۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۱۸ عصر
آره ترگل. من به محض اینکه دکترم اجازه بدم شروع میکنم کارای اداری دومی رو انجام میدم

خونه تکونی
|
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۱۸ عصر
آره ترگل. من به محض اینکه دکترم اجازه بدم شروع میکنم کارای اداری دومی رو انجام میدم
![]()
دخترا میشه بگید شما تخت کنار مادر چی خریدید و از کجا؟ و اینکه علاوه بر تخت کنار مادر تخت اتاق بچه چجوری و از کجا گرفتید؟
کژال جون واقعا به تو و نونا باید آفرین گفت من که بس ویار دارم و حالم بده به شوهرم گفتم این اولین و آخرین حاملگیمه!
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۴۶ عصر
(۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۲:۰۹ عصر)mona70 نوشته است: بچه ها شما بعدن تخت کنار مادر و کالسکه و کریر بچه هاتونو میفروشید؟ من همه چیزش رو یا انداختم یا رد کردم یا فروختم... حتی یه دونه شلوار یا جوراب نگه نداشتم... کالسکه و کریر و تخت که بماند ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() همسرم همین آخرین سری برگشت گفت این بچه کاری باهات کرده اصلا چیزی برای بعدیا نگه نمیداریا ![]() ![]() ![]() بعدم برای همسرم جا انداختم که اگر قرار باشه که من وسائل اولی رو برای دومی استفاده کنم، یعنی هنوز وضع مالیم برای دومی خوب نشده... هر موقع تونستم بهتر از اولی برای بعدیا هزینه کنم، اونموقع شاید به دومی فکر کنیم... ولی اینکه من الان لوازم اولی رو برای دومی نگهدارم درسته برای هر دوشون شاید بشه مثلا کتاب یا اسباب بازی بیشتری خرید، ولی فکر می کنم اگر در موقعیت قدرتمندتر مالی (نسبت به اولی نباشم)، نباید دنبال دومی باشم... چون مسلما برای دومی کمک (پرستار ساکن در منزل) باید داشته باشم، هزینه ی اولی هست، هزینه ی تفریحات هست... خورد و خوراک و مهد و اینا هست... روان خودم و همسرم هست که مثلا برای بهتر شدنش شاید لازم باشه آدم بره هتل، بره ماساژ، بره سفر ووو... همین یه دونه پوست من و همسر رو کنده... همین الانم کروناست وگرنه هر چه زودتر می فرستادم مهد... داغوونمون کرده خواهر.. داغون.....
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۴۶ عصر
![]() • mona70، nona، Rose، Sufii، youtab،
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۴۷ عصر
(۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۲۲ عصر)Sufii نوشته است: دخترا میشه بگید شما تخت کنار مادر چی خریدید و از کجا؟ و اینکه علاوه بر تخت کنار مادر تخت اتاق بچه چجوری و از کجا گرفتید؟ عزیزم من اینجا نظرم رو نوشتم: http://khanumha.com/showthread.php?tid=108 می خوای اونجا بپرس مطالب متمرکز باشه و جمع بشه
آزاده نزادیـم کـه آزاد بمیریـم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۴:۳۳ عصر
من رو تختی ندا را ندیدم ولی خودمم یه روتختی ساتن لیییییز دارم شاید دو سه بار انداختم فقط.
دلمم نمیاد بفروشمش مادربزرگم از سوریه برای من خرید شاید ١۵ سال پیش اگر بفروشم مامانم و مادربزرگم چیکار کنم؟! میکشن منو خخخ
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۶:۳۴ عصر
بچه ها من هنر کردم
رو تشکا و بالشای مهمونو انداختم ماشین بعد کشیدم روشون ![]() همه خونه تکونیشون تموم شده اونوقت من!
۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۹:۰۸ عصر
ستی با هم تا ۱۴۰۲
منم امروز فریزر ساید رو مرتب کردم. خداروشکر همش کشو سیمی هست و فقط یه طبقه شیشهای اون بالا داره. کلا بیست دقیقه زمان برد. امروز دو بار رفتم بیرون. وقت نشد. (۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۴۶ عصر)Targol نوشته است:(۱۴۰۰/۱۲/۲۳، ۰۳:۱۸ عصر)(کژال) نوشته است: آره ترگل. من به محض اینکه دکترم اجازه بدم شروع میکنم کارای اداری دومی رو انجام میدم پلن برای سه تا هست ترگل جان. دو تا پشت هم و یکی با فاصله تا ببینیم چجوری پیش میره ![]() سوفی جان من هم بارداری خیلی سختی داشتم ولی خوب از اول با همسرم تصمیم گرفتیم یا اصلا بچه دار نشیم یا حداقل دو تا داشته باشیم. البته من خودمم از اول زندگی های پر بجه رو دوست داشتم |