ارسالها: 2,744
موضوعها: 2
تشکر Received: 9,079 in 2,141 posts
تشکر Given: 5,129
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,097
۱۴۰۰/۱۱/۲۶، ۰۷:۱۹ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۱/۲۶، ۰۷:۳۵ عصر، توسط liyane.)
من بردم پيش دكترفهيم زاد
گوشش، حلقش ، با گوشي تنفسشو چك كرد
دكتر تا معاينه نكنه از كجا ميخواد بفهمه بچه چشه؟
اگه پسر منو معاينه نميكرد از كجا ميخواست بفهمه اين بچه گلوش ملتهبه؟
تازه علاوه بر ديفن هيدرامين شربت زينك پلاس هم داد گفت بخوره كه اشتهاش برگرده
(۱۴۰۰/۱۱/۲۶، ۰۴:۲۹ عصر)Celin نوشته است: آخی لیانه جان طفلی چقدر اذیت شده سخته هم مادر مریض باشه هم بچه خیلی مراقب خودتون باشید 
خيلي سخته سلين جون نگراني براي بچه واقعا سخته
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
ترگل جانم خوبکردی عزیزم, دکتره با سوادو خوبیه, انشالا که گل دخترت زود خوب میشه عزیزم 
لیانه جانم عزیز دلم چقدر اذیت شدین خودتو گل پسرت, خدا هرچی زودتر بهتون سلامتیو برگردونه 
کژال جانم انشالا شماهم زودتر خوب بشید عزیز دلم
ارسالها: 1,530
موضوعها: 0
تشکر Received: 5,626 in 1,212 posts
تشکر Given: 1,388
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,224
ای خدا بلا دور باشه چه نی نی ها درگیر شدن اخه 
کژال جون و ترگل جون انشاله گل پسر و گل دختر شما هم زود زود خوب میشن و اشتهای گل پسر لیانه جونم برمیگرده
انشاله انشاله ذیگه هیچ بچه ای درگیر بیماری نشه
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
چقدر ناراحت شدم خوندم نی نی ها درگیر شدن ، ایشالا واسه همشون سبک بگذره
هفته دیگه وقت ویزیت پسرم پیش دکتر زندیه اس ، اونجا خیلی شلوغه ۳ ، ۴ ساعتم معطلی داره
اگه نریم هم دیگه وقت نمیده
نمیدونم چیکار کنم ای خدا
ارسالها: 8,455
موضوعها: 1
تشکر Received: 30,666 in 6,991 posts
تشکر Given: 20,214
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
35,283
ندا جون بیرون مطب منتظر باشید هر موقع نوبتتون شد برید داخل، حتما زیر انداز یه بار مصرف ببر که بدن پسرت با تخت و وسایلی که نینیای دیگه باهاش سرو کار داشتن نیفته، من اینکارو کردم رو ترازو، رو متر رو تخت انداختم.
کلا خانواده هایی که میومدن با بچه ها همشون درگیر بودن ما تو خیابون منتظر موندیم تازه مطب دکتر من اصلا شلوغ نیست ولی با همون هفت هشت ده تا مریض هم یجا نموندم
ارسالها: 10,766
موضوعها: 9
تشکر Received: 29,091 in 7,959 posts
تشکر Given: 44,430
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
33,760
ندا جون همه اینایی که نونا جون گفتن منم هربار انجام میدم, بعد از منشی خواهش کن و شمارتو بده بگو نوبتت شد زنگ برنه, اگر نکرد بپرس چند نفر جلوتن و هرچند دقیقه ای سر بزن با مراقبت
ارسالها: 1,251
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,784 in 1,210 posts
تشکر Given: 4,526
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
6,938
مرسی نونا جون و یوتاب جون
منم پیش دکتر برادران که میرم خودش میگه باید زیرانداز بیارین بعد دکترم ماسک و شیلد و دستکش داره
هر یک ربع به یه نفر وقت میده و همه تو ماشین نشستن و زنگ میزنه میگه بیا بالا یعنی فقط خودمون هستیم و منشی و دکتر
ولی دکتر زندیه شدیدااا شلوغه ، دو نفری هم میبره تو اتاق واسه ویزیت
۲۰ نفر حداقل نشستن که بعضیا از شهرستان اومدن
۳ ، ۴ ساعتم معطلی داره که پسر من تو ماشین اصلاااا راحت نیس مگر اینکه حرکت کنیم
تست پوستی هم میخواد انجام بده که باید بریم تو یه اتاق دیگه ، کلا یک ساعتم اونجا کارمون طول میکشه
واقعا موندم چیکار کنم ، مجبورم برم چون باید کمکی پسرمو شروع کنم
لعنت بهت کرونا
ارسالها: 332
موضوعها: 0
تشکر Received: 1,963 in 335 posts
تشکر Given: 1,004
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
1,963
سلام مامانا میخواستم بدونم شما بچه هاتون غریبی میکنن با بعضی اطرافیانتون؟ من کلا پسرم بغل اقایون میره یا از نزدیک میبینتشون گریه میکنه حتی پدربزرگ و داییاش نمیدونم چرا اصلا از کجا میفهمه اقایونن یا خانوما
ارسالها: 2,744
موضوعها: 2
تشکر Received: 9,079 in 2,141 posts
تشکر Given: 5,129
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
11,097
بچه ها من چندروزه خيلي بي حوصله ام
مني كه عاشق عيد بودم اصلا دلم نميخواد عيد بياد
دلم براي اون زمان كه با همسرم دونفري بوديم تنگ شده
روزايي كه سركار بودم
من الان بايد سفارشاي عيد داروخانه رو ميدادم
دلم خيلي تنگه اون دورانه
و اين باعث شده احساس افسردگي بكنم
جوري كه شوهرم همش داره دلداريم ميده
دلم براي نظم زندگيم تنگ شده
يعني اين دوران تا كي ادامه داره
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received: 6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۷:۳۲ عصر
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۷:۳۸ عصر، توسط Celin.)
سحر جان پسر منم اینجوری بود برادرم یا پدر همسرم رو میدید گریه میکرد
کلا طبیعیه بعضی بچه ها اینجورین
مخصوصا بخاطر تن صدای آقایون حس خوبی نمیگیرن
فقط وقتی کسی رو میبینه گریه میکنه سعی کن از اون محیط دورش کنی حواسش پرت بشه اصلا اصرار نکنید که مثلا داییه و عموه گریه نداره و.....یا برو بغلش
حتما خودت یا باباش بغلش کنید نوازش کنید تا آروم بشه کم کم خوب میشه
لیانه جون دقیقا حس امروز منم همینه
سرکار کردن که هیچ کارای خودم و خونه هم آرزوم شده با برنامه پیش بره
برنامه ام این بود تا سه سالگی پسرم سرکار نرم ۱۸ ماه دیگه مونده!!!
سخته اما میگذره
با بنسای جان کاملا موافقم واقعا بچه داشتن با کرونا خیلی سخته
نه فقط برای خودمون بیشتر برای بچه، یکسالگی به بعد بچه ها دوست دارن با همسناشون بازی کنن ونیاز به روابط اجتماعی دارن که بخاطر کرونا ازش محرومن
پسرم تا یه بچه کوچیک میبینه چنان ذوق میکنه ولی چون هنوز نمیتونه ماسک بزنه نمیتونم برای بازی جایی که بچه هست ببرمش
|