امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
حق داری لیانه جان
منم سه ماهه این پیج سویقا رو فالو میکردم همش میگفتم وقتش برسه ازینا سفارش بدم خیلیم آخه تبلیغ میکردن اما از هر سه تا پبج پیگیر شدم وجود تاییدیه بود چون امکان نداره بدون تاییدیه چیزی بخرم غذایی و بهداشتی که در جواب فقط رضایتمندیای مشتریا رو گفتن و اینکه خودشون بچه دارن
اینجام رز و چند نا مامان دیگه قبلا گفته بودن خودشون خونگی درست کردن به بیرون اعتماد نداشتن
خلاصه منم اگه نمیپرسیدم معلوم نبود شاید تا الان خریده بودم همش احساس میکردم یه چیز خیلی خاصه

این استوریتی دکتر ظریفیم که مال یه خانم دکتر دیگه هست ببینی متوجه میشی همون مواد تازه به سویق که تبدیل میشن بخش زیادی از ارزش غذایی رو از دست میدن و تقریبا اکثر بیرونیا کپک دارن که قابل رویت با چشم نیست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Elhamgoli، liyane، Nedaa28، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
اي بابا اين چه كاري بود من كردم
حالا استفاده كردم نتيجه رو ميگم
البته اينجور كه شما ميگيد انگار انچنان موثر نيست
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Elhamgoli، nona، Targol، شماره مجازی تیندر
پاسخ
ایانه جان چقدر دادی؟ ( البته ببخشیدا)
نمیتونی عودت بدی؟
آخه اون بحث کپک گویا مهمه ها Sad
قصد دخالت ندارم اما استفاده نکنی شاید بهتر باشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Elhamgoli، liyane، Rose، شماره مجازی تیندر
پاسخ
دوستان من یه سوالی فکرمو مشغول کرده. به بحث الانمون ربطی نداره. ولی ببخشید دیگه. میپرسم
من تو تاپیک های مختلف که میرم،تمیز کردن خونه و مهمون داری و آشپزی و کیک و.... میبینم مامانایی که بچه دارن مثل من، چه قدر فعالن.
خدایی چجوری وقت میکنید؟
بچه های شما تو روز چند ساعت میخوابن؟
وقتی بیدارن کنارشون نمیشینید؟ تنها باشن ناراحت نمیشن؟
من تمام تایمی که پسرم بیداره دارم جلوش ژانگولر بازی در میارم و شعر میخونم و ماساژ میدم و....
تو شام و نهار عادیم موندم
همش میگم شاید من تنبلم. یا برنامه ریزی ندارم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • Celin، Elhamgoli، liyane، Nedaa28، nona، Rose، Targol، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
والا دختر من که اضطراب جدایی شدید داره ( نمیدونم البته به همین رفتاراش میگن یا نه) خلاصه از اواسط پنج ماهگی تا همین الان وقتی خودمون تنهاییم نمیذاره از جلوی چشمش دور شم گاها دور میشم که عادتش یدم مدام شعر میخونم حرف میزنم اما بی تابی میکنه شدید
جدیدا دیگه وسایل شرمت و لپتاپو همه چیم پهن کردم کف زمین در خالیکه با یه دست باهاش توپ بازی میکنم اثبا اون یکی دست کار میکنم غذا هم با بدیختی میخورم این وسطای خوابش
دختر من سه تا یک ساعت اینها میخوابه ولی اونم باید پیشش بشینم یهو بیدار میشه اکه جلوی جشمش نباشم کریه میکنه کلا بیدار میشه اکه باشم چشماشو میبنده به خوابش ادامه میده ( چکم میکنه) هنر کنم تو اون تایم غذاگرم کنم بخورم یا ظرفای خودشو بشورم

کژال راستی حالا مه هستی چندبار دیدم ترگل و یکی دیگه از دوستان ازت راجع به نحوه خوابوندن پسرت پرسیدن که چطوری ۱۲ ساعت میخوابونیش
گفتم شاید ندیدی بهت بگم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، Celin، Elhamgoli، liyane، Nedaa28، Rose، Targol، شماره مجازی تیندر
پاسخ
کژال من جزو اونایی ک ب کاراشون میرسن نیستم البته
ولی دخترم خیلی کم خوابه
خوابای کوتاه کوتاه دازه ک عملا تو تایم خوایش بزور کاری کنم تو تایم بیدارش میذازم تو کریر هر جا کار دارم با خودم میبرم
تو اتاق پخت میبرمش حین آشپزی باهاش حرف میزنم شعر میخونم یا جارو زدن یا مرتب کردن خونه 
من چون پسرم خیلی بدو بدو میکنه نمیتونم رو زمین تنها بذارم اصلا 
میترسم دست و پاشو لگد کنه یهو
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، liyane، Nedaa28، nona، Rose، Targol، شماره مجازی تیندر
پاسخ
لیانه جون منم اگه فضولی نباشه به نظرم استفاده نکنی بهتره... قبلا این موضوع هم صحبت شده بود... ولی فکر کنم تا مامانا توی موقعیت قرار نگیرن، متوجه حرف ها نمیشن و ازشون میگذرن Smile
غیر از بحث کپک، افزاینده های اشتها هم هست که تاثیر منفی داره...

نونا جون بله 100% تازه همه خیلی خوبه اما مثلا خیلی چیزا رو نمیشه درسته داد به بچه مثل آجیل یا کشمش یا خرما و اینها... یا مثلا سنجد و کنجد و... سویق یه راهیه که این مواد رو در ریزترین حالت به بچه بدیم که نمی تونه بجوه، ریز باشه و سریع توی بدنش جذب بشه... تازه بودن همون ها هم مهمه... گفته بودم حتی آرد معمولی یه جا نوشته بود باید طی 2 هفته استفاده بشه (بحث سر انواع آرد و اینها بودش فکر کنم...) و واقعا مثلا سوخت موشک نیست و انتظار معجزه نمیشه داشت (شاید حالا بعضیاش با افزاینده های اشتها باشه)... یا مثلا جوانه همینجوری من نمی تونم مال نخود یا عدس و گندم و اینها رو راحت بخورم چه برسه به بچه 1 ساله و 6 ماهه، اما پودرش خب برام خیلی راحت تر بود که توی غذا استفاده کنم... من فقط جوانه ی ماش رو راحت می خورم خام خام و با غذا Smile

کژال جان بچه ها با هم متفاوتن...
سطح کارهای هر کس متفاوته...
انرژی آدما متفاوته...
اجباری که آدما دارن، کمک هایی که دارن یا ندارن واقعا متفاوته...
من میگم واقعا تا 3 ماهگی به غذا هم نمی رسیدم... ظهرا کباب سفارش میدادم و تا شب تیکه تیکه همونو می خوردم تا همسرم بیاد بچه رو بگیره من یه چیزی درست کنم... واقعیتش اصلا هم از بازی با بچه لذت نمی بردم و نمی برم... اصلا یاد اون روزا میفتم، کمرم تیر می کشه واقعااااا... بره دیگه برنگرده واقعااااااااااااااا...
فقط صرف انجام وظیفه یه تایمی مشغول بازی باهاش بودم... بخصوص که کارها و بازی های اون سنین پایین خیلییییی برام بی معنی بود و اصلا لذتی نمی بردم... واقعا خیلی وقتا بازیام با اجبار بود.. کتاب خوندنا با اجبار بود... چون هیچ تعامل و فهمی از هم نداشتیم... بخصوص که او متوجه چیزی نمیشد انگار و آدم ناامید میشد برام خیلی تاثیر منفی داشت و همون یه ذره انگیزه م رو هم کور می کرد...
ولی همون آماده سازی ها، چرخه ی مکرر شیر، پی پی، خواب، شیر، و بغل دائمی، جون آدم رو می کشه دیگه... واقعا الان تازه یکم زندگیم نظم داره پیدا می کنه.. اونم از صدقه سر درست شدن خواب شب، همراهی پسرم در غذا خوردنش و اینکه دیگه دارم میذارم خودش بخوره... قطع شدن شیییییییییررررر و کم شدن بغل ها... خواب روز که یه تایمی می تونم کار کنم... (من از 18 ماهگیش تونستم کلاس بردارم تازه... اونم نصف روز همسرم بچه رو می برد بیرون تا من کلاس رو برگزار کنم...) تا اونموقع هر روز برام فقط رسیدگی به کارای بچه و کار خونه و غذا بود دیگه... و کنارش فقط می رسیدم مطالعه ی تربیت و نگهداری کودک رو داشته باشم... شما همین الان برگشتی سر کار خب... خودش کار خیلی بزرگیه.... وقت و انرژی زیادی میگیره بخصوص که اگه درست یادم باشه، گفته بودی زیاد قوی نیستی (یه چیزی توی این مایه ها یادمه... شایدم یکی دیگه بوده نمی دونم!)... حتی قوی هم باشی باز کار کردن توی این سن بچه انرژی زیادی میکشه...
کلا خودت رو مقایسه نکن عزیزم... هر کس مسیر زندگی خودش رو میره... هر کس سختیا و پیچیدگی های خودش رو داره... شما همینی که الان هستی، همین که تلاش کنی خوب باشی، مطمئنا بهترین ورژن خودت هستی... همین برای پسرت کافیه
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Celin، liyane، mona70، nona، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
نونا جون ممنون ازت. ندیدم بچه ها پرسیده بودن. کلا این مدت زیاد چک نکردم سایتو. فردا حتما مینویسم چجوری خواب شبش درست شد.
پسر منم تو روز دو تایم میخوابه. حدود 40 دقیقه اینا. اولی رو که من تنظیم میکنم ماشین لباسشویی تموم کنه. تو اون بازه دارم لباس پهن میکنم و جمع میکنم و تا میکنم. دومی هم ساعت 3 ایناس که نهار میخورم. دیگه غیر از این روزا کاری نمیکنم. 6 شوهرم میاد خونه بچه رو میگیره میپرم تو آشپزخونه شام درست میکنم. وقتی میخوابه هم تا 1 که تایم شیره به کارای مدرسه و کارگاه میرسم.
بعضی وقتا انقد نمیرسم ظرفارو بزارم تو ماشین که ظرفای دم دستی تموم میشن و از ظرفای به اصطلاح مهمون استفاده میکنیم. یعنی پسرم یکم بزرگ بشه دوباره باید جهیزیه بخرم.

الهام جان مرسی که‌ گفتی. کریر که پسر من سنگین شده دیگه تکون دادن کریرش واقعا سخته. شوهرم یا داداشم به سختی بلندش میکنن.دیگه میخوایم کلا فیکسش کنیم تو ماشین و تو بغل ببریمش تو ماشین. کالسکش وقتی تمیز بود اینکارو میکردم. تو خونه میچرخوندم و خوبم بود. ولی دیگه زیاد بیزون بردمش چرخاش خیلی کثیف شده. تو فکرم یه کالسکه ارزون برای تو خونه بخرم. همین کار شمارو بکنم

وای رز روحیاتت در مورد بچه خیلی با من فرق داره. من عاشق بازی با بچه هام. هر روز پسرمو میبرم جلوی کمدش. ببینم دستشو سمت کدوم اسباب بازی دراز میکنه. که باهاش بازی کنم. که البته اونم هنوز دستشو دراز نمیکنه. ولی همینجوری دراز کشیده من شعر میخونم و با عروسکاش نمایش اجرا میکنم. مامانم میگه تو این بچه رو دیوونه میکنی انقد که باهاش حرف میزنی صبح تا شب. نمیدونم شاید اشتباهه. باید بزارم یه تایمی تو سکوت برای خودش مشغول باشه
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، liyane، mona70، Nedaa28، nona، Rose، youtab، ستی‌لیته، شماره مجازی تیندر
پاسخ
آره بابا کژال من اصلا نمی دونستم بچه بازی میخواد...
اصلا حوصله ی بازی و اینا ندارم....
خیلیییی سختمه شروع کنم به بازی... یعنی واققققعا از روی انجام وظیفه انجام میدم... بازی سرچ می کنم و انجام میدم...
فووووق العاده سختمه... یعنی 10 بار سر کتاب خمیازه میکشم مگه یه کتاب جالبی باشه یا مثلا تعاملی باشه...
بازی می کنم بعد توجه نمی کنه، ول می کنم میرم اصلا...
اصلا بلد نیستم داستان تعریف کنم (می بینی بعضی مامانا کلی داستان میگن برای بچه مثلا از بچگیای خودشون و اینها... من یه بارم اینکارو نکردم Sad)
نقاشی اصلا بلد نیستم... نمی تونم باهاش نقاشی و اینها بکنم... اعصابم خرد میشه... کلا یه گل و درخت میکشم و آسمونم آبی، وسطش یه دایره زرد........ همین!!!!!!!!!! اصلا دوست ندارم Sad
حرف هم خیلییی کم میزنم... واقعا بعد از 2 سالگی شاید بشه گفت یکم اوضاع بهتر شد و می تونم باهاش ارتباط بگیرم و یکمممم از رابطه مون لذت ببرم... باهاش حرف بزنم و اون حالت تور لیدری رو براش اجرا کنم...

بازی و صحبت فوووق العاده برای هوش بچه مفیده ولی اگه واقعا هممممش در حال حرف زدن یا بازی کرد باهاش هستی، یکم کمش کن... تا یاد بگیره که خودشم خودش رو سرگرم کنه... یه مهارت مهمیه که خلاقیت رو شکوفا می کنه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، liyane، mona70، nona، شماره مجازی تیندر
پاسخ
(۱۴۰۰/۱۰/۱۰، ۱۱:۵۸ عصر)nona نوشته است: ایانه جان چقدر دادی؟ ( البته ببخشیدا)
نمیتونی عودت بدی؟
آخه اون بحث کپک گویا مهمه ها Sad
قصد دخالت ندارم اما استفاده نکنی شاید بهتر باشه

٢٦٣ تومن 
نميدونم قبول كنه يا نه
ازينجايي كه گرفتم البته ميشه گفت نگراني بابت كپك ندارم چون خيلي پرفروشه و هميشه استوري ميذاره از درست كردنشون كه خيلي تميز انجام ميده
ولي به هرحال ادم نميتونه اطمينان صد در صدي داشته باشه
نهايت خودم بخورم به بچه ندم
دخالت چيه عزيزم اختيار داريد خودم ازتون راهنمايي خواستم
ممنون از شما و رز
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Nedaa28، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 202 مهمان