فکر کنم بارداری من جز بارداری های سخت دسته بندی میشه که اینجوری فکر میکنم
الان حدود یک ماه هست که در کل دو سه بار تونستم بیشتر از 4 ساعت در روز بخوابم، هرشب نزدیک 3 ساعت حداکثر می خوابم بعد از سه ساعت هم با حس خفگی از خواب میپرم، تا طلوع آفتاب تو تاریکی میشینم تا زمان رفتن به سر کار برسه. اینجا هم که هنوز به کسی چیزی نگفتم همش باید خودمو سرحال نشون بدم. تهوع هم که 4 ماه اول وحشتناااک بود...
خلاصه که من دارم روزهارو به امید راحت تر بودن بچه داری سپری میکنم... اگه سخت شد میدمش به باباش با کمک شیرخشک بزرگش کنه
الان یادم اومد که من آلرژی شدید دارم خودم
دیوارامون هم از جنس کاغذه...
حرف زدن عادیمون میره خونه ی همسایه چه برسه به جیغ بچه...
الان حدود یک ماه هست که در کل دو سه بار تونستم بیشتر از 4 ساعت در روز بخوابم، هرشب نزدیک 3 ساعت حداکثر می خوابم بعد از سه ساعت هم با حس خفگی از خواب میپرم، تا طلوع آفتاب تو تاریکی میشینم تا زمان رفتن به سر کار برسه. اینجا هم که هنوز به کسی چیزی نگفتم همش باید خودمو سرحال نشون بدم. تهوع هم که 4 ماه اول وحشتناااک بود...
خلاصه که من دارم روزهارو به امید راحت تر بودن بچه داری سپری میکنم... اگه سخت شد میدمش به باباش با کمک شیرخشک بزرگش کنه
الان یادم اومد که من آلرژی شدید دارم خودم
دیوارامون هم از جنس کاغذه...
حرف زدن عادیمون میره خونه ی همسایه چه برسه به جیغ بچه...