(۱۴۰۱/۵/۳۰، ۰۱:۱۰ عصر)Bonsai نوشته است: سلام بچه ها
ما هم خداروشکر دیروز بزرگترین چالش زندگیمون و حلش کردیم و بالاخره خونه خریدیم و دیروز قولنامه کردیمش
خیلی خیلی خیلی ناامید بودم ولی واقعا خدا معجزه کرد برامون،یه جوری که دیگه هیچکس نه نتونست بیاره و همه چیز خوب پیشرفت
فاطمه جان،کژال جون و لیانه جان خونه های شما هم مبارک باشه
نونا جون هم خوشحالم که برگشتی هم خوشحالم که خونتون موند برایخودتون
بن ساي جون چه خبر خوبي عزيزمممم
الهي كه هميشه خوش خبر باشي
چقد خوشحال شدمممم
اميدوارم زير سقف هميشگيتون صداي خنده هاتون به سقف آسمون برسه
الهي كه خبر خونه دار شدن تك تك بچه ها رو اينجا بخونيم و ذوقشونو كنيم
نونا جون از خبر ماندگاري شما هم توي خونه ي خودتون بي نهايت خوشحال شدم انشالله هرچي خير و صلاحتونه همون طور پيش بره
واي بچه ها اسباب كشي چقد سخته
جمعه دوتا خانوم اومدن آشپزخونه م رو جمع كردن ولي همه ي خونه كه آشپزخونه نيست
اتاق خوابا و پذيرايي رو خودم و شوهرم و مامانم جمع كرديم ولي عمده ي كارو خودم انجام دادم
با يه بچه ي نوپا و كنجكاو پيرم درومد مخصوصا اينكه اولش از صداي چسب ميترسيد و باعث ميشد كند پيش بريم
خلاصه با هر مكافاتي بود جمع كرديم
ولي مگه جمع ميشد؟! اخه مگه ميشه يه زندگي رو جمع كرد؟!
امروز ساعت ٧:٣٠ اومدم شمال
ساعت ٨:٣٠ باربري اومد و اسباب كشي من تا ٣ ظهر ادامه داشت دوتا خاور و يه ميني خاور بساط زندگيه منو بار زدن
شوهرم طفلك باهاش حرف زدم از پشت تلفن داشت پاره ميشد . نا نداشت حرف بزنه
بچه ها به نظرم همه بايد تا قبل از خريد خونه هرجا نشستيد سفت بچسبيد
اسباب كشي الان توي اين گروني يعني كلي پرتي پول بابت كارتن و پلاستيك و ... چيزاي بي ارزش