امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گپ و گفت مامانهای ۱۴۰۰
نونا استامینوفن و مسکن چون خیلی کم میخورم روم خیلی موثره و خوابم میبره, میترسم خوابم ببره با بچه 
نونا جونم میفهممت دست تنهایی خیلی سخته, داشتم فکر نیکردم تو این هفت ماهو نوزده روز جمعا ۲۴ ساعت کمک نداشتم... 
واقعا سخته دست تنهایی بچه دار شد, بعد ادما میان میشینن با اصررراااااار میگن گناه داره بچه تنهایی دومی رو بیار!!!!!!! جدی میگنا... چه فکری میکنن واقعا؟؟؟!!!
اصلا فکر هم مگه میکنن؟!
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، Nedaa28، nona، Rose، شماره مجازی تیندر
پاسخ
دقیقا یوتاب جان جای منم یه قهوه بزن
چه روزایی داشتم صبح که بیدار میشدم اول یه اسپرسو میزدم تا میتونستم روزمو شروع کنم
الان عملا هیچی نمیخورم ، شیر هم میدم
بچه داری با اعمال شاقه
کاش حداقل یه شیرینی ، یه فنجون قهوه ، یه بشقاب غذا میتونستم بخورم جون بگیرم واسه ادامه راه والا

نونا جونم ایشالا همیشه سلامت باشی ، دقیقا منم اینروزا فکر میکنم اگه مریض شم چیکار کنم چه شیری به این بچه بدم
کاش،حداقل یه شیرخشک بهش ساخته بود
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، 2015، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
الهی قربونت بشم ندا جونم میگذره این روزامونم عزیز دلم, یکم دیگه به قول رز طاقت بیار مهربون و قهرمان مامان 
کاش بزرگ که شدن بفهمن همینجوری و راحت و اسوده اونقدری نشدن
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Nedaa28، nona، Rose، شماره مجازی تیندر
پاسخ
واقعا یوتاب جون خیلی سخته خدا حفظت کنه تو این‌مواقع باید به اون طرف بگی لطفا … والا قبل بچه دار شدن شعار کمک میدن بعد هیچی Smile
ندا طفلی من اگه رژیم هم بودم خدایی دیگه نمیدونم باید چه میکردم خدا بهت سلامتی بده
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • 2015، Nedaa28، youtab، شماره مجازی تیندر
پاسخ
هیییی بچه‌ها. دست رو دلم نذارید. البته من مدت خیلیییی زیادی کمک داشتم، اما خوب…. خیلی ببخشید روزی ده بار به غلط کردن میفتم.

الانم که دوتامون درگیریم.
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، 2015، Nedaa28، nona، Rose، youtab، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
بچه ها خداقوت
واقعا بدون کمک بچه بزرگ کردن خیلی سخته...
من اگه صدام به همه می رسید میگفتم تا یه همراه و کمکی ندارید بچه نیارید...
واقعا هیچ جا کسی به فکر مادر نیست...
کمک پدر هم یه لطف محسوب میشه...
عملا بار بچه به دوش مادره...
حالا اگه کمک نباشه که دیگه هیچی...
نونا الان اشاره کرد به مریضی ما...
واقعا راست گفتی نونا...
من وقتی همسرم کرونا گرفت 21 روز قرنطینه بود، واقعا روزی فقط 20 تا لیوان استفاده می کردم (توی یه بار مصرف میدادم که بندازیم دور و نخواد که بشوریم... و همسرم توی این 3-4 روزی که من رو به موت بودم، کلا یه کته یه سوپ (واقعا فکرشم می کنم حالم بد میشه...) درست کرد برامون... آخرشم ریختم رفت... یعنی ما هیچی نمی تونستیم بخوریم با موز و نون و پنیر و نون تست سرپا بودیم... ولی موقعی که او کرونا گرفت، نه تنها بهش می رسیدم، با دوستش شاید توی 30 تا داروخانه دنبال دارو هم گشتیم، بچه هم که بود....
همسر من جوریه که حتی صبحا بیدار میشه نمیره برای خودش غذا برداره یه وقتا حالت تهوع می گیره صبحا چه برسه که برای ما هم بذاره... چی بشه زیر چای رو روشن کنه... واقعا واقعا درسته توی بیرون بردن بچه کمک می کنه و روزی 2-3 ساعت می بردش بیرون، ولی بچه ها اصلا اینکه بازی کنه و اینها خبری نیست... می نشونه توی ماشین می بره مثلا گاز میزنه... می بردش شرکت براش فیلم میذاره... و من مجبورم تمام ارتباط رو داشته باشم که از تکاملش عقب نیفته............ به خدا آدم داغون میشه... واقعا فرهنگمون اینقدر ضعیفه که چون وظیفه ی مرد نمی دونن، مردا آموزش ندیدن و بلد نیستن... حتی یه پارک ساده ببرن ملت میگن وااااوووو چه پدر کمک کننده ای وووو.... ولی واقعا آموزش هایی که مردا دارن، توجهی که به بچه و بچه داری و... دارن با درصد بالایی بی ارزشه............... بار اصلی همش به دوش مادره.... واقعا خیلی وقتا میگم این چه خریتی بود من کردم... واقعا داغون کننده اس برام... حالا باز اگه جایی دارید برید مهمونی جای شکر داره... حتی یه مدت کوتاه کسی کمک داشته باشه خیلیه... الان پسرم 1 ساعته بیدار شده، داره همینجور توی بغلم گریه می کنه... منم توی دلم دارم گریه می کنم... هیچ جایی هم ندارم برم، هیچ کسی هم ندارم باهاش حرف بزنم... حتی یه عمه هم که داره، 30 ثانیه گوشی رو بدم به پسرم که با عمه ش سلام و علیک کنه، اونم گوشی رو میده به دخترش که حتی یه سلام هم نمی کنه... مجبورم کامل گوشی دست خودم باشه یعنی حتی صحبت کردن با بقیه هم برام وقت گیر میشه نه کمک که مثلا بچه رو 5 دقیقه سرگرم کنن، یه ارتباطی بگیره و...

من قبلا نمی فهمیدم میگن قبل از بچه دایره ی حمایتیتون رو بسازید یعنی چی... الان می بینم چقدر فرقه بین کسی که کمک داره و نداره... چقدر مادر آسیب می بینه... چقدر روابط والدین آسیب می بینه (بچه ها من قبل بچه واقعا میشه گفت که رابطه مون خوب بود....... الان با اینکه 9 ماهی میشه که شیر پسرم قطع شده، بااااز هیچ میلی ندارم... هیچ لذتی نمی برم... همش خسته ام... پیش قدم و اینها شدن که هیچییییی اصلا...... مردم خلاصه)... چقدر بچه توی تکامل عقب میفته یا جلو میفته..........
خلاصه که دخترایی که به فکر مادر شدنید، بدونید و آگاه باشید که اگه اهدافی جز مادری هم دارید ولی تنهایید و توی مادریتون تنها باشید، بدبخت و بیچاره میشید... والسلام..................................................

البته بچه ها هم با هم فرق دارن...
خودم دوستی دارم که بیرون رفتیم، پسرش یکککککک لحظه دست مادرش رو ول نکرد!!!!!!!! و پسر من یک دقیقه دستش رو توی دست من نگه نمی داشت!!! واقعا هر لحظه یه طرف می خواست بره........... از دیوار صدا در اومد از اون پسر نه... یا یه دوست دیگه دارم دخترش پشت تلفن اصلا جیغ و اینا نمیزنه!!!! ولی من همش توی خونه مون سر و صدا و جیغ و فریاد هست... در حدی که همین امروز یکی از دوستام زنگ زد، با جیغ و داد پسرم روبرو شد گفت چهههه خبره بد موقع زنگ زدم که من گفتم نه بابا این صداها که عادیه (خودم اصلا متوجه صداهه نبودم)
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، **ماهور**، Elham67، mona70، Nedaa28، nona، Sufii، Targol، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، لیدان، کتایون خانم
پاسخ
فدای تو نونا جونم, خدا شمارم برای گل دخترت و همسرت و ما حفظ کنه  Heart
چی بگم از ادما واقعا...
...
ترگلی تو از همه قهرمان تری Heart
...
رز جان واقعا به قول نونا ادما میان دم از حمایت هم میزنن گاهی اما واقعا کووووووووو؟
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • (کژال)، **ماهور**، nona، Rose، Targol، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۱۱/۲۳، ۰۷:۰۳ عصر)youtab نوشته است: نونا استامینوفن و مسکن چون خیلی کم میخورم روم خیلی موثره و خوابم میبره, میترسم خوابم ببره با بچه 
نونا جونم میفهممت دست تنهایی خیلی سخته, داشتم فکر نیکردم تو این هفت ماهو نوزده روز جمعا ۲۴ ساعت کمک نداشتم... 
واقعا سخته دست تنهایی بچه دار شد, بعد ادما میان میشینن با اصررراااااار میگن گناه داره بچه تنهایی دومی رو بیار!!!!!!! جدی میگنا... چه فکری میکنن واقعا؟؟؟!!!
اصلا فکر هم مگه میکنن؟!

اونا حرف مفته که میزنن...
کنتور که نمی ندازه... 
تنهایی بهتر از دیوونه شدن بچه ی بزرگتره...
والا بچه های بزرگ اکثر آسیب ها رو می بینن...
همین الان من و همسر هر دو از حجم کارها و سر و صدا و بیخوابی توی مرز روانی شدنیم بخدا...
حالا دومی رو هم بیاری، اولی رو حتی شده با فقط و فقط بی خوابی، دیوونه کنه... همین الان برای ما که بزرگیم و خواب و خوراک و همه چیمون تنظیمه بچه مایه ی بی خوابی و سردرد و بیماری و کمبود وقته... چه برسه بچه ی دوم بیاد و اولی هم که خودش بچه اس... حتی تا 18 سالگی که بچه کنکور داره دومی رو آوردن جفایی در حق اولیه... کوچیک باشه یه جور آسیب می بینه، بزرگ باشه یه جور دیگه مجبور میشه وظایف بچه رو انجام بده و پدر و مادر به دوشش میذارن......

من خودم چند وقت پیش نمراتم رو توی ابتدایی می دیدم...

دیدم همیشه معدلم 20 بوده... ولی سالی که خواهر سومیم به دنیا اومد من تقریبا 1 نمره سقوط داشتم... همینا نشون میده که دومی فقط آسیب و کاهش منابع هست... بچه ی اول و دوم (به جز دوقلو) هیچوقت نمی تونن همبازی هم باشن... حتی بازی 1 ساله با 2 ساله فرق داره چه برسه بیشتر.... مگه اینکه بیاری و ول کنی به امون خدا تا اولی داغون شه و با دومی اخت شه (مجبوری)...

به نظر من هر بچه ای خودش به خودی خود ارزشمنده... نه دومی اسباب بازی اولیه نه اولی پشت و پناه دومی (یا برعکس اصلا)... به نظرم اصلا دلیل تنها نبودن بچه ی اول برای به دنیا اوردن دومی منطقی نیست... چون آسیبی که بچه اول توی این زمونه با پدر و مادری که تنها موندن و تنهایی بچه بزرگ می کنن می بینه بیش از فواید آوردن دومیه به نظرم.... (بر عکس قدیم که قبیله و روستا و حداقل تا 30-40 سال پیش، فک و فامیل ها باهم توی یک محل حتی همه ی بچه ها مثل پدرسالار توی یه خونه بودن و دور هم بچه بزرگ می کردن...)

پس دایورت کن خواهرم...
اینها کسایی هستن که توی اولی هم کمکی نکردن، فقط حسودیشون میشه که به اندازه ی خودشون بدبخت نباشی... یه وقت بتونی خدای نکرده با همسرت رابطه داشته باشی... یه وقت بتونی یه سفر بری... اصلا خدایی با امکانات ما، با ماشین های ما، امکانات مالی، وضعیت خونه هامون، اصلا چند درصد جامعه خونه ی 3 خواب و بیشتر دارن؟ بیاری که فقط اولی همبازی داشته باشه واقعا ولی نداشته باشی شکم بچه ها رو سیر کنی؟؟؟؟؟؟؟ بیاری و دچار طلاق عاطفی بشی؟ بیاری و افسردگی بگیری و بچه ها افسرده و پرخاشگر بار بیان؟؟؟؟؟؟؟؟ نه والا نمیارزه... واقعا با همین یه دونه من به این نتیجه رسیدم که بهترین لطف به خودم و بچه اینه که بچه ی دیگه ای در کار نباشه...

بعد هم امکانات هر کسی فرق داره... مثلا منی که هیچکسی رو ندارم، برای هر بیمار شدن بچه اگه مثلا دومی و سومی هم باشه، یا باید همسر مرخصی بگیره بمونه خونه یا بچه رو ببره دکتر، اون یکی والد هم مواظب بقیه بچه ها باشه... اصلا آدم فکرش رو می کنه که اگه بچه مریض شه و چند تا بچه داشته باشی و نصف شب بی خواب و زابراهشون کنی بکشونی ببری دکتر خودش آدم رو از فکر دومی و... دور می کنه... آره یکی مامانش بغل دستشه خب او دیگه راحته... مثلا یکی از فامیلای همسرم، بچه دومش 2 سال و نه ماهش بود که زغال رفت توی چشمش... اولی حدودا 4 ساله بود... اولی رو گذاشتن پیش مامان مادره و دومی رو برداشتن اومدن تهران و بچه ی بزرگتره 2 روز خونه ی مامان بزرگ مادریش بود!!!!!!!!! خب معلومه شرایط او با من نوعی یکی نیست که چه خودم چه یکی از بچه ها (ی فرضی) مشکلی برامون پیش بیاد باید همه باهم بریم دکتر!!!!!!!... پس نباید به حرف این افراد گوش داد... شاید او داره از تجربه ی خودش میگه... ولی ما که خودمون یه بار تجربه داشتیم، به نظرم سر دومی هم غر بزنیم ملت ممکنه بگن خب تو که یکی رو تجربه داشتی برای چی دومی رو آوردی؟ یا به نظرم نمی تونی مثل اولی کمک بگیری... انتظار میره که مادر دیگه کاملا خونه نشین بشه... ولی اگه یکی باشه، حداقل به بهانه ی افزایش ارتباطات می فرستی مهد و یکم بارت کم میشه... ولی دوتا باشن هنوز توی فرهنگ ما می بینم که میگن بشین بچه ت رو بزرگ کن... برای چی از دو سالگی 3 سالگی گذاشتی مهد؟ ووووو... با اینکه از نظر من مهمترین زمان تا 2 و بهتر از اون، 3 سالگیه که مادر (یا مراقب اولیه) پیش بچه باشه، بعدش دیگه باید بچه پاش به جامعه باز بشه... حالا چه یکی چه 10 تا... ولی خب بیا و این رو به یه سریا بفهمون.............

بچه ها اصلا یکم که بزرگتر بشن، بیرون رفتن باهاشون عزا میشه... اصلا توی کالسکه که نمی شینن... دست و مستم که نمی گیرن... اصلا معلوم نیست چی می خوان همش گریه...... بعد کاری که میکنی رو هم قطع کنی، باز گریه....... اصلا یه وضع مسخره ی چندش آوریه که لذت رو از تمام وجود آدم می بره... حالا بچه های بزرگتر رو نمی دونم، ولی ما در 2 سال و تقریبا 9 ماهگی، تقریبا همین وضع رو داریم...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، Elham67، nona، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ
(۱۴۰۰/۱۱/۲۳، ۰۸:۱۹ عصر)youtab نوشته است: فدای تو نونا جونم, خدا شمارم برای گل دخترت و همسرت و ما حفظ کنه  Heart
چی بگم از ادما واقعا...
...
ترگلی تو از همه قهرمان تری Heart
...
رز جان واقعا به قول نونا ادما میان دم از حمایت هم میزنن گاهی اما واقعا کووووووووو؟

شما اگر کسی رو داری که کمک کنه، حتما کمک بگیر... پشیمون میشی...

یه عده هم که فقط حرف می زنن... بعدا می فهمی از حسودی بوده... بر می گردن میگن فکر کردی مادر شدن چیه پس؟ بهههههههههههشت برای چی زیر پای مادرههههههه!!!!!!!!! (حالا بچه های خودشون کلا خونه ی مامان خودشون و مادرشوهر بزرگ شدن و از همون اول با نبات داغ و نوشابه و اینا بچه بزرگ کردن، کلا سر جمع به چند تا بچه 10 ماه هم شیر ندادن...)

والا بلا هیچ بهشتی نیست... توی شستن باسن بچه چه بهشتی باید باشه؟ حتی فرضا بهشت زیر پای منم باشه، ولی شوهرم اون پایین با حوریا باشه به چه درد من می خوره مثلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فقط زنا رو گول زدن که نسلشون بمونه...
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، Elham67، nona، Targol، youtab، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، مینو، کتایون خانم
پاسخ
واقعابهم اخه بر میخوره...
حالاخداییش منو همسرم به خاطرحرف کسی بچهدارنشدیما اما میخوام ادما رو بگم
یه بنده خدایی بود که یکریز میگفت بچه بیار بیاربیار بیار
خرجشو من میدم بیخود حرف اوضاع اقتصادیرو نزن 
بعد سر بزنگاه رفتحاجی حاجی مکه حتی بچمو تا حالاندیییده!!!
یکی میگفتتا منهنوز حالو حوصله دارم بیارین که براتون نگهش دارم, اصلابمونه هفته هفته پیشم و...
والا تو این هفتماه ونیمجمعا یه روزم نگه نداشته هروقتماز روی اجبارگذاشتیم پیشش چهل بار گفته زود بیاینا, گریه کنه چی؟ ساعت چند اینجایین؟
من که کلا رد دادم, اخرین بار بعد از این در و گوهر پاشیا گفتم قربونتون همین یه دونه رو میذارم روی سرم دومی بمونه واسه خواب و رویا 
گفتن خب گناه داره تک و تنه, ببین فلانی و فلانی و فلانی رو
گفتم خیلی ممنون, اونا هم صد درصد کمک دارن وگرنه عمرا میاوردن 
بعد یه بار گفتم کمک رو اونیکی گفت خب بذار پیش مامانم (م ش) اونکه دوست داره به خدا, هی اومدم بگم نه والا بنده خدا از روی اجبار گاهی قبول میکنه اونم کلی میگه بگین کی اینجایین و اینا 
اوووف حرف زیاده, منتظرم باز یکی بگه دومیرو تا تلافی تمام سردردامو سرش خالی کنم خخخخ 
دیشب به همسرم گفتم تو دومی میخوای گفت نه گفتم اگه میخوای بگو بدونم گفت نه بابا بذار همینو بزرگ کنیم شاهکار کردیم
[-] کاربرانی که از این پست تشکر کردند
  • **ماهور**، nona، Rose، آیسان ۹۶، شماره مجازی تیندر، کتایون خانم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان