ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
خدا نکنه ماری جان
سیستم بدن من عجیبه هر سال هوا که سرد میشه پریودم جا به جا میشه!!!
من عاشق دوران بارداریمم منها سه ماه اول که وحشتناک ویار داشتم
هنوز بعضی وقتا چشمام رو میبندم تکون و ضربه هایی که پسرم میزد رو تصور میکنم
شبا موقع خوب زانوش رو فشار میداد از روی شکم معلوم بود نازش میکردم
شب اول تو بیمازستان پاشو تا کرد زانوش روبالا گرفته بود فداش بشم نازش کردم قیافه اش خندون شد ضعف کردم براش
ارسالها: 3,438
موضوعها: 0
تشکر Received:
11,246 in 2,495 posts
تشکر Given: 9,416
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
15,596
آخی نسیمه جون، بنده خداها، ایشالله به زودی تمام مسائل خانواده همسرت حل میشه .
سلین با خوندن نوشته هات چشمام قلبی شد. چه لحظه های قشنگی بوده برات.
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin، خانم فسقلی
ارسالها: 7,835
موضوعها: 7
تشکر Received:
20,218 in 5,384 posts
تشکر Given: 8,760
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,701
۱۴۰۱/۸/۱۷، ۱۲:۳۲ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۱۷، ۱۲:۳۹ صبح، توسط نسیمه جااان.)
آخی چه با مزه سلین ❤
امروز یه نوزاد ب دنیا اومد تو بخش مون ،مث فرشته ها
چشماش تیله ای و یه سبز عجیب بود ،چشماش هم باز باز کرده بود
موهای سرش هم معلوم بود بوره ،سرخو سفید
اینقد نگاش کردم ک حد نداره، عکسشم گرفتم هی نگاه کنم
مرسی ماهور ،انشالله ،مرسی از دعای قشنگت ❤
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
ای خدا چقدر لحظات قشنگی سلین❤️
دقیقا پسر منم همش زانوش رو زیر پوست شکمم تکون میداد من فیلمشم دارم
قشنگ معلوم بود
یه بار هم رفته بودیم اکو قلب جنین من تمام راه گریه کردم تا رسیدیم اونجا دکتر گفت دست و پاهاشو جمع کرده تو شکمش هیچی نمیتونم ببینم
دیگه اومدیم بیرون یه عالمه همسرم از رو شکمم نوازش کرد و باهاش حرف زد دوباره برگشتیم دکتر گفت باز کرده بعدم گفت از منم سالم تره پاشو برو
چقدر هم دکتر شوخی بود کلی باهاشون شوخی کرد
ارسالها: 4,550
موضوعها: 0
تشکر Received:
10,860 in 2,958 posts
تشکر Given: 5,610
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
13,422
دوران بارداری من تا هفته ١٢ خوب بود بعدش دیگه رفتیم به قهقرای رنج و سختی گریه و افسردگی و سیکل دکتر سونو از این مطب به اون مطب
باورم نمیشه من از هفته ١٢ به بعد از خودم عکس سلفی ندارم
اونم من که گوشیم پر از سلفیه
خیلی دوره سختی بود خیلی
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• Celin، خانم فسقلی
ارسالها: 46
موضوعها: 0
تشکر Received:
47 in 32 posts
تشکر Given: 46
تاریخ عضویت: آبا ۱۴۰۰
اعتبار:
52
سلام
بچه ها من امروز ازمایش دادم
بتام ۱۲۰۰ بود
این سن بارداری که تو آزمایش زده درسته؟یا سونو باید بدم تا مشخص بشه؟
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 7,835
موضوعها: 7
تشکر Received:
20,218 in 5,384 posts
تشکر Given: 8,760
تاریخ عضویت: خرد ۱۴۰۰
اعتبار:
24,701
۱۴۰۱/۸/۱۷، ۱۲:۵۸ صبح
(آخرین ویرایش: ۱۴۰۱/۸/۱۷، ۱۲:۵۹ صبح، توسط نسیمه جااان.)
سونو هم خیلی دقیق نمیگه اخه !!
همیشه یکی دو هفته کم و زیاد داره
واسه من ک محاسبات خودم با اونچه دو تا سونو گفتن ،۱ روز اختلاف داشت
از اولین روز آخرین پریود ک حساب کنی چند هفته س؟
مری جون ،اگه ناراحتت نمیکنه میشه بگی چرا بعد ۱۲ هفته اینجور شد
مشکلی توی سونو خونده بودن برات؟
گوش کن! نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست ♥︎
کاربرانی که از این پست تشکر کردنداربرانی که از این پست تشکر کردند
• خانم فسقلی
ارسالها: 2,662
موضوعها: 0
تشکر Received:
6,114 in 1,846 posts
تشکر Given: 4,176
تاریخ عضویت: تير ۱۴۰۰
اعتبار:
7,863
ماری جان خداروشکر که ختم به خیر شد و به سلامتی و خوشی پسرت رو بغل کردی
دوران بارداری به خود خود استرس زا هست یه مشکلی هم باشه واقعا سخت میشه
من که سر سونوگرافیا و غربالگریا قلبم تو دهنم بود