صنوبر کاملا درک می کنم چی میگی...
من حتی از حرف زدن بچه ها اعصابم خرد میشه اما خب مال پسرم رو می تونم تا حدودی که جیغ و داد نزنه تحمل کنم....
اینم که میگی منم تجربه داشتم...
تازه توی یه ماشین با دو تا فرد مسن و دو تا بچه ی 7-8 و 3-4 ساله................
یعنی توی ذهنم فقط می خواستم لگد بزنم تو شکمشونااااااااا... یا خفه شون می کردم توی ذهنم...
ولی الان اون حس ها رو ندارم و به شدت احترام بیشتری برای والدین و بچه ها قائلم...
ذات بچه همینه...
صبر من زیاد شده شاید چون می بینم که ژن خودمه...
ولی در کل اگه بخوای تنهایی بچه بزرگ کنی، فاکد آپ شدی خواهرم

حتما حتما تجربه ی چند روز زندگی با بچه رو کسب کن تا با دید باز تصمیم بگیری...
اصلا واقعا شاید از اون تیپ هایی باشی که لازمه از اول نزدیک خونه ی مادر یا م.ش باشن یا پرستار بچه بگیرن که جای خودشون رو تا حدودی برای بچه بگیره... چون تنهایی نمی تونن تحمل کنن...
ولی بهرحال تا خود آدم بچه دار نشه، دقیقا متوجه نمیشه چه آدمیه.... تحملش چقدره... چقدر توان داره ووو...