رو سرگرم کنی و باندینگتون رو داشته باشید... عصر هم با باباش بفرست بیرون و درس هایی که کمتر نیاز به تمرکز دارن رو بخون و شام هم زود بخورید و زود بخوابید... این مواردی که گفتم قرار نیست که مادام العمر باشه، شما قراره ازش استفاده کنی که یه تغییر در سطح زندگیت بدی... باید حواست باشه که بهانه می خوای یا نتیجه... نمی تونی دوتاش رو داشته باشی... درباره ی جابجایی یا خونه تکونی... به نظرم تا موقع آزمون، سعی کن که توی همین خونه باشید اگه واقعا می خوای که به هدفت برسی، خبری از مهمونی بازی و اینا نباید باشه... حاشیه ها رو از زندگیت حذف کن... یعنی برای عید، مثلا بگید رفتید مسافرت و کلا در خونه رو باز نکنید... در این حد منظورمه... پس نیازی هم به خونه تکونی نداری... تا آخر عمر وقت داری خونه رو بشوری و بسابی ![]() ![]() بعد که آزمون رو دادی، برید خونه ی جدید و تمیز کنید و اسباب کشی کنید... من فکر کنم 1 هفته وقت گذاشتن خوبه... من خودم تا حالا 4 بار اسباب کشی کردم که یه بارش تقریبا نصف بیشتر لوازمم رو بردم شهرستان... کلش توی 2-3 روز جمع میشد... تازه اینی که نصف لوازم رو بردم شهرستان، خونه ی جدید رو هم خودمون رنگ کردیم... تمام کابینتا و اینا رو درآوردیم و شستیم و برچسب زدیم وووو... اسباب کشی اونقدر ترس نداره (البته اگه لوازمت ساده باشه... اگه خاص یا گرون باشن، خب حتما هزینه و زمان بیشتری میخوان...) به نظرم اینجوری می تونی یه سر و سامونی به زندگیت بدی...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۱/۱۱/۱۷، ۰۳:۱۶ عصر
نکاتی که رز گفت عالیه
منم یه نکته اضافه کنم: عاطفه اگر نزدیک خونتون سالن مطالعه هست حتما برو اونجا بخون خونه شما در رفت و آمده م ش پ ش خ ش همه هی ممکنه بیان تو هم روت نمیشه که بگی دارم درس میخونم بعدش هی حرص میخوری اگر صبح بتونی ۵ ساعت بری کتابخونه به کوب درس بخونی، عالیه بعد هم که اومدی کارای خونه و بچه و شوهر و استراحت دوباره صبح پاشو برو کتابخونه والا ۵ ساعت با کیفیت درس بخونی بهتر از یک ساعت یک ساعت. حتی اگر یه مسیر با تاکسی بری هم بازم خوبه، به پیشنهادم فکر کن
۱۴۰۱/۱۱/۱۸، ۰۴:۱۸ صبح
رز و ماری عزیز
ممنونم ک وقت گذاشتین برام رز گلم ما ناهار خونه مادرشوهرم هستیم ولی خب من نمیتونم بچمو بفرستم اونجا و خودم بگم درس دارم یا هرچی میخوام بگم تو این مورد تنهاترین هستم شبا وقتی دخترم میخوابه میخونم تا ساعت ۲ بعد میخوابم صبح ساعت ۸ میخونم تا ۱۰ ک دخترم بیدار بشه مادرشوهرم چون کار داره و ناهارشو میزاره و الانم خونه تکونی داره نمیتونم قبل ناهار بچمو بفرستم تا ۲ با بچم تنهام و سرگرمی میکنم اونموقع هم شوهرم و خواهرشوهر از سرکار میان ک خسته هستن نمیتونم بسپرم بهشون میام خونمون و بچمو میخوابونم بدبختی اینه ک کلا رو پا میخوابه ظهرا بزاری پایین بیداره دیگه منم خوابم میگیره اینجوری چرت میزنم راستش روم نمیشه بچمو اونجا بزارم و بیام پایین هر لحظه هستم خودمم واسه این خیییییییلی اذیتم از طرفی اگر بزارم اونجا کلا با گوشی بچمو سرگرم میکنن یا غذای مضر میدن بهش مث چایی ک نباید بخوره ماری جون من اصصصلا نمیتونم از خونه بزنم بیرون با بچه ۱ ساله میخوام برم دندون پزشکی هی نمیشه چون بشدت وابسته من و شیره وگرنه خیییییییلی دوس دارم کتابخونه رو باید ی فکر اساسی کنم یا بزارم واسه سال آینده یا حداکثر تلاشمو بکنم الانم بچم شدت شیطون شده و مراقبت لازمه شانسی ک دارم چون دوسال پیش خوندم بیشتر درسامو تقریبا بلدم ولی واقعا تمرکز روزای قبل بچمو ندارم آزمون احتمالا اردیبهشت ماهه بچمو هرررر کی بیاد نگه داره من استرسشو دارم و روم نمیشه مدام فکرم پیشش مگر اینکه بخوابه ی کتاب دست بگیرم امروز ۱۰۰ تا تست تخصصی رو اونایی ک بلد بودمو حل کردم و اونایی ک بلد نبودم علامت زدم ک برم دنبال راه خلشون نمیدونم اینجور وقتا از چی و کی کمک بگیرم کلا گیج شدم بچه ها بنظرتون برای زبان چیکار کنم ؟ کامپیوترم خب اول باید بخونم متوجه بشم بعد برم سراغ تست زدن من ایندفعه برای زبان حسابی خوندم و ۳۶ درصد تونستم بزنم اینبار هنوز سراغش نرفتم خیلی دوس دارم ۵۰ درصد بزنم
دخترم ۱۸ماهه شد
![]() |