ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۳:۲۶ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۳:۴۲ عصر، توسط Celin.)
ترگل من این مشکل با داداشم دارم اولش که پسرم ببینتش اگر با لباس بیرون باشه گریه میکنه لباس خونگی باهاش اوکیه
داداش منم حساس و مهربون کلی غصه میخوره
اما در حد ۵تا۱۰ دقیقه بعد باهاش اوکی میشه و میره تو اتاقش بازی برای داییش اسم هم گذاشته قربونش برم
تا یه سنی خونه پدر ش میرفتیم تا میدیدشون میزد زیر گریه میبردمش تو اتاق آرومش میکردم
پسرم برعکس تابستون که میوه رو باید قایم میکردم نخوره الان اصلا میوه نمیخوره
سیب و خیار رو ریز ریز میکنه از دهنش میریزه بیرون
شاید یه پر نارنگی بخوره
از اول هم موز دوست نداشت اگر با چیزی قاطی کنم میخوره
جدیدا هم یه قاشق غذا میخوره میره یه دور میزنه میاد فقط هم میگه سفره بنداز رو صندلی نمیشینه
موندم چه جوری بهش میوه بدم
فاطمه جان خیلی سخته
یوتاب راست میگه به شوهرت بگو از رستوران غذا بگیره باهم بخورید انرژی داشته باشی به پسرت برسی
یه سوپ هم بعدا درست کن یا بگو برات بزاره
ارسالها: 3,962
موضوعها: 0
تشکر Received: 9,992 in 2,583 posts
تشکر Given: 21,346
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,818
یوتاب مهربونم ،سلین جان چه خوبه هستین دوستای گلم،اره
املت درست کردم براش...
به دخترمم دیشب براش الویه درست کرده بود الان دادم خورد..خودمم قرص خوردم تازه پسرم رو پام خوابش برده خداکنه یه دوساعتی بخوابه
فاطمه هستم
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
عزیز دلمی فدات شم
خوب کردی
الهی پسری هم امروز همکاری منه و ۳ساعتی بخوابه تو هم بخوابی
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۸:۱۱ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۸:۳۳ عصر، توسط nona.)
سلام سلام خانمهابعد غیبت صغری برگشتم
اول از همه ترگل جون مغز و اعصاب خوب فلوی صرع و نوار مغزی که برادرم پیشنهاد دادند و تعریفشونم کردند دکتر مرجان اسداللهی هست عزیزم
رز جون ارتوپد رو تو تاپیکش میذارم
سریع پستاتونو خوندم
ترگل جون اصولا شش ماهگی همینه دختر من تا پنج ماهگی با روی باز از همه استقبال میکرد الان کافیه بهو با مهمون مواجه شه و یا بره خونه کسی حتما قبلش باید آمادگی ایجاد کنم مثلا دیروز که دوستام داشتن میومدن از چند ساعت قبلش مدام بهش میگفتم مهمون داریم دوستام میان اسمشون اینه خیلی مهربونن
بعدم برای استقبال نبردمش جلوی در بچه رو نشوندم سر جاش اینا که اومدن از دور داشتم معرفی میکردم و اینطوری شد که گریه تکرد وگرنه هفته قبل خواهرشوهرم طفلی اومد تازه دخترم میشناسه یهو با ذوق بغلشوبراش وا کرد چنان گریه ای دخترم سر داد که مجبور شدم دو سه ساعت تو اتاق ببرمش
ارسالها: 6,679
موضوعها: 0
تشکر Received: 20,561 in 4,948 posts
تشکر Given: 8,673
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
25,418
۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۸:۴۰ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۲، ۰۸:۴۶ عصر، توسط Targol.)
مرسی مرسی نونای عزیزم
جدا؟ پس طبیعیه. از این به بعد حواسم هست.
اتفاقا سوفی جون هم همین دکترو پیشنهاد کردن.
ممنون از هر دو
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۹/۲۲، ۱۰:۴۰ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۲، ۱۰:۴۲ عصر، توسط nona.)
سوفی همون دکتریند که شما هم گفتید
اره ترگل جون طبیعیه
اره همونین که سوفی جان کفتند
من جون نمیشناختم ( کلا کارم یکبار به مغز و اعصاب افتاده اونم پیش یه دکتر داغون رفتم) شناخت نداشتم گفتم بذارید بپرسم ببخشیدم دیر شد برادرم آنلاین نشده بود.
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
نونا جان مهمونی با دختر کوچولوت خوب بود اذیت نشدی؟
امروز دوباره وارد پروسه دندون درآوردن شدیم مخم درد میکنه
بچه ها من قطره پسرمو عوض کردم سیدرال میدم ما دندان آسیا که ۱۰ روز میشه در آمده باز یه خط سیاه افتاده واقعا نمیدونم چه کار کنم
نونا جان به نظرت دوباره دکتر ببرمش؟
چقدر هم دکتر رفتن سختم شده
خیلی وقته خودم میخوام برم دندانپزشکی و چشم پزشکی و آزمایش اما همش عقب میندازم
و از همه مهمتر پیش یه مشاور یا حتی روانشناس
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
۱۴۰۰/۹/۲۲، ۱۰:۵۵ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۹/۲۲، ۱۰:۵۶ عصر، توسط nona.)
سلین جون قشنگ تعریف میکنم خواهر
ببین آره اگه میبینی دوباره زود خط افتاده ببرش پیش دکتر برگریزان گلم
اگه باکتری هم باشه جای نگرانی نداره ولی برو که خیالت راحت بشه عزیزم
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
فدات نونا جان
برام مثه یه خواهر بزرگتر و معتمد هستی ( حس کردم از من بزرگتری گلم به نظرم بخاطر رفتار پخته و آرامشت این حس رو کردم) دوست دارم در مورد پسرم باهات مشورت کنم
کل جو این تاپیک خوبه راحت صحبت میکنم از جانب بیشتر شماها هم قضاوت نمیشم
در دنیای واقعی دور و برم همه ماسک مادر کامل و عالی رو دارن
حتی یکنفر هم از سختی ها و اتفاقات دوران بارداری و بچه داری به طور کامل نگفت بیشتر مخفی کردن بخاطر همین دوست ندارم در مورد مسایل خودم و پسرم باهاشون حرف بزنم
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
قربونت سلین جون
از نظر سنی هم واقعا از نود درصدتون اینجا بررگترم فقط شیرین دخت جون بنظرم اومد ازم بزرگترن  شماها رسما جای دخترامید  دیکه با تخفیف خواهر کوچیکتر
خوشحال میشم اگه کمکی ازم بربیاد گلم، ضمن اینکه فعلا شما بیشتر به داد من میرسید در زمینه بچه داری
|