سلام به همه نونای عزیزم خیلی خیلی ناراحتم... انشالا که کار بهبستری نمیکشه عریزم... خیلی مراقب خودتو گل دخترمون باش عزیزم.
کژال جونم نگران نباش استرس همه چیو لامصب بدتر میکنه, انشالا که به خیر میگذره.
عاطفه جان ببین دیگه فکر نمیکنم دردت اونقدری باشه که نتونی از جات بلند بشی
پاشو و از بچت نگهداری کن
نه فقط شیر دادن و پوشک و اینا
نگهش دار
م ش منم حتی دیروزم باز گفت یکم نبات که چیزی نمیشه گفتم نه مامان جون دیابت بزرگسالی برای همین کارای بچگیه تموم شد
به جای نباتگرپ میکسچر بگیر بده, قطره کولیف هم من از تولد پسرم تا الان فقط اونو دادم مثل اب رو اتیشه
کمک گرفتن برلی همین روزاته دیگه قشنگ بگو چی میخوای
اگه خواهر خودت نمیاد خ ش که میگفتی همیشه همراه و رفیقته ازش کمک بخواه
بگو اگه لطف کنی هونمو جارو کنی عالیه
بعد پاشو برو خودت سینکتو تمیز کن
عاطفه من خدا میدونه ۳روز خونه م ش بودم پسرمم ان ای سیو بود
صبح میذفتم بیمارستان تا ۲_۳ سرپا, از فردای ترخیصم, بعد روز سوم اومدم خونم کلی لباسای پسرمو شستم و خونه رو مرتب کردم چون یهویی رفتم زایمان, تک و تنها با همسرم به قران, دردم داشتم مگه میشه نداشت, دوروزم تنها موندیم خونمون تا پسرم ترخیص شد, باز روز ۷زردی گرفت شدید و بستری شد من همونطپری سه روز و دو شب تو بیمارستان بودم باهاش, خدا شاهده که استراحتم نکردم
نمیگم توام اینجوری باش
میگم قوی باش
بچت خدایی نمرده مشکل معده پیش بیاد براش نمیگن ما نبات و اینا دادیم باز میگن توام مادری!!!
پاشو دختر جان
جوری دستت بگبویر که برلی چیزی دادن یا کاری کزدن برای بچت چشمشون به دهن تو باشه اگر اوکی دادی بعد بکنن
الان محکم و قوی نشی تمومه و بچت ده تا مادر پدر خوهد داشت و سلامت جسمی و روحیش دور از جونش تعطیله
پاشو عزیز دلم
فکر کن اصلا تنهایی مثل من و خیلی از بجه های اینجا و هزاااار نفر دیگه
پاشو قربونت بشم
به خدا میتونی
تو از همسرت الان کارت سختتره, خب؟
پس تو بجسب به بچه و اون به کار, دوتایی بسازین همه چیو
ندا جونم به نظرم دکتر خوبین
چرا میگی شک داری به ادامه؟
میخوای ببین دارو و لوسیون ایناش تاثیرش رو بچه چجوریه یکم صبر کن بعد تصمیم لگیر شاید انشالا خپب شد به امید خدا
...
خب ما امروز واکسن پرونار دوز سه داریم
راستی زنگ زدم ازش پرسیدم گفت داروخانه شایان و کوانتوم هردو سعادت ابادن, داذن پروناره فایزرو درحال حاضر
چقدر امروز حرف زدم
دلم میخواد پیش عاطفه باشم فقط
کژال جونم نگران نباش استرس همه چیو لامصب بدتر میکنه, انشالا که به خیر میگذره.
عاطفه جان ببین دیگه فکر نمیکنم دردت اونقدری باشه که نتونی از جات بلند بشی
پاشو و از بچت نگهداری کن
نه فقط شیر دادن و پوشک و اینا
نگهش دار
م ش منم حتی دیروزم باز گفت یکم نبات که چیزی نمیشه گفتم نه مامان جون دیابت بزرگسالی برای همین کارای بچگیه تموم شد
به جای نباتگرپ میکسچر بگیر بده, قطره کولیف هم من از تولد پسرم تا الان فقط اونو دادم مثل اب رو اتیشه
کمک گرفتن برلی همین روزاته دیگه قشنگ بگو چی میخوای
اگه خواهر خودت نمیاد خ ش که میگفتی همیشه همراه و رفیقته ازش کمک بخواه
بگو اگه لطف کنی هونمو جارو کنی عالیه
بعد پاشو برو خودت سینکتو تمیز کن
عاطفه من خدا میدونه ۳روز خونه م ش بودم پسرمم ان ای سیو بود
صبح میذفتم بیمارستان تا ۲_۳ سرپا, از فردای ترخیصم, بعد روز سوم اومدم خونم کلی لباسای پسرمو شستم و خونه رو مرتب کردم چون یهویی رفتم زایمان, تک و تنها با همسرم به قران, دردم داشتم مگه میشه نداشت, دوروزم تنها موندیم خونمون تا پسرم ترخیص شد, باز روز ۷زردی گرفت شدید و بستری شد من همونطپری سه روز و دو شب تو بیمارستان بودم باهاش, خدا شاهده که استراحتم نکردم
نمیگم توام اینجوری باش
میگم قوی باش
بچت خدایی نمرده مشکل معده پیش بیاد براش نمیگن ما نبات و اینا دادیم باز میگن توام مادری!!!
پاشو دختر جان
جوری دستت بگبویر که برلی چیزی دادن یا کاری کزدن برای بچت چشمشون به دهن تو باشه اگر اوکی دادی بعد بکنن
الان محکم و قوی نشی تمومه و بچت ده تا مادر پدر خوهد داشت و سلامت جسمی و روحیش دور از جونش تعطیله
پاشو عزیز دلم
فکر کن اصلا تنهایی مثل من و خیلی از بجه های اینجا و هزاااار نفر دیگه
پاشو قربونت بشم
به خدا میتونی
تو از همسرت الان کارت سختتره, خب؟
پس تو بجسب به بچه و اون به کار, دوتایی بسازین همه چیو
ندا جونم به نظرم دکتر خوبین
چرا میگی شک داری به ادامه؟
میخوای ببین دارو و لوسیون ایناش تاثیرش رو بچه چجوریه یکم صبر کن بعد تصمیم لگیر شاید انشالا خپب شد به امید خدا
...
خب ما امروز واکسن پرونار دوز سه داریم
راستی زنگ زدم ازش پرسیدم گفت داروخانه شایان و کوانتوم هردو سعادت ابادن, داذن پروناره فایزرو درحال حاضر
چقدر امروز حرف زدم
دلم میخواد پیش عاطفه باشم فقط